گربه رقصاندن

لغت نامه دهخدا

گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ] ( مص مرکب ) در کارها مانع بوجود آوردن. کاری را به تأخیر انداختن. تعلل و امروز و فردا کردن در ادای حقی. تعلل و مماطله در ادای حقی با دلیل های سست. گربه رقصانی. گربه رقصانی کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مانع ایجاد کردن : گربه می رقصانی از جفت و کلک آخر ای مومن . چه شد حق نمک ? ( اشرف الدین حسینی نسیم شمال ) ۲ - کاری را بتاخیر انداختن تعلل کردن مماطله کردن .

فرهنگ معین

( ~ . رَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) در انجام کار خلل وارد کردن و آن را به تأخیر انداختن .

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی ضرب المثل -> گربه رقصاندن
بازی در آوردن، کسی را سر دواندن و بازی دادن.

پیشنهاد کاربران

معادل این اصطلاح در کردی میشه:
�وه ک ته شی هه لسووراندن� - وَک تَشی هَلْسوراندْدْن -
ترجمه ی تحت اللفظیش میشه:
�مثل دوک چرخاندن�
به دوک در کردی �ته شی� گفته میشه که یکی از ابزارهای مورد استفاده ی زنان کُرد در گذشته بوده. ازش برای درست کردن نخ پشمی استفاده میشده از پشم گوسفندان خودشون.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر شانس این رو داشتین که یه زن کُرد رو در حال نخ ریسی با دوک دیده باشین متوجه میشین که این کار با چرخاندن بی وقفه ی دوک انجام میشه.

بازی در آوردن، کسی را سر دواندن و بازی دادن.

بپرس