دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤٠,١٤٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
١٠٦
لایک
لایک
٣,٣٠٨
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٩٤

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٢

برخورد کردن، تصادف کردن. تصادم کردن، بهم خوردن، کوبیده شدن. له شدن. باهم برخورد کردن. به زور باهم بودن . ادغام شدن یا ادغام کردن

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٥

presumed, accepted, alleged, assumed, professed - usually with to: meant, expected, obliged, required فرضی . تصور شده .

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٣

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٤

احساس کردن لمس کردن، محسوس شدن touch, caress, finger, fondle, handle , manipulate, paw, stroke - experience, be aware of, notice, observe, perceive ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٤

اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت the use of several words together that begin with the same sound or letter in order to make a special eff ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.