پیچ و مهره

لغت نامه دهخدا

پیچ و مهره. [ چ ُ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) رجوع به پیچ و رجوع به مهره شود.
- پیچ و مهره کاری در دست کسی بودن ؛ تمام وسائل و اسباب پیشرفت امری نزداو بودن ، از عهده او تنها برآمدن ، که او حل مشکل آن تواند کرد و بس.

فرهنگ فارسی

یا پیچ و مهر. کاری دردست کسی بودن . هم. وسایل پیشرفت امری نزد او بودن .

جدول کلمات

واشر

پیشنهاد کاربران

بپرس