تاریخ
٣ سال پیش
متن
The police finally caught the killer.
دیدگاه
٢٢

پلیس سرانجام قاتل را دستگیر کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The neighbours are always willing to lend a hand.
دیدگاه
٦

همسایگان همیشه مایل به کمک کردن هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I went over to see if I could lend a hand.
دیدگاه
٨

رفتم ببینم می توانم کمک کنم یا نه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We're sure to win. The match is in the bag.
دیدگاه
١٥

مطمئنیم که برنده می شویم. مسابقه در مشتمان است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Part of the new plant is now in operation and remainder will be on stream later this month.
دیدگاه
٧

بخشی از این کارخانه در حال حاضر فعال است و باقیمانده در اواخر این ماه به جریان می افتد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The days draw in and the mornings get darker.
دیدگاه
٨

روزها کوتاه تر می شوند و صبح ها تاریک تر.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You should allocate the same amount of time to each question.
دیدگاه
٣

بهتر است زمان یکسانی را به هر سؤال اختصاص دهید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a rancid taste
دیدگاه
٠

طعم ترشیدگی

تاریخ
١ سال پیش
متن
I knew early on that I wasn't going to enjoy it.
دیدگاه
٠

از اولش می دانستم که قرار نیست از آن لذتی ببرم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The club members did agree to modify their recruitment policy.
دیدگاه
٢

اعضای باشگاه با اصلاح سیاست استخدامی شان مؤافق بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You may need to modify your plans a little.
دیدگاه
٠

شاید لازم باشد برنامه هایتان را کمی تغییر دهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What was the result of your deliberation?
دیدگاه
٠

نتیجه فکر و تأمل تو چی بود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
How do you account for the fact that unemployment is still rising?
دیدگاه
١

چگونه این واقعیت را توضیح می دهید که بیکاری همچنان درحال افزایش است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Jack could not account for his foolish mistake.
دیدگاه
٠

جک نمی توانست اشتباه احمقانه اش را توجیه کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was called to account for my conduct by the headmistress.
دیدگاه
٢

خانم مدیر مرا برای توضیح درباره رفتارم فراخواند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Can you account for your movements on that night?
دیدگاه
٠

آیا می توانی حرکات آن شبت را توضیح بدهی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can't account for Peter's un- happiness.
دیدگاه
٠

من نمی توانم توضیحی برای ناشادمانی پیتر داشته باشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
North American sales account for 40% of the worldwide market.
دیدگاه
١

چهل درصد باز جهانی را فروش آمریکای شمالی تشکیل می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His boss called him to account for failing to meet the deadline.
دیدگاه
٠

رئیسش او را برای ارائه توضیح درباره نرسیدن به موعد مقرر احضار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You will have to account for the disappearance of the money.
دیدگاه
٣

باید برای ناپدید شدن پول ها توضیحی ارائه کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't agree with the proposition, and hence I cannot vote for it.
دیدگاه
٩

با این پیشنهاد مؤافق نیستم و به همین دلیل، نمی توانم به آن رأی بدهم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a brave, albeit cautious, soldier.
دیدگاه
١

او گرچه سربازی محتاط، اما شجاع بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We've thought of a tentative solution, but we need to discuss it with the others.
دیدگاه
٢

ما به راه حلی آزمایشی اندیشیده ایم اما لازم است آن را با دیگران به بحث بگذاریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a bit tentative about accepting their offer.
دیدگاه

درباره پذیرش پیشنهاد آنها اندکی مردد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm not disposed to meet them at the moment.
دیدگاه
٢

در حال حاضر تمایلی به ملاقات آنها ندارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That seems to have disposed of most of their arguments.
دیدگاه
٠

گویا از بیشتر مشاجراتشان خلاص شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The business disposed of all its capital assets.
دیدگاه
٠

این کسب و کار همه اموال سرمایه ای خود را از دست داده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can't account for Peter's un- happiness.
دیدگاه

من نمی توانم مسئول ناشادمانی پیتر باشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The examiner will expect a full account of our dealings with this client.
دیدگاه
٠

بازرس در انتظارِ گزارش کاملی از برخورد ما با این مشتری خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How many people actually adhere to this view?
دیدگاه
٢

چند نفر در عمل به این دیدگاه پایبندند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
You'll get into trouble if you don't adhere to the rules.
دیدگاه
٢

اگر به قوانین پایبند نباشی دچار دردسر می شوی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I adhered to the recipe this time, but the dish is still too salty.
دیدگاه
٢

من این بار از دستور پخت پیروی کردم اما غذا همچنان بیش از اندازه شور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many of the nobles adhered to the deposed king.
دیدگاه
٠

بسیاری از اشراف به پادشاه مخلوع وفادار ماندند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How many people actually adhere to this view?
دیدگاه
٠

چند نفر عملاً هوادارِ این دیدگاهند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
We adhere to the principles of equal rights and freedom of expression for all.
دیدگاه
٠

ما هوادار اصلِ حقوق برابر و آزادی بیان برای همگان هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The war stimulated an intense national chauvinism.
دیدگاه
١

جنگْ شوونیسم ملی شدیدی را برانگیخت

تاریخ
١ سال پیش
متن
It may also appeal to the latent chauvinism of many ordinary people.
دیدگاه
١

همچنین ممکن است به شوونیسم پنهان بسیاری از افراد عادی متوسل شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The author lashed out against chauvinism.
دیدگاه
٠

نویسنده شوونیسم را سخت مورد انتقاد قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was a typical case of British chauvinism and insularity.
دیدگاه
٠

این موردی مثال زدنی از شوونیسم در بریتانیا و جزیره بودن آن بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The absence of media chauvinism is testimony, Morris Matthews believes, to the women's communication skills.
دیدگاه
١

به اعتقادِ موریس متیوز، غیاب تعصب رسانه ای شاهدی بر مهارت های ارتباطی زنان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Battles between warlords plagued the country for a decade.
دیدگاه
١

کشور به مدت یک دهه درگیر نبردهایی میان جنگ سالاران بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The reporters plagued the star with questions.
دیدگاه
١

خبرنگاران این ستاره را با سوالاتشان آزار می دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The plague killed approximately half the population of Europe.
دیدگاه
٢

تقریباً حدود نیمی از جمعیت اروپا بر اثر طاعون کشته شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'll get out of this mess one way or another.
دیدگاه

به هر تقدیر از این مخمصه خلاص می شویم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most people are creative in one way or another.
دیدگاه
٠

بیشتر آدم ها به نوعی خلاق هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You must finish the job this week one way or another.
دیدگاه
١

هر طور شده این کار را باید این هفته تمام کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't really care one way or another.
دیدگاه
٠

واقعاً هیچ جوره اهمیتی نمی دادم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Everyone at the party was related one way or another.
دیدگاه
١

هر کس در این مهمانی به نوعی ارتباط داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A collapse into new forms of fascism is inherently unlikely in any Western democracy.
دیدگاه
١

سقوط در دامان اشکال تازه فاشیسم در هر یک از دموکراسی های غربی اساساً نامحتمل است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There's nothing inherently wrong with his ideas.
دیدگاه
٢

در افکار او چیزی نیست که ذاتاً اشتباه باشد.

١