اسم طبیعت - صفحه 5
گیاه سویا، ( فرانسوی، sojā )، ( در گیاهی ) سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، لوبیای روغنی، لوبیای ...
دختر
فرانسوی، هلندی
طبیعت گل بر
چون گل لطیف و نازک، آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، ( در گیاهی ) گونه ی گل ها، چون گل سر ...
دختر
فارسی
طبیعت میلا
نام نوعی مرغابی، یکی از انواع مرغابی، لک لک
دختر
پهلوی، ارمنی، فارسی
پرنده، طبیعت گلستانه
باغ، بوستان، ( گلستان، ه/e، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلستان، ( گلستان + ه/e، نام روستایی در نزد ...
دختر
فارسی
طبیعت بهارا
منسوب به بهار، ( بهار، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به بهار
دختر
فارسی
طبیعت نهاله
نهال
دختر
فارسی
طبیعت پانی
آب
دختر
هندی
طبیعت روناس
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، پایا و خودرو از خانواده ی روناس که از ریشه و غده ی زیرزمینیِ ...
دختر
فارسی
طبیعت فروردین
نام یکی از فرشتگان در آیین زرتشتی، نام اولین ماه هر سال خورشیدی، فروردهای پاکان و فروهرهای پارسیان، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت رزگل
گلِ رز، رز
دختر
فارسی، فرانسوی
طبیعت، گل خزر
زیبا و با طراوت مثل دریا، ( اَعلام ) ) قومی که در سواحل غربی دریای خزر می زیستند و امروزه از میان ر ...
دختر
ترکی، فارسی، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت بیدا
صحرا، بیابان
دختر
عربی
طبیعت خوشه
تعدادی دانه، میوه یا گل که به محور متصل باشند، ( در نجوم ) دسته ای از ستارگان، سنبله، تعدادی دانه م ...
دختر
فارسی
طبیعت افق
خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد، ( در جغرافیا ) خطی که به نظر می رسد در محل تقاطع زم ...
دختر
عربی
طبیعت تیما
دشت، بیابان، دشت و بیابان
دختر، پسر
عربی
طبیعت آبان
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...
دختر، پسر
پهلوی، فارسی
طبیعت آتش
حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت آماتیس
نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی، نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار ...
دختر
یونانی
طبیعت آوند
حجت، دلیل، برهان، آونگ، ( در قدیم ) ظرف، ( در گیاهی ) لوله ی باریک ساقه گیاهان
پسر
فارسی
طبیعت بارش
بارش باران، نازل شدن نعمت الهی از آسمان، ( اسم مصدر از باریدن ) عملِ باریدنِ باران، برف و تگرگ، ( ا ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت برکه
استخر طبیعی، آب گیر، گودی کوچک و کم عمقی از زمین که در آن آب جمع شده باشد، ( در قدیم ) استخر
دختر
فارسی
طبیعت بلوط
گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...
دختر
فارسی
طبیعت پالیز
جالیز، باغ، بوستان، گلستان، کشتزار
دختر
فارسی
طبیعت پاییز
هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو
دختر
فارسی
طبیعت پرستوک
پرستو، ( پهلوی، parastuk ) ( = پرستو )، ( = پرستو )
دختر
پهلوی، فارسی
پرنده، طبیعت توفان
جریان هوای بسیار شدید، تندباد، ( به مجاز ) غوغا، هیاهو، ( = طوفان )، جریان هوایی بسیار شدید معمولاَ ...
پسر، دختر
فارسی، آرامی
طبیعت توکا
پرنده ای از خانواده ی گنجشک با منقاری باریک و تنی رنگارنگ، پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باری ...
دختر
فارسی، مازندرانی
پرنده، طبیعت تیراژه
تیراژی، رنگین کمان، قوس و قزح، طوق بهار، قوس قزح
دختر
فارسی
طبیعت جیحون
رود، دریا، آمودریا، رود بزرگ، نام رودی در آسیای میانه، ( عربی )، نام رودخانه ای در آسیای میانه
پسر، دختر
عربی، فارسی
طبیعت چشمه
محل خارج شدن طبیعی آب از زمین، ( مجاز ) نمونه، سوراخ ریز، منبع، مبدٲ و اصل چیزی، ( در علوم زمین ) م ...
دختر
فارسی
طبیعت چکاد
جلو سر، پیش سر، میان سر، تارک، بالای پیشانی، سرچکاد، سرکوه، بالای کوه، قله، بالای سر، سپر
پسر
فارسی
طبیعت خارا
نوعی سنگ آذرین، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
دختر
فارسی
طبیعت، هنری خزان
پاییز، نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان
دختر
فارسی
طبیعت دیهیم
تاج، کلاهِ زرنشان، نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد، ( مجاز ) سل ...
پسر
یونانی
طبیعت، گل ساقه
بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...
دختر
عربی
طبیعت سپیدار
درختی از خانواده بید با برگهای براق، ( در گیاهی ) نام چند نوع گیاه درختی از خانواده بید با برگ های ...
دختر
فارسی
طبیعت سیحون
از رودهای معروف در شمال ایران قدیم، ( اعلام ) ( = سیردریا ) رودی در قرقیزستان و قزاقستان به طول حدو ...
پسر
فارسی
طبیعت شکفته
باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد
دختر
فارسی
طبیعت طبیعت
سرشت و ذات
دختر
فارسی
طبیعت قطره
مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه
دختر
عربی
طبیعت گلگون
سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلگونه
مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ، سرخاب که زنان به گونه های خود می مالند، ( در قدیم ) گلگون، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل لاله گون
به رنگ لاله، لاله فام، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، گون ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل لاله وش
به رنگ لاله، لاله فام، لاله گون، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند لاله
دختر
فارسی
طبیعت، گل ماهی
جانوری مهره دار، آبزی معروف
دختر
فارسی
طبیعت مرمرین
مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر
دختر
فارسی
طبیعت مشکین
آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت مهر
خورشید، محبت و دوستی، مهربانی، ماه هفتم سال شمسی، روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در گا ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی نارنج
میوه ای آبدار و ترش از مرکبات
دختر
فارسی
طبیعت بنوشه
بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )
دختر
کردی
طبیعت، گل پرسیان
سیان، گیاهی است که بر درخت پیچد، عشقه، ( در گیاهی ) ( = پیچک، عشقه ) گیاهی زینتی از خانوادهی عشقه ک ...
دختر
فارسی
طبیعت پودنه
پونه، گیاهی معطر، ( = پونه )
دختر
فارسی
طبیعت ایشاع
گل کردن درخت، شکوفه دار شدن درخت
دختر
عربی
طبیعت بورمند
نام گیاهی بسیار خوشبو
پسر
فارسی
طبیعت پرشیان
نام گیاهی است که بر درختان می پیچد، عشقه، پرسیاوشان
دختر
فارسی
طبیعت پرلا
نوعی مرغابی، ( مازندرانی ) پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت پیرمهر
محبت و دوستی کهن
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی سارونه
درخت انگور، رَز، تاک
دختر
فارسی
طبیعت انیژ
نام یک گیاه
دختر
فارسی
طبیعت تانای
ماه صبحگاهان، ماه شرح شفق، ماه سپیده دمان، ( ترکی )، ( اَعلام ) نام شهری در کلامسی در ایالت نیور فر ...
دختر
ترکی
طبیعت، کهکشانی شونا
رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )
دختر
کردی
طبیعت گل پیرا
کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار، گل آرا، پیرایش دهنده ی گل، آن که گل را ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل لاله سار
لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت لاله سان
مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل لبنا
درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...
دختر
عربی
طبیعت ماهوار
مانند ماه، مثل ماه، [مجاز] زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه، ( ماه، وار ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مرزوان
مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان )
پسر
فارسی
طبیعت مهرافزا
افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ناژو
درخت کاج، صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) کاج
دختر
کردی
طبیعت هلیانه
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد
دختر
فارسی
طبیعت هیری
گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد
دختر
فارسی
طبیعت خورشاد
خورشید، ( به مجاز ) آفتاب
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی در تاج
گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل گلبام
گلبانگ، نام لحنی از لحن های موسیقی ایران در قدیم، از الحان موسیقی قدیم ایران
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلمر
گلِ مُر، گیاهی درختچه ای گرمسیری از خانواده ی سماق، گلِ گیاه یا درختچه ی مُر، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلناری
منسوب به گلنار، به رنگ گلنار، سرخ
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلور
دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلینه
گلین، به رنگ گل سرخ، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و
دختر
فارسی
طبیعت، گل ماهینه
منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مرمری
منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...
دختر
فارسی
طبیعت مهرمند
دارای مهر، بامحبت، دوست، ( مهر، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای مِهر
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرورز
بامهر، عطوف، دوستی ورزنده، دوست، با محبت، مهربان، ( در قدیم ) عاشق
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهروی
مه رو، ماه روی، که رویی چون ماه دارد، ( مجاز ) زیبا و جمیل، ( = مَهرو )، ( مَهرو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مولیان
بندگان، نام رودخانه ای در بخارا، تلفظ عامیانه ی موالیان به معنی بندگان، ( اعلام ) ( = جوی مولیان ) ...
دختر
عربی
طبیعت میناگون
سبز رنگ، به رنگ مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، گون ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه ...
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت، گل میناوش
جلا داده و صیقل شده، شبیه به شیشه ٔ کبود، ( مینا، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه به مینا، م ...
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت، گل نسرینه
نسرین، ( به مجاز ) صورت معشوق، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسرین
دختر
فارسی
طبیعت، گل بارقه
پرتو، نور، روشنی
دختر
عربی
طبیعت ثابته
یکی از ستارگان ثابت، ( عربی ) ( مؤنث ثابت )
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی دار گل
( مجاز ) زیبارو، نوعی از درخت که در هندوستان شایع است، درختِ گل، ( در گیاهی ) نوعی درخت که در سرزمی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل راسن
گیاهی خودرو با برگ های پهن و گل های کبودرنگ و دانه های ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته، سوسن کوهی ...
دختر
فارسی
طبیعت رخام
سنگ سپید، سنگ سپید و نرم
پسر
فارسی
طبیعت شکوفان
شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن
دختر
فارسی
طبیعت شیدانه
درخت عناب، عناب
دختر
فارسی
طبیعت گل سوری
گل سرخ، گل آتشی از اسفرم ها
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل گیتی
نوعی از گل که برگ های آن از هر طرف سه خار دارد و دو نوع سفید و زرد است، نوعی از گل که برگ های آن از ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلبوی
گلبو، آنکه چون گل بو دهد، خوشبو، معطر، ( = گلبو ) ( در قدیم ) دارای بوی خوشی چون بوی گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل ماها
منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، ا ( پسوند نسبت ) )، م ماه
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مه دار
مِهتر خانه، بزرگتر خانه و سرا، ( مِه = مِهتر، بزرگتر، دار = سرا، سرای، خانه )، روی هم به معنی مِهتر ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آزما
ترکیب دو اسم مهر و آزما ( خورشید و آزماینده )، مهر آزمای، آزماینده ی محبت، آن که دوستی و مهر را به ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی