ز پرِّ پشه تا پی ژنده پیل
همه چشمه آب و دریای نیل.
فردوسی.
اگر چشمه آب یابی چو زهراز آن آب مرغ و ددان راست بهر.
فردوسی.
شوددر جهان چشمه آب ، خشک ندارد به نافه درون ، بوی مشک.
فردوسی.
آتش تیز تاب خشم بودچشمه آب نور چشم بود.
سنائی.
یک چشمه آب از درون خانه به ز آب جویی که از برون می آید.
سنائی.