یکسانی

/yeksAni/

معنی انگلیسی:
uniformity, similarity

لغت نامه دهخدا

یکسانی. [ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب )برابری. مساوات. تساوی. استواء. ( یادداشت مؤلف ). یکسان بودن. || اعتدال. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

یکسان بودن .

فرهنگ عمید

۱. یکسان بودن.
۲. برابری، مشابهت.

مترادف ها

assimilation (اسم)
ادغام، تشبیه، جذب و ترکیب غذا، یکسانی

equality (اسم)
شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات

uniformity (اسم)
یکسانی، یکنواختی، یکریختی، متحدالشکلی

فارسی به عربی

استیعاب

پیشنهاد کاربران

برابری ، قرینه ای ، سایه ای ، مثل ، همانند، نیمه ، نصف، مساوی ،
برابری

بپرس