ای بسا گنج آکنان کنجکاو
کان خیال اندیش را شد ریش گاو.
مولوی.
روستائی شد در آخر سوی گاوگاو را می جست شب آن کنجکاو.
مولوی.
رجوع به ماده بعد شود.کنجکاو
/konjkAv/
مترادف کنجکاو: خرده بین، دقیق، فضول، متتبع، متجسس، متفحص
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ای بسا گنج آکنان کنجکاو
کان خیال اندیش را شد ریش گاو.
گاو را می جست شب آن کنجکاو.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کنجکاوی کند متفحص غوررس : روستایی شد در آخر سوی گاو گاو را میجست شب آن کنجکاو . ( مثنوی )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
ولگرد، کنجکاو، پویان
فضول، کنجکاو، نادر، کمیاب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ک
کنجکاو=فضول. دقیق
پرسشگر
فضول
واژه کنجکاو کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود فضولی این واژه یعنی کنجکاو صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
منبع. فرهنگ لغت معین
کنجکاو:جسور ، جستجو گر
کاوشگر
گشتن به دنبال
چیزی
چیزی
ریز بین
عقل گشنهء کنجکاویه، وسیر ناپذیره!
چون آزاده!
اگه جلوش میگیری ؛ توّهم وحماقتو نصیبت میشه!
چون فقط کشف حقیقتو رضایت بخشه.
باهوش باش!
چون آزاده!
اگه جلوش میگیری ؛ توّهم وحماقتو نصیبت میشه!
چون فقط کشف حقیقتو رضایت بخشه.
باهوش باش!
پوینده
هیجان زده
کاونده
کنجکاو:جست و جو کننده
کنجکاو:جست و جو گر
معنی کنجکاو :هیجان انگیز
کنجکاوی یعنی جست و جو گر
به معنی مرکب هست و کنج کاو
کنجکاو:یعنی جستوکننده
در پی دستیابی به چیزی
پر تلاش
هیجان انگیز
کنجکاو به معنای فضولی
کاوش
کردن
کردن
تلاش کردن دقت کردن
تلاش و دقت
کاوش کننده
جست و جو گر
علاقمند به دانستن چیزی
تیزبین
کوشا
باریک بین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)