پیشنهادهای Bahar21 (١٥)
٣
٥ سال پیش
٣٠
INF به چیزی احتیاج داشتن یا خواهان داشتن چیزی
٥ سال پیش
٤
مطابق نقشه پیش رفتن
٥ سال پیش
٥٢
آغاز کردن، شروع کردن
٥ سال پیش
٠
فروپاشی، متلاشی شدن، فرو ریختن هم معنی fall apart و fall to pice
٦ سال پیش
٢٥
مشتاقانه
٦ سال پیش
٧
very quickly and in a very short time
٦ سال پیش
٨
سریعا
٦ سال پیش
٨
make off with درسته به معنی دزدیدن
٦ سال پیش
٤
to steal something and take it away with you
٦ سال پیش
٧٣
با فعل become: یه شبه معروف شدن
٦ سال پیش
١٠
seems to continue forever
٦ سال پیش
١٧
( با اعدا ) فقط ( only )
٦ سال پیش
٨
از دست دادن ( هم معنی miss )
٦ سال پیش
٣٢
شناخته شده ( known by a lot of people )
٦ سال پیش
١١
شهرت