کن مکن

لغت نامه دهخدا

کن مکن. [ ک ُ م َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) ( مأخوذ از صیغه امر و نهی )امر و نهی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). امر ونهی که حکومت عبارت از آن است. ( غیاث ) :
دین چو به دنیا نتوانی خرید
کن مکن دیو نباید شنید.
نظامی.
کش مکش جور در اعضا هنوز
کن مکن عدل نه پیدا هنوز.
نظامی.
و رجوع به لاتفعل در همین لغت نامه شود.
|| ( ص مرکب ) مردم مترددخاطر. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کسی که در امور مردد باشد.( فرهنگ فارسی معین ). || پادشاه و صاحب حکم. ( برهان ). پادشاه و صاحب حکومت. ( آنندراج ). پادشاه دارای حکم. ( ناظم الاطباء ). صاحب حکم نافذ. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - انجام بده و انجام مده ( قیاس کنید افعل و لاتفعل ) ۲ - ( اسم ) امر و نهی . ۳ - کسی که در امور مردد باشد . ۴ - صاحب حکم نافذ .

پیشنهاد کاربران

بپرس