اسم با حرف ش - صفحه 3
شاهِ دین
پسر
فارسی شاه نام
دارای نام شاهانه
پسر
فارسی شاهزاد
زاده شاهانه
پسر
فارسی شاکره
شاکر، شکرگزار، ( مؤنث شاکر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمس الضحی
ترکیب دو اسم شمس و ضحی ( خورشید و چاشتگاه )، ( = شمس الضحا )، آفتاب صبح گاهی
پسر
عربی شمس المعالی
آفتاب بلندی ها، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس ابن وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی زیاریان در شمال ایرا ...
پسر
عربی شمید
مدهوش از عشق، مدهوش از عشق و اندوه و اضطراب
دختر
فارسی شه پرور
شاه پرورده، پرورده ی شاه، شاه پرور، پرورنده ی شاه، آن که شاه را پروراند
دختر
فارسی شهده
منسوب به شهد، عسل، ( شهد، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
عربی شوذب
بالا بلند و نیکو خوی
پسر
عربی شکوفان
شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن
دختر
فارسی
طبیعت شیدانه
درخت عناب، عناب
دختر
فارسی
طبیعت شیلانه
منسوب به شیلان، سور، غذا، ( شیلان، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
کردی شاد دل
خوش طبع و خوشحال
دختر
فارسی شبره
شبنم روی گل
دختر
مازندرانی شگرف
نادر، کمیاب
پسر
فارسی شائق
راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه
پسر
عربی شافی
شفا دهنده، نجات دهنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شعرا
دو ستاره در صورت فلکی، ( = شِعری )، ( در نجوم ) دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر
دختر
عربی
کهکشانی شعف
شادی، خوشحالی، شادمانی
دختر
عربی شکوه مند
با شکوه
پسر
فارسی شا پری
شاه پری
دختر
فارسی شابرزین
شاه برزین
پسر
فارسی شاخوان
مرد کوه نشین
پسر
کردی شادا
منسوب به شاد، خوشحال، شاد باش
دختر
فارسی شادآفرید
آن که شاد آفریده شد، آفریده شاد
دختر
فارسی شادان بانو
بانوی شاد
دختر
فارسی شادان هرمز
مرکب از شادان ( شاد ) + هرمز اهورامزدا یا خدا
پسر
فارسی شادبانو
بانوی شاد
دختر
فارسی شادبه
بهترین شادی
پسر
فارسی شادپری
پری شاد
دختر
فارسی شادتگین
پهلوان شاد، از امیران دربار خوارزمشاه، شاد ( فارسی ) + تگین ( ترکی ) پهلوان شاد
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن شادخاتون
بانوی شاد
دختر
فارسی شاددخت
دختر شاد
دختر
فارسی شادرای
اندیشه زنده و شاد
پسر
فارسی شادرخ
آن که چهره ای شاد و متبسم دارد
دختر
فارسی شادرو
آن که روی و چهره اش شاد است، شاداب، شادمان و مسرور، شادرخ
دختر
فارسی شادسیما
ترکیب دو اسم شاد و سیما ( خوشحال و چهره )، ( = شاد رو )
دختر
فارسی، عربی شادفر
آن که دارای شکوه و شادی است، شکوه شادی، ( اَعلام ) از نام های دوره ی هخامنشیان
پسر، دختر
فارسی شادگل
آن که چون گل شاداب است
دختر
فارسی
گل شادگون
شاد و خوشحال
دختر
فارسی شادل
شاه دل و جان
پسر
فارسی شادناز
ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است، مرکب از شاد ( خوشحال ) + مهر ( محبت یا خورشید )، نام شهر ی ...
دختر
فارسی شادنوش
نوشنده شادی، شاد و خوشحال، ( شاد، نوش = انوشه، جاوید )، شادی و شادمانی همیشگی و جاوید، ( شاد + نوش ...
دختر
فارسی شادوین
شادمان و خوشحال، ( شاد، وین = رنگ )، به رنگ شاد
دختر
فارسی شادی سا
چون شادی، ( شادی، سا ( پسوند شباهت ) )، به سان شادی
دختر
فارسی شادیفروز
ترکیب دو اسم شادی و فروز ( خوشحالی و تابش )، فروزنده نور شادی، زینت بخش شادی و شادمانی، شادی آورنده
دختر
فارسی شادیفروغ
ترکیب دو اسم شادی و فروغ ( خوشحالی و روشنایی )، نور و روشنی شادی، پرتو شادی و شادمانی، شادی با شوق ...
دختر
فارسی، عربی شادیناز
شادیِ قشنگ و زیبا، ( شادی، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ و زیبا، ( در قدیم ) متناسب و موزون )، شادیِ متنا ...
دختر
فارسی شادیور
دارای حالت شادی و شادمانی، ( شادی، ور ( پسوند برای دارندگی ) )، خوشحال
پسر
فارسی شارایل
خدای پادشاه
پسر
عربی، آشوری شارلا
آبشار
پسر
ترکی
طبیعت شارمینا
خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین ( سنسکریت ) + الف تانیث ( فارسی )
دختر
فارسی، سانسکریت شارن
نم نم باران
نامشخص
مازندرانی شاروسین
پادشاه مقدس
پسر
فارسی، آشوری شارونا
سرزمین پربار و حاصلخیز
پسر، دختر
فارسی، آشوری شازیه
کمیاب، نادر، بی نظیر
دختر
فارسی شالیز
مزرعه ی برنج، پالیز
دختر
گیلکی
طبیعت شالیزه
شالیز، مزرعه برنج، ( = شالیز )
دختر
گیلکی
طبیعت شانار
دختر زیبارو
دختر
ترکی شاناز
شاهزاده خانمی از آل بویه
دختر
گیلکی
تاریخی و کهن شانال
نامدار
پسر
ترکی شانو
نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی
دختر
فارسی شانیسا
قیمتی و ارزشمند، ( شانی = مخفف شیانی به معنی زر و درم ده هفت، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند زر و درم
دختر
فارسی شاه آذر
شاه آتش
دختر
فارسی شاه برزین
نام شخصی در وندیدا ( بخشی از اوستا )
پسر
فارسی شاه پونه
نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شاه سرور
نام پسر شاه سرو پادشاه کشمیر
پسر
فارسی شاه مراد
شاه ( فارسی ) + مراد ( عربی ) مهمترین و بزرگترین آرزو
پسر
فارسی، عربی شاه میر
شاه ( فارسی ) + میر ( عربی )، امیرشاه، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
پسر
فارسی، عربی شاه نبات
شاه ( فارسی ) + نبات ( عربی ) نام همسر فتحعلی شاه قاجار
دختر
فارسی، عربی شاه هژبر
شاه ( فارسی ) + هژبر ( از عربی
پسر
فارسی، عربی شاهارا
حافظ شبهای روزه داران
پسر
فارسی، آشوری شاهبد
دارای نشان شاهنشاهی
پسر
فارسی شاهدل
شاهِ دل
پسر
فارسی شاهدیس
مانند شاه
پسر
فارسی شاهراد
پادشاه جوانمرد
پسر
فارسی شاهرام
رام و مطیع شاه
پسر
فارسی شاهرس
فرد رسیده به شاهی
پسر
فارسی شاهرو
دارای چهره ای شاهانه
پسر
فارسی شاهروز
نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهسا
مانند شاه
پسر
فارسی شاهسام
آتش شاهانه، پادشاه آتش
پسر
فارسی شاهسان
مانند شاه
پسر
فارسی شاهگل
شاه گل ها، زیباترین گل در میان گلها
پسر، دختر
فارسی شاهلار
شاهان
پسر
فارسی شاهمهر
مهر شاهانه
پسر
فارسی شاهندل
دارای دلِ صالح و نیک، ( به مجاز ) تقوا و پرهیزگار
پسر
فارسی شاهنور
نور شاهانه
پسر
فارسی شاهنوش
شاه جاویدان
پسر
فارسی شاهویر
باهوش
پسر
فارسی شاهوین
مانند شاه
پسر
فارسی شاهیاد
یاد شاه
پسر
فارسی شاهیار
یار سلطان، ملازم شاه
پسر
فارسی شاهیکا
قله، اوج
دختر
ترکی شاورک
نام نوایی قدیمی در موسیقی
دختر
فارسی
هنری شاویس
نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است، شا ( فارسی ) + ویس ( عربی ) مرکب از شاه + اویس ( نام شخصی پار ...
پسر
فارسی، عربی شایان دخت
دختر شایسته، ( شایان، دخت = دختر ) دختر شایسته و سزاوار
دختر
فارسی شایرایا
ستاره ناهید
پسر
آشوری شایلان
زینت داده شده
دختر
ترکی