کارطلب

لغت نامه دهخدا

کارطلب. [ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) کنایه از شجاع و بهادر. ( غیاث ) ( آنندراج ). کسی که در جستجو و تلاش کار باشد. ( ناظم الاطباء ). کارجو. کارخواه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه در جستجو و تلاش کار است . ۲ - کار زار طلبی شجاعت بهادری .

فرهنگ عمید

١. کسی که در جستجوی شغل و کار است.
٢. خواهان کارزار، کارزار طلب، جنگ جو.

پیشنهاد کاربران

بپرس