پلیسه

/pilise/

معنی انگلیسی:
burr, fold, pleat, shirring

لغت نامه دهخدا

پلیسه. [ پْلی / پ ِ س ِ ] ( فرانسوی ، ص ) جامه یا خیاطت بانورد یعنی چین دار.

فرهنگ فارسی

دامن چین دار، جامه چین دارزنانه، چین
( صفت ) چین دار با نورد : دامن پلیسه.

فرهنگ معین

(پِ س ِ ) [ فر. ] (ص . ) چین دار، بانورد.

فرهنگ عمید

۱. نوعی چین در لباس که به صورت هم اندازه و پشت سر هم قرار گرفته است.
۲. لباسی که این نوع چین را داشته باشد: دامن پلیسه.

فرهنگستان زبان و ادب

{flash , fin} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب، مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] زائده های مسطح و نازک در سطح جدایش قالب یا سطح جدایش ماهیچه

جدول کلمات

چین, دامن چین دار

پیشنهاد کاربران

پلیسه یا همون با همگونی ها با موضوع و مورد برابری میکند
مثال
در باره با موارد بیشماری صحبت شد = در باره با پلیسه های بیشماری صحبت شد
مورد صحبت ما نبود = پلیس ( pelise ) صحبت ما نبود = چون مورد از واردآمده می باشد و پلیس یعنی چیزی که ایرادی دارد پس پلیس = مورد / ایراد
...
[مشاهده متن کامل]

ایراد سخن = پلیس ( pelise ) سخن
واژه پلاسیدن به چم ایراد آمده با پلیس گویا از یک ریشه می باشد

شاید براده
پلیسه ، رشته های نازک، کوتاه ومواجی از فلز که با ماشین کاری ضایع گردد و پلیسه به گاه کار به چشم اوفتد ، که پیشگیری به عینک مخصوص است ، ودر اوردن با چشم پزشک

بپرس