تاریخ
٢ هفته پیش
متن
We have strong reservations about the use of tranquilizing drugs for the parents of a baby with a congenital malformation.
دیدگاه
٠

ما ملاحظات محکمی در مورد استفاده داروهای آرامبخش برای. . .

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The solution seemed so grotesque that his nerve almost failed him.
دیدگاه
٠

راه حل به نظر چنان مضحک بود که اعصابش تقریبا به هم ریخت

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The story was too grotesque to believe.
دیدگاه
٠

باور کردن این داستلن خیلی مسخره بود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
His controversial stance has left him out on a limb.
دیدگاه
٠

موضع بحث برانگیزش او را به دردسر انداخته

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Face others is deliberately insult should disregard still confute?
دیدگاه
٠

توهین عمدی مستقیم به دیگران هنوز باید نادیده گرفته شود؟

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He managed to muddle through university.
دیدگاه
٠

هر جور ی که شده بود توانست دانشگاه رو تموم کنه

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I often muddle up Richard with his brother.
دیدگاه
٠

اغلب ریجارد رو با برادرش قاطی میکنم ( اشتباه میگیرم )

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
After a hard gallop, the horse was played out.
دیدگاه
٠

پس از یک تاخت وتاز سخت، اسب از پا در اومد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The horses were raring to have a gallop.
دیدگاه
٠

اسبها مشتاق چهار نعل رفتن ( تازیدن ) بودند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Many believed his apocryphal claim that he was heir to the throne.
دیدگاه
٠

بسیاری معتقدند که ادعای او مبنی بر وارث بودن تاج و تخت جعلی و کاذب است

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Rothschild : ( dying ) Insolent whelp ! Think you've outwitted me?
دیدگاه
٠

روتچیلد:[در حال مردن]توله گستاخ!تو فکر میکنی که منو فریب دادی؟

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
The basketball rimmed the basket.
دیدگاه
٠

توپ بسکتبال روی لبه ی سبد غلتید

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Do not, for one repulse, forgo the purpose that you resolved to effort.
دیدگاه
٠

بخاطره یه بار رد شدن ، صرف نظر نکن از هدفی که تصمیم داری براش تلاش کنی

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I never cycle up that hill it's too steep.
دیدگاه
٠

هرگز با دوچرخه از ان تپه بالا نمیرم خیلی شیبداره

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A team of bulldozers lumbered up the steep incline.
دیدگاه
٠

تیمی از بولدزرها انحنای شیب را تخت کردند

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The petition will be heard tomorrow.
دیدگاه
٠

Heard اینجا به معنیه رسیدگی

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Don't tumble your underclothes.
دیدگاه
٠

لباسهای زیر خودتونو پخش و پلا نکنید

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The old barn finally tumbled.
دیدگاه
٠

طویله قدیمی بلاخره فرو ریخت

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I got home from work and I just conked out on the sofa.
دیدگاه
٠

از سر کار به خانه رسیدم و فورا بر روی کاناپه خراب شدم

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He's been in a real funk since she left him.
دیدگاه
٠

از وقتی که ترکش کرده در یک مخمصه واقعی افتاده

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Well, that explains the strange funk in your room.
دیدگاه
٠

خب، آن توضیح میدهد بوی عجیب و غریب توی اتاق شما را

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She's in a funk about giving her talk on Sunday.
دیدگاه
٠

او در مورد سخنرانی در روز یکشنبه دلهره داشت

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She was in a funk about changing jobs.
دیدگاه
٠

او در مورد تغییر شغلش نگرانی داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Hard-working students resented the more indulgent teachers.
دیدگاه
٠

دانش آموزان سخت کوش از معلمان آسان گیرتر رنجیده بودند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A cigar after dinner is my only indulgence.
دیدگاه
٠

یه نخ سیگار بعد از شام تنها چیزی است که باهاش حال میکنم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They can see themselves going out on a limb, voting for a very controversial energy bill.
دیدگاه
٠

انها میتوانستند خودشونو ببینند که در معرض خطر هستند برای رای دادن به یک لایحه ی انرژی بسیار بحث بر انگیز

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He'd gone out on a limb to help us.
دیدگاه
٠

او برای کمک به ما خودشو به خطر انداخته بود

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She's going out on a limb in criticizing her own party leadership.
دیدگاه
٠

او با انتقاد از رهبری حزب خود در معرض خطر قرار گرفت

تاریخ
١ ماه پیش
متن
After having long hair for years, she loved her new short bob.
دیدگاه
٠

بعد از داشتن سالها موی بلند او عاشق موی چتری کوتاه جدیدش بود

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The boat gave a sudden bob that threw them off balance.
دیدگاه
٠

قایق بالا و پایین ناگهانی داد که آنها را از تعادل خارج کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Give the door a yank and it should open.
دیدگاه
٠

درو یه تکونی بدی باز میشه

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They pawned their future for short-term profits.
دیدگاه
١

خودش ترجمه صحیحو نوشته تو هم کپی اونو نوشتی. ترجمه اونایی که نامفهموه رو بنویسید. والا همه دیس لایک

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He staked the bean plant.
دیدگاه
٠

او بوته لوبیا رو به دیرک بست. ( چوب یا فلز نوک تیز که برای نگهداری گیاه یا مرزنمایی به زمین فرو می کنند )

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He was rigged out in a tuxedo.
دیدگاه
٠

او را بایک لباس رسمی آماده کردند

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The sergeant will rig you out .
دیدگاه
٠

گروهبان به شما لباس فرم میدهد تا بپوشید

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Briefly, the hunter and his quarry glared at each other.
دیدگاه
٠

شکارچی و طعمه اش. . .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Being rich doesn't actually increase your happiness quotient.
دیدگاه
٠

ثروتمند بودن واقعا واقعا باعث افزایش ضریب شادی و آرامش و خوشبختی بیشتر میشود.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I fell on the gravel, severely grazing my knee.
دیدگاه
٠

بر روی سنگریزه افتادم باعث خراشیدگی شدید زانوم شد

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I received your enclosure with gratitude.
دیدگاه
٠

پیوست ( نامه نگاری ) شما رو با قدر دانی دریافت کردم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He hit him with the butt of his gun.
دیدگاه
٠

وقتی ترجمه صحیح و رو نوشتن دیگه نیان الکی ترجمه کنید اگه راس میگین اونای که ترجمه شون نامفهومه رو ترجمه کنید. والا همه تونو دیس لایک میکنم

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He lay in a sprawl over the desk.
دیدگاه
٠

او ولو روی میز دراز کشید

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Yuan Shikai forced the emperor to abdicate and hand over power to him.
دیدگاه
٠

اونایی که خودش ترجمه صحیحو نوشته ترجمه نکنین جمله هایی که ترجمه شون . . . یریه رو اگه راست میگین ترجمه کنید و الا همتونو دیسلایک میکنم

تاریخ
١ ماه پیش
متن
It makes me cringe into the smelly upholstery of his battered armchair.
دیدگاه
٠

روکش بدبوی صندلی های راحتی او با عث چندشم میشه

تاریخ
١ ماه پیش
متن
When he heard about the treatment for the disease, he cringed.
دیدگاه
٠

وقتی در مورد درمان بیماریش شنید او چندشش شد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He looked quite morose at the treatment handed out to cadavers.
دیدگاه
٠

او کاملا عبوس به نظر میرسید در رفتار تحویل اجساد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He seemed unduly reticent on the subject of his past.
دیدگاه
٠

او به نظر بی جهت در مورد گذشته خود کم حرف ( محتاط ) است

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I'm in a jam at work.
دیدگاه
٠

در کار تو مخمصه افتادم

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The home is the hinge on which family life turns.
دیدگاه
٠

خانه پایه ای هست که زندگی خانوهدگی به آن میچرخد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
This was the hinge of his defense.
دیدگاه
٠

این نقطه عطف دفاع او بود

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Slipshod work will never pass muster.
دیدگاه
٠

کار شل و ول هرگز پذیرفته نمیشود

١