پیرکوه

لغت نامه دهخدا

پیرکوه. ( اِخ ) نام بلوکی است از دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت. این بلوک بین دهستانهای سمام و اشکور و فاراب و دیلمان واقع شده است ، هوای آن سردسیر. محصول آن غلات و لبنیات است. این بلوک از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع نفوس آن حدود 3 هزار تن و قراء مهم آن عبارت است از پیرکوه ، پشگلجان و جلیسه. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

پیرکوه. ( اِخ ) دهی جزء دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در جنوب خاوری رودبار و 14هزارگزی جنوب باختر امام. کوهستانی ، سردسیر، دارای 750 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و بنشن و گردوو لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این ده مرکب از دو آبادی است و فاصله آن دو در حدود سه هزار گز است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی جزئ دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت

دانشنامه عمومی

پیرکوه علیا، روستایی از توابع بخش دیلمان شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است. مردمان این روستا از نژاد کرمانج ( کرد شمال ) هستند و به زبان کرمانجی صحبت می کنند و به دلیل همزیستی با مردم گیلک زبان گیلکی را نیز فراگرفته اند. ساکنان پیرکوه از نوادگان طایفه استاجلو از ایل عمارلو ( از ایلات بزرگ زعفرانلو که ساکن شمال خراسان می باشند ) هستند، که در دوره نادر شاه افشار به جهت حفاظت در مقابل حمله روسها به این منطقه کوچانده شده اند. رهبر کردهای عمارلو در روستای پیرکوه ساکن شد و پس از فوت ایشان به جهت این که پیر نامی محترم و مقدس در میان کردها می باشد، نام پیرکوه را بر این منطقه نهادند. بیشتر مردم پیرکوه کشاورز و دامدار هستند و محصولات پیرکوه عبارتنداز:فندق، گردو، گندم، جوو. . . در نیمه شب خرداد سال ۱۳۶۹ زلزله ای بزرگ منطقه را لرزاند و متأسفانه ۱۲۰ تن از مردم پیرکوه در این زلزله جان باختند. شدت زلزله به حدی بود که مردم مکان روستا را جابجا کرده و در دشتی به نام صحرای پیرکوه ساکن شدند. }} این مطلب دررابطه با معرفی پیرکوه در ( مجله ندای شماره1 پیرکوه ) به قلم استاد عطا عطایی پیرکوهی نگاشته شده است: اما پیرکوه را نخست باید از عمارلو شناخت و عمارلو جایی است در میان کوه های سر به فلک کشیده البرز که بهارانی سرسبز و دلفریب و زمستان های سر سخت و سرد دارد . آنچه این سرزمی زیبا را منحصر به فرد گردانیده، تنوع در وضعیت اقلیمی آن است که کوهها با جنگل هایش و مراتع و مزارعش و چشمه ساران زلال و رودهای روانش در هم آمیخته است و دره” ها و صخره هایش مردان و زنانی را به یاد دارند که در روزگارانی نه چندان دور و به سال 1141خورشیدی ) یعنی حدود ۳00 سال پیش به - فرمان نادر شاه افشار برای حفظ و حراست تنگه منجیل از هجوم و جاه طلبی تزار روس و از شمال خراسان و قوچان به این سرزمین کوچاندند و در حوالی گنجه رودبار اردو زدند. اینان همان کردان عمارلو بودند که از ایل بزرگ زعفرانلو منعشب گردیده و به دلیل فداکاری ها و دلاوری هایش در راه آئین و میهن ، نادر شاه به این قبیله توجه زیاده داشته است و سپس با گذشت زمان کردان کرمانج در منطقه نسبتا” وسیعی از خورگام تا جیرنده و فاراب تا پیرکوه و دیارجان پراکنده شده اند که اکنون جمعیت آنها را حدود پنجاه هزار نفر تخمین می زنند و شامل ۱۲۰روستای کوچک و بزرگ می باشد.
تیره کُرد که در منطقه ساکن هستند عبارتند از تیره «  قبه کرانلو» در دیار جان — تیره «  استاجلو یا استاجانلو  » در پیرکوه و تیره «  بیجانلو یا بایشانلو» جیرنده و تیره «  سمخانلو یا سمختانلو  » در خورگام . در جایی دیگر ادیب و محقق گیلانی زنده یاد جهانگیر سرتیپ پور در کتاب نامها و نامدار ها ی گیلان از پیرکوه به عنوان شاه نشین یاد کرده است .
عکس پیرکوه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

جلال بابائی
دو معنی در ابتدا از ذهن خطور می کند
اولی کوه پیر را معنی می دهد
دومی کوی و برزن که دانشمندان در آن زیست می کنند
البته با توجه به مهاجرت قوم کرمانج به آنجا و بیشترشان دارای استعداد هستند این معنی شاید درست باشد ولی نمی توان گفت قبل از آنها پیرکوه پیرکوه نام نداشته چون قبل از آنها قوم تات دراین مکان زیست می کردند و می کنند اما شاید قوم تات دانشمندان بسیار داشته در این مکان و باز این معنی درست باشد
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس