گفته

/gofte/

مترادف گفته: فرموده، کلام، بیان، عرض

معنی انگلیسی:
said, spoken, saying, maxim, dictum, speech, word, byword, comment, observation, remark, saw, speaking, statement, utterance

لغت نامه دهخدا

گفته. [ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ، اِ ) قول. سخن. آنچه بر زبان رفته است. آنچه گفته شده :
بس که بر گفته پشیمان بوده ام
بس که بر ناگفته شادان بوده ام.
رودکی.
... و در عبادت و رضای حق تقصیر نکرده ام. حق تعالی آگاه است بر گفته و کرده من ، پس مادر را بدرود کرد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
چو آن گفته بشنید پیر و جوان
از آن شارسان کهتران و مهان.
فردوسی.
به طوس آنگهی گفت کای هوشمند
مر این گفته را سر به سر کاربند.
فردوسی.
یکایک برادر به خواهر بگفت
که این گفته از شه [ خسروپرویز ] نداری نهفت.
فردوسی.
مگردان سر از گفته ٔپادشاه
نباید کز آن خسته گردد سپاه.
فردوسی.
بر گفته من کار کن ای خواجه ازیراک
کردار ببایدت بر اندازه گفتار.
ناصرخسرو.
نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق
این نه زرق است بدین گفته نیم زرق فروش.
سوزنی.
گفته آنهاست که آزاده اند
کاین دو [ دین ودولت ] ز یک اصل و نسب زاده اند.
نظامی.
این چه زبان وچه زبانرانی است
گفته و ناگفته پشیمانی است.
نظامی.
لب از لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهوده خروس.
سعدی ( گلستان ).
سخن تا نگویی توانیش گفت
ولی گفته را باز نتوان نهفت.
سعدی.
|| سروده شده :
دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی
الا دعای دولت سلجوق شاه را.
سعدی.
- ناگفته ؛ سخن که رانده نشده باشد. سخنی که بیان نگردیده باشد :
به ناگفته بر چون کسی غم خورد
از آن به که بر گفته کیفر برد.
اسدی.
سخن کآن برآردبر ابرو گره
اگر آفرین است ناگفته به.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنچه بر زبان رفته بیان شده . ۲ - سروده شده بنظم در آمده . ۳ - ( اسم ) قول سخن .

فرهنگستان زبان و ادب

{utterance} [زبان شناسی] اصطلاحی که به پاره ای از گفتار (واژه، جمله، گفتمان ) اطلاق می شود

گویش مازنی

/gofte/ پهن اسب

دانشنامه عمومی

گفته ( به انگلیسی: Utterance ) پاره ای از گفتار است که ابتدا و انتهای آن وقفه رخ میدهد. گفته در تحلیل زبان گفتاری کوچکترین واحد گفتار شمرده می شود. [ ۱] [ منبع  بهتری  نیاز  است]
عکس گفتهعکس گفته
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

dictum (اسم)
قرار، حکم، رای، گفته، اظهار نظر قضایی

statement (اسم)
شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه

saying (اسم)
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور

sentence (اسم)
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله

parol (اسم)
قول، گفته، کلمه

doctrine (اسم)
اصول، طریقت، گفته، تعلیم، مکتب، حکمت

ditty (اسم)
گفته، تصنیف کوچک، سرود کوچک

فارسی به عربی

بیان , جملة , غول , مذهب

پیشنهاد کاربران

دوست عزیزمان اقای خیابانی مثل این که از خیابان موادی خریده و مصرف کرده و پس از ان به پیدا کردن معانی واژگانی چون �گفته� و �پارسی� پرداخته. متاسفانه شمار این گونه عقاید و اندیشه ها در زمینه زبان شناسی اندک نیست و حتی انانی که همیشه می گویند هر واژه صد در صد پارسی است و هیچ احتمالی به بیگانه بودن ان نمی دهند، با خام اندیشی به زبان پارسی زیان می رسانند و خواننده را گیج و گمراه می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

من از خواننده خواهش می کنم که هرگز ریشه هایی که مردم به واژگان اطلاق میدهند بدون پژوهش کردن نپذیرد و نخست به لغتنامه های پهلوی رجوع کند و اگر ان جا چیزی یافته نشد انگاه به سایت wiktionary بزبان انگیلیسی برود و در انجا می تواند ریشه های بیشتر کلمات پارسی، عربی و… را دریابد. متاسفانه بیشتر اطلاعات در wiktionary بزبان پارسی نیست و کاربر ان سایت وادار است که زبان را به انگلیسی تغییر دهد که بتواند از یکی از بزرگ ترین منابع زبان شناسی جهان بهره ببرد.

در اغلب نسخه های دیوان حافظ آورده اند . . . . که گفته سخنت میبرند دست به دست
کاتبان دوره های بعد معنی گفته سخن را نمی دانسته اند و آن را به تحفه سخن� و �شکر سخن� و. . . . تغییر داده اند. در کتابخانه دانشگاه هاروارد کتابی دیدم با عنوان: مجموعة الأغانى الشرقیة القدیمة و الجدیدة در مورد گفته میگوید: �گفته کلمه ای ترکی است. . . و معنای آن ابیات شعر یعنی نظم و قصیده است�. �گفته� در معنی شعری که به آواز خوانده شود از قرنها قبل از حافظ در فارسی رواج داشته است. وقتی به پیشینه این اصطلاح موسیقایی بازگردیم رابطه �گفتن� و �گوینده� و �گفته� را بهتر میتوانیم بشناسیم وقتی مولانا می گوید گرز آن که نه ای مطرب گوینده شوی با ما. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

در بیت معروف حافظ ترکان پارسی گو بخشندگان یا گر مطرب حریفان این پارسی بگوید. . . .
پارسی دقیقاً به معنی �غزل� است و �بگوید� به معنی به آواز ادا کند و �پارسی گو� به معنی غزل خوان به آواز
فارسی زبانان معنی اصطلاحی گفته را از یاد برده اند و از رابطه آن با موسیقی غافل شده اند؛ ولی در عربی و ترکی معنی خود را حفظ کرده و امروز در ترکیه به هر نوع تصنیف و آوازی گوفته گفته� ( gufte ) اطلاق میشود.
برگرفته از محمدرضا شفیعی کدکنی مقاله یک اصطلاح موسیقایی در شعر حافظ در نشریه حافظ خرداد ۱۳۸۳، شماره ۳، ص ۱۰۸

نقل _ سخن _ بیان

بپرس