تاریخ
١ سال پیش
متن
His boss called him to account for failing to meet the deadline.
دیدگاه
٠

رئیسش او را برای ارائه توضیح درباره نرسیدن به موعد مقرر احضار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You will have to account for the disappearance of the money.
دیدگاه
٣

باید برای ناپدید شدن پول ها توضیحی ارائه کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
North American sales account for 40% of the worldwide market.
دیدگاه
١

چهل درصد باز جهانی را فروش آمریکای شمالی تشکیل می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Can you account for your movements on that night?
دیدگاه
٠

آیا می توانی حرکات آن شبت را توضیح بدهی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can't account for Peter's un- happiness.
دیدگاه
٠

من نمی توانم توضیحی برای ناشادمانی پیتر داشته باشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was called to account for my conduct by the headmistress.
دیدگاه
٢

خانم مدیر مرا برای توضیح درباره رفتارم فراخواند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How do you account for the fact that unemployment is still rising?
دیدگاه
١

چگونه این واقعیت را توضیح می دهید که بیکاری همچنان درحال افزایش است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Jack could not account for his foolish mistake.
دیدگاه
٠

جک نمی توانست اشتباه احمقانه اش را توجیه کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What was the result of your deliberation?
دیدگاه
٠

نتیجه فکر و تأمل تو چی بود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
You may need to modify your plans a little.
دیدگاه
٠

شاید لازم باشد برنامه هایتان را کمی تغییر دهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The club members did agree to modify their recruitment policy.
دیدگاه
٢

اعضای باشگاه با اصلاح سیاست استخدامی شان مؤافق بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I knew early on that I wasn't going to enjoy it.
دیدگاه
٠

از اولش می دانستم که قرار نیست از آن لذتی ببرم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a rancid taste
دیدگاه
٠

طعم ترشیدگی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You should allocate the same amount of time to each question.
دیدگاه
٣

بهتر است زمان یکسانی را به هر سؤال اختصاص دهید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The days draw in and the mornings get darker.
دیدگاه
٨

روزها کوتاه تر می شوند و صبح ها تاریک تر.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Part of the new plant is now in operation and remainder will be on stream later this month.
دیدگاه
٧

بخشی از این کارخانه در حال حاضر فعال است و باقیمانده در اواخر این ماه به جریان می افتد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We're sure to win. The match is in the bag.
دیدگاه
١٥

مطمئنیم که برنده می شویم. مسابقه در مشتمان است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The neighbours are always willing to lend a hand.
دیدگاه
٦

همسایگان همیشه مایل به کمک کردن هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I went over to see if I could lend a hand.
دیدگاه
٨

رفتم ببینم می توانم کمک کنم یا نه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The police finally caught the killer.
دیدگاه
٢٢

پلیس سرانجام قاتل را دستگیر کرد.

٢