پرویز خانلری

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است
پرویز ناتل خانلری، از رجال برجسته ادبی معاصر ایران در زمینه ترجمه، شعر و به ویژه نثر بود.
نام خانوادگی خانلری برگرفته از لقب جدش خانلرخان، نویسنده سفرنامه میرزاخانلرخان است. خانلری نام ناتل (شهری قدیمی در مازندران) را به پیشنهاد نیما یوشیج که پسرخاله مادرش بود، به نام خانوادگی خود افزود. نام مستعارش «پژوهنده»، «ت.آ.» و کوته نوشت نامش «پ.ن.خ.» است که شماری از نوشته هایش را با آنها امضا کرده است. صادق هدایت از باب مزاح در جمع دوستانه، از او به عنوان «خانلرخان سوم» یاد می کرد.
در اسفند 1292 در تهران به دنیا آمد. خانواده اش مازندرانی بودند و در عصر قاجار مشاغل دیوانی داشتند. جدش میرزا خانلرخان، ملقب به اعتصام الملک (لقبی که به پدر خانلری به ارث رسید)، در وزارت امورخارجه شاغل بود و مدیریت کل اداره انگلیس را به عهده داشت. پدرش ابوالحسن خان اعتصام الملک (1288ـ1349) اهل بابُل، تحصیل کرده رشته حقوق، کارمند وزارت عدلیه و امورخارجه بود. به زبان روسی تسلط و با انگلیسی و فرانسوی آشنایی داشت، به مأموریت های خارج از کشور فرستاده شد و نایب سفیر ایران در تفلیس و سنپترزبورگ بود.
تعلیم و تربیت پسرش، پرویز را شخصاً به عهده گرفت اما خانلری سرانجام اجازه یافت تحصیلات منظم را در مدرسه دنبال کند. به نظر می رسد که علاقه به ادبیات را پدر در او برانگیخته و از راه کتابخانه پدر کتابخوان شده باشد. از شش ـ هفت سالگی روزنامه می خواند، شعر می گفت و از کودکی گوشش با وزن و موسیقی شعر آشنا و به آن حساس بود. این تأثیر عمیق بعدها در پژوهشهای بدیع وی در زمینه وزن شعر فارسی و علم عروض نمایان شد.
در مدرسه سنلویی و در مدرسه امریکایی تحصیل کرد و با زبانهای فرانسوی و انگلیسی آشنا شد. در دبیرستان دارالفنون تحت تأثیر دبیرانی چون بدیع الزمان فروزانفر و احمد بهمنیار که ادبیات فارسی تدریس می کردند، قرار گرفت. عبدالرحمان فرامرزی و علی اکبر سیاسی هم از معلمان او در دارالفنون بودند با روح اللّه خالقی همدرس بود و آشنایی با خالقی ذوق موسیقی را در او برانگیخت، حتی مدتی هم به نواختن ویولن پرداخت و شعر کنسرت های خالقی را سرود.
نخستین مقاله اش تکلیفی درسی بود که به تشویق عبدالرحمان فرامرزی در روزنامه اقدام عباس خلیلی چاپ شد. در دوره دبیرستان به شعرهای نیما یوشیج گرایش یافت و با او مأنوس شد و با همکاری یکی از دوستانش، شعرهای نیما را پاکنویسی می کرد. با رفتن نیما به مازندران، چندگاهی در مناسبات آنان وقفه افتاد.
پس از پایان دوره تحصیلات در دارالفنون، وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. استادان او در دانشسرا، عباس اقبال و سعید نفیسی و همان دبیران وی در دارالفنون بودند. علی اکبر شهابی، بعداً استاد عربی، از جمله همدورههای او بود.(همو، 1369ش الف، ص 432)

پیشنهاد کاربران

بپرس