تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وسواس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

mooch off :وبال گردن کسی بودن، تَلَکه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

strike against : جبهه گیری بر علیه . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عیب جو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست کشیدن از کاری، جلوگیری، ممانعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سمبوسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پاسخ دندان شکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سَرَک کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

speechless

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اَلکَن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بر سر راه کسی یا چیزی قرار داشتن، مانع بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

منوط به

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیست و چهار ساعته و هرهفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرو نشاندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی خبر بودن، در جریان نبودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آینده نگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کنترل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آسان گیرانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

as it stands: در شرایط کنونی، با این وضعیت، اینطور که مشخصه، اینطور که بوش میاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مراقبت های پزشکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطلع، آگاه، در جریان چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

to be in the picture: مطلع، آگاه، در جریان چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

صاحب اختیار بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

used for telling someone to do something while they are doing something else. درحالیکه مشغول یا سرگرم انجام کاری هستید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بصورت جمع values: معیارها، اصول، ضوابط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بیش از حد کار و تقلا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

to the best of: بنا بر . . . ، تا جاییکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بنا بر، تا جایی که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

جبران یک هزینه، بازپرداخت، به صرفه بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

پشتوانه ی امن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرداخت هزینه ی چیزی ( فعل )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاری را به ثمر رساندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیم دونفره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در درجه ی اول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

to give props: درود فرستادن، تحسین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود فرستادن، تحسین کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

نابه جا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

خیلی، زیاد، بسیار، سخت، گران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فوری، بی درنگ، بلافاصله، به محض اطلاع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

at a moment’s notice: فوری، بی درنگ، بلافاصله، به محض اطلاع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سر و سامان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

stop something or someone in its or their tracks: میخکوب شدن، مبهوت ماندن، برجای خشک شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

شیره ی چیزی/کسی را کشیدن، رمق کسی را گرفتن، پدر کسی/چیزی را درآوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

to remove, take away, or withdraw gradually

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرعی، جاده خاکی، مسیر فرعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوبخشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

آدم فصیح، خوش بیان، کسی که مطلبی را بخوبی منتقل می کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

quality time: وقت گذرانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مشخص کردن، روشن کردن، واضح کردن، شرح دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

لذت طلبانه