گولک


معنی انگلیسی:
fungus

لغت نامه دهخدا

گولک. [ ل َ ] ( اِ ) کوزه دهانه تنگی که دفن کنند و در آن پول ریزند. ( ناظم الاطباء ). غولک. ( آنندراج ). غُلَّک. دخل پول دکان دار. || ریشه گیاه آنغوزه. ( ناظم الاطباء ). بیخ انگدان. ریشه حلتیت. ( شعوری ج 2 ص 321 ).

گولک. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در50هزارگزی جنوب خوسف و 5هزارگزی باختر راه مالرو عمومی قیس آباد. دامنه و گرمسیر و سکنه آن 91 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است. و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ریش. گیاه انغوزه .
دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند . واقع در ۵٠ هزار گزی جنوب خوسف و ۵ هزار گزی باختر راه مالرو عمومی قیس آباد .

پیشنهاد کاربران

گولک از گول ( آبگیر ) ک تصغیر درست شده است واگر این اسم بر روی شهر یا روستا یا مکان باشد به معنای دارای ( آبگیر کوچک ) است
چریش ( به زبان کرمانجی گولک و به زبان ترکی سریش ) نام علمی: 'Eremurus' نام یک سرده از گیاهان گلدار است.

بپرس