دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٢٢٠
رتبه
رتبه در دیکشنری
٧,٠٣٩
لایک
لایک
٢٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١٥

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٢

معنی: تصریح کردن، روشن کردن، فهماندن، توضیح دادن، تعبیر کردن، معنی کردن، شرح دادن، با توضیح روشن کردن، مطلبی را فهماندن ، بیان کردن، بازنمود کردن، وی ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٤

معنی: جست، جست بزن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٠

معنی:دستخوش کردن، تحت تاثیر قرار دادن، جشن، فرا رسیدن، غلبه کردن بر، به سر. . . آمدن، دچار. . . شدن، بر. . . مستولی شدن، کسی را فراگرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه

معنی: دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن برنامه ی تلویزیونی ( یا سینمایی و غیره ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١

معنی: توقیف، بازداشت، باز داشتن، محبوس کردن، حبس کردن، ناگهان توقیف کردن، جلو گیری کردن، توقیف کردن ایستاندن، وا ایستاندن، متوقف کردن، بازداشت کردن، ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٢ سال پیش
متن
When did you first come over to China?
دیدگاه
٣

اولین بار کی به چین رفتی؟

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.