پریشانی

/pariSAni/

مترادف پریشانی: تشویش، دغدغه، آشفتگی، بی نظمی، ژولیدگی، شوریدگی، نابسامانی، سرگردانی، پراکندگی، تشتت، جدایی، اضطراب، بیقراری

متضاد پریشانی: آرامش

معنی انگلیسی:
disorderliness, distraction, mess, muddle, noncooperation, oppression, perturbation, distress, (mental) disturbance, agitation

لغت نامه دهخدا

پریشانی. [ پ َ ] ( حامص ) پراکندگی. پاشیدگی. تفرقه. تفرق. تَبدّد. تَذَعذُع :
چون بدو بنگری آنگاه بصلح آید
این خلاف از همه آفاق و پریشانی.
ناصرخسرو.
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست.
خیام.
وجودت پریشانی خلق از اوست
ندارم پریشانی خلق دوست.
( بوستان ).
تو کی بدولت ایشان رسی که نتوانی
جز این دو رکعت و آنهم به صد پریشانی.
سعدی.
|| آشفتگی. شوریدگی. اختلاط. ژولیدگی. بی نظمی. بی ترتیبی. || اضطراب. تشویش. بیقراری :
عارفان گرد نکردند و پریشانی نیست.
سعدی.
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری بسر آرم.
سعدی ( گلستان ).
|| فقر. تنگدستی. تهی دستی. بی چیزی. بی سامانی.
- پریشانی حواس ؛ ناجمعی و تفرقه حواس. پراکندگی فکر.
- پریشانی خاطر ؛ اضطراب. تشویش. آشفتگی خاطر. دلتنگی :
پریشانی خاطر دادخواه
براندازد از مملکت پادشاه.
( بوستان ).

فرهنگ فارسی

۱- پراگندگی ۲- تشویشاضطراب بیقراری ناراحتی. ۳- آشفتگی شوریدگی ژولیدگی بی نظمی بی ترتیبی . ۴- تنگدستی فقر تهیدستی بی چیزی . ۵- ( تفرقه که در سالک وجود دارد اشاره بخلق است بدون حق مشاهد. عبودیت . ). یا پریشانی حواس پراکندگی فکر . یا پریشانی خاطر . تشویش دلتنگی اضطراب .

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - پراکندگی . ۲ - تشویش ، اضطراب . ۳ - شوریدگی ، آشفتگی . ۴ - بینوایی .

فرهنگ عمید

۱. پراکندگی.
۲. آشفتگی.
۳. شوریدگی.
۴. [قدیمی] بینوایی، دست تنگی.

مترادف ها

baffle (اسم)
پریشانی، اهانت

confusion (اسم)
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی

depression (اسم)
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی

distress (اسم)
درد، سختی، پریشانی، غم، محنت، اندوه، تنگدستی، سار

affliction (اسم)
درد، مشقت، رنج، مصیبت، رنجوری، شکنجه، پریشانی، سیاه بختی، غم زدگی

turmoil (اسم)
پریشانی، غوغا، اشفتگی، ناراحتی، بهم خوردگی

agitation (اسم)
تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیمگی، اشفتگی

worriment (اسم)
پریشانی، غم زدگی، ناراحتی، اضطراب، اشکال

desolation (اسم)
پریشانی، دل تنگی، تنگی، خرابی، ویرانی، تاراج، خرابکاری

disturbance (اسم)
پریشانی، ناراحتی، اشوب، تعرض، اختلال، مزاحمت

bother (اسم)
رنجش، پریشانی، عذاب دهنده، مایه زحمت

ramble (اسم)
پریشانی، سخن بی معنی، سرگردانی، سخن بی ربط، ولگردی، بی هدفی

dolor (اسم)
پریشانی، اندوه، ناله، مرض دردناک

nonplus (اسم)
پریشانی، اشفتگی، بی تصمیمی

remorse (اسم)
پریشانی، افسوس، پشیمانی، ندامت، سرزنش وجدان

discomposure (اسم)
پریشانی، اضطراب

dolour (اسم)
پریشانی، اندوه، ناله، مرض دردناک

woe (اسم)
پریشانی، غصه

فارسی به عربی

تشویش , حیر , حیرة , ضیق , کآبة , ماساة , مشکلة , مضایقة ، اِرتباک

پیشنهاد کاربران

دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.
درهمی ، درهم بودن
کراش

بپرس