کوپل

لغت نامه دهخدا

کوپل. [ پ َ ] ( اِ ) شکوفه و بهاردرخت را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). شکوفه. ( آنندراج ). کوبل :
چو باغ عدل تو شد تازه ، ز ابر جود شدند
سهیل و زهره در آن باغ لاله و کوپل.
ادیب صابر ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به کوپل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شکوفه و بهار درخت . ۲ - اقحوان اکحوان : الاقحوان کوبل .

پیشنهاد کاربران

در فرهنگ نامه اَسدی توسی - کوپل - واژه فارسی اَست که دقیقن برابرش دراِنگلیسی هست و همان معنی را می دهد که به معنی جفت شدن و چسبیدن اَست شوربختانه این هم واژگان فارسی فراموش شده اَست زیرا فارسی واِنگلیسی هم ریشه و هندواُروپایی ( آرین ) هستند.

بپرس