تاریخ
١٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...

تاریخ
١٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیپورچی a person who plays the bugle

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسم : شیپور فعل : شیپور زدن synonym : trumpet , horn 📍bugler = شیپورچی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ درشکه سبک a light, horse - drawn carriage with four wheels, typically used for leisurely rides ۲ _ کالسکه a lightweight, collapsible stroller or ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

لاپوشانی

پیشنهاد
٠

اسیر کسی بودن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اعمال قانون کردن اجرا کردن قانون

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسم : دلقک ، احمق ، لوده synonym : clown , fool فعل : مسخره بازی در آوردن To behave like a buffoon

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطقه بی طرف ، منطقه حائل a neutral area free of the conflict and danger that is between opposing powers

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضربه گیر ( ماشین ) Spring on a railroad car that takes the shock when it hits anything 🍀🍀🍀 Car buffer = صیقل دهنده ، برق انداز ( وسیله ای که با آ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ چرم زرد Faded yellow color ۲ _ برق انداختن Polish ( metal ) with something soft ۳ _ طرفدار Person interested in subject : a film ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ تغییر عقیده دادن to come to an agreement or make someone change their mind e. g. I’ve tried everything to persuade her but she won’t budge an inc ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بودایی

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مذهب بودا ، بوداگرایی an Indian religion based on the teachings of Siddhartha Gautama, the followers of which worship in temples

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

If you want some more cake , please say so اگر کیک بیشتری میخوای ، لطفاً بگو ( لطفاً تعارف نکن )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آدامس بادکنکی Chewing gum that can make bubbles

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ آب سرد کن ، آبخوری a public fountain to provide a jet of drinking water ۲ _ هر یک از وسایل مختلف که در آن هوا یا گاز دیگری از یک مایع عبور می کند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : set the record straight

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : put the record straight

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

I just want to know where I stand می خوام بدونم کجای کارم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی ادب ( در طرز سخن گفتن ؛ خلاصه کردن واژگان در جمله گویی که بی ادبانه باشد ) ◾ املای اصلی این واژه brusque است اما بعضاً بصورت غیر رسمی brusk مینوی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی ادب ( در طرز سخن گفتن ؛ خلاصه کردن واژگان در جمله گویی که بی ادبانه باشد ) ◾ املای اصلی این واژه brusque است اما بعضاً بصورت غیر رسمی brusk مینوی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Okay = Ok = 'kay هر سه حالت درسته ✅

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ کیک شکلاتی a square shaped flat cake that is made with chocolate and occasionally nuts ۲ _ نوعی پری یا هوبگوبلین در فرهنگ اسکاتلندی و انگلیسی که ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چشم غره رفتن ، تهدید کردن to try to make someone do something, especially in a threatening way e. g. But she wasn't going to let him browbeat her.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

📏 عبارت to be afraid دو تا معنی داره ۱ _ ترسیدن ، بیم داشتن ۲ _ متاسف بودن ، شرمنده بودن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Hold on to yourself به خودت مسلط باش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

draw up = ایستادن ، نگه داشتن ، متوقف کردن draw off = حرکت کردن 📍A taxi drew up outside the bank . ( it stopped ) Two men got out and then the taxi ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

draw up = ایستادن ، نگه داشتن ، متوقف کردن draw off = حرکت کردن 📍A taxi drew up outside the bank . ( it stopped ) Two men got out and then the taxi ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیکشنری LanGeek : اسم : جوجه های همزاد all the young of a bird hatched at the same time, or the young of an animal cared at together فعل : ۱ _ با اضط ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معناش میشه ( دل شکسته ) چون در جایگاه صفت بکار میره extremely sad, especially because someone you love has left you He was broken - hearted when she ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ یک کفش چرم سنگین با نقش های تزئینی و زیره میخ a heavy leather shoe with decorative patterns and a hobnailed sole ۲ _ لهجه و گویش محلی و خاص صحبت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بروشور ، دفترک ، کاتالوگ ( متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی درباره ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد ) Small b ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آزرده خاطر کردن ، آتشی مزاج کردن ، عصبی کردن Also : put someone's back up

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جنون رسیدن have a fit = throw a fit

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

به جنون رسیدن have a fit = throw a fit

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت بفرمایید که شکل صحیح کلمه بصورت intuition است 🛑🛑🛑🛑

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

پر بودن از Streets bristling with armed guards

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ پروراندن ( کودک ) raise ( children ) ۲ _ ذکر کردن ، مطرح کردن mention ( a subject ) ۳ _ بالا آوردن vomit ( food )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱ _ یکدل کردن ، یکی شدن ، پیوند زدن ، وحدت ساختن ، ایجاد همبستگی کردن to make people become closer together or become friendlier, or to help them end ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلنجار رفتن