کاربندی

/kArbandi/

لغت نامه دهخدا

کاربندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل و کیفیت کاربند : و مبادا که دل تو از کاربندی این کتاب بازماند. ( قابوسنامه ).

کاربندی. [ ب َ ] ( اِخ ) نام محلی در 368500 گزی بوشهر میان «اخند» و بندر مقام.

فرهنگ فارسی

نام محلی در بوشهر

پیشنهاد کاربران

قومی ازنژاد اریایی ماد که کارشان بند گذاشتن برای ماهیگیری انجام میدادند وخیلی حرفه ای وسیاستمدارند این دردوران نادرشاه پراکنده گشتند بخشی درمازندران وقسمتهای زیادی در تالش اسالمند که به کاربندی معروفند وطبق سیاستشان نماینده کاربندی شهرستان تالش سال 88 فرستاتند

بپرس