پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٣٥٤
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر رسمی همچنین fly off at a tangent British English: go off at a tangent American English: go off on a tangent خارج شدن از موضوع/بحث ( از موضوع/ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر رسمی همچنین fly off at a tangent British English: go off at a tangent American English: go off on a tangent خارج شدن از موضوع/بحث ( از موضوع/ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری ای که از طریق هوا منتقل می شود بیماری واگیردار از طریق هوا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشته نوشتار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشته حوادث

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رشته افکار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین nagging feeling/suspicion etc از نظر اینجانب: دودل بودن به طور دائم تردید داشتن/مردد بودن A “nagging doubt” is a doubt that's persistent, but ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a fertile imagination/brain ذهن خلاق vivid imagination an imagination, mind etc that is able to produce a lot of interesting and unusual idea ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به fertile mind

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین lateral thinking تفکر خلاقانه a way of solving a problem by using your imagination to find new ways of looking at it a way of solving a probl ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم نادرست/اشتباه a wrong or bad decision a poor/bad decision a mistake in the way that you examine a situation and decide what to do

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نظر و یا ایده تقریبی/تخمینی/حدودی a general/rough idea ( =a not very exact idea ) approximate idea مثال: Can you give me a rough idea of the cost ( ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کاملا متوجه شدن به طور کامل فهمیدن to understand something completely COMPREHEND

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین gain, get, have, etc. the upper hand دست بالا را داشتن to get an advantage over somebody so that you are in control of a particular situation ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سناتور تازه کار سناتور کم تجربه Sometimes, rather than school, a freshman is new at something else: in the US Senate, first - timers are frequently ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشباع کردن بازار to offer so much of a product for sale that there is more than people want to buy

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

رجوع شود به labour turnover

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همچنین staff turnover یا turnover of staff نرخ ترک شغل the rate at which people leave an organization and are replaced by others the rate at which em ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین staff turnover یا turnover of staff نرخ ترک شغل the rate at which people leave an organization and are replaced by others the rate at which em ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین with a bit of luck [informal, spoken] idiom اگه همه چیز خوب پیش بره اگه شانس بیارم/بیاریم/بیارن . . . اگه خوش شانس باشم/باشیم/باشن . . . ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به with any luck

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خرحمالی با مزد ناچیز جان کنی/کارپرزحمت با حقوق کم people who work hard and in poor conditions for low pay people who work for long hours and very l ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به sweated labour

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به sweated labour

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزینه مناسب برای یک شغل همچنین good job/employment/career prospects a person who might be chosen, for example, as an employee a likely candidate for ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

prospect for گزینه مناسب برای یک شغل همچنین good job/employment/career prospects a person who might be chosen, for example, as an employee a likely ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به pull a sickie

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

رجوع شود به pull a sickie

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین to throw/chuck a sickie خود را به مریضی زدن و سرکار نرفتن تظاهر کردن به مریضی و سرکار نرفتن pretend to be sick and not go to work a day whe ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادویی کسی را کردن دوندگی کردن برای کسی دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادویی کسی را کردن دوندگی کردن برای کسی دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

usually disapproving کار خسته کننده و سطح پایین کار معمولی و بدون نیاز به مهارت Menial work is boring, makes you feel tired, and is given a low soci ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

usually disapproving کار خسته کننده و سطح پایین کار معمولی و بدون نیاز به مهارت Menial work is boring, makes you feel tired, and is given a low soci ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

رجوع شود به menial work

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به work unsocial hours

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین: work long, regular, unsocial, etc. hours کار خارج از ساعت اداری کار در ساعت های/زمان غیر اداری outside the normal times of working to work d ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر رسمی: یهویی کار پیدا کردن یهویی یه کار ( معمولا خوب ) پیدا کردن ( که معمولا خیلی ها براش سر ودست می شکنن )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پشت کسی درآمدن پشت کسی را گرفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تخلف شغلی رفتار خلاف شئون شغلی و اداری a violation of the rules or boundaries set by the governing body of a profession

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the head of the household سرپرست خانوار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هم معنی: sole parent UK also lone parent "New Zealand: the usual name for "single parent In simple terms, sole parent meaning is a parent – either ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک سرپرست single parent خانواده تک سرپرست به خانواده ای می گویند که زن یا مرد بدون همسر و به تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می کند. دلایل به وجو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد زنبور عسل: دسته، گروه

پیشنهاد
٠

مراجعه شود به: get your priorities right

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر کسی عوض شدن/تغییر کردن نگاه کسی ( به چیزی یا شخصی ) تغییر کردن a reversal in position or attitude a profound change of outlook, opinion, etc cha ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informal همتا همتای یک شخص در یک سازمان دیگر Synonym: counterpart someone who has a similar job to yours in another organization or department a per ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر سِمت موقت سازمانی جابه جایی موقت سِمت و وظایف دو کارمند/فرد شاغل در یک سازمان، شرکت، اداره ( که معمولا در دو بخش مجزا کار می کنند ) Job swap. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست شناسی the scientific study of skin diseases the scientific study of the skin and its diseases the branch of medicine concerned with the skin an ...