conclusively


بطورقطعی یاقاطع

جمله های نمونه

1. All this proves conclusively that she couldn't have known the truth.
[ترجمه گوگل]همه اینها به طور قطع ثابت می کند که او نمی توانسته حقیقت را بداند
[ترجمه ترگمان]همه این چیزها به طور قطع ثابت می کنه که اون نمی تونسته حقیقت رو بدونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A new study proved conclusively that smokers die younger than non-smokers.
[ترجمه اولیس کوچولو ] یک تحقیق جدید ثابت کرده که افراد سیگاری کمتر از افراد غیر سیگاری عمر میکنند.
|
[ترجمه امیرمحمد] یک مطالعه جدید ثابت کرده که به طور قطعی افراد سیگاری زودتر از غیر سیگاری ها در جوانی میمیرند
|
[ترجمه گوگل]یک مطالعه جدید به طور قطعی ثابت کرد که افراد سیگاری در سنین پایین تر از افراد غیر سیگاری می میرند
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه جدید ثابت کرد که سیگاری ها از غیر سیگاری ها جوان تر می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. From the facts,he was able to determine conclusively that the death was not a suicide.
[ترجمه گوگل]از روی حقایق، او به طور قطعی توانست تشخیص دهد که این مرگ یک خودکشی نبوده است
[ترجمه ترگمان]از واقعیات، او توانست به طور قاطع مشخص کند که مرگ یک خودکشی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She said if the world did not act conclusively now, it would only bequeath the problem to future generations.
[ترجمه گوگل]او گفت که اگر جهان اکنون قاطعانه عمل نکند، این مشکل را به نسل های آینده به ارث می گذارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که اگر دنیا در حال حاضر به طور قاطع عمل نکرده باشد، این مساله فقط مساله را به نسل های آینده واگذار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is impossible to demonstrate/prove conclusively that the factory is responsible for the pollution.
[ترجمه گوگل]نمی توان به طور قطعی ثابت کرد که کارخانه مسئول آلودگی است
[ترجمه ترگمان]ثابت کردن \/ ثابت کردن این که این کارخانه مسئول آلودگی است، غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His guilt has never been conclusively proven.
[ترجمه گوگل]گناه او هرگز به طور قطعی ثابت نشده است
[ترجمه ترگمان]گناه او هرگز به طور قطعی ثابت نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now those who can prove conclusively that they are self-employed will be responsible for their own tax deductions and claims.
[ترجمه گوگل]اکنون کسانی که می توانند به طور قطع ثابت کنند که خوداشتغال هستند، مسئول کسر مالیات و مطالبات خود خواهند بود
[ترجمه ترگمان]اکنون کسانی که می توانند به طور قاطع ثابت کنند که خود به کار افتاده اند، مسئول کسورات مالیاتی و ادعاهای خود خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nothing other than the whole theory is conclusively falsified by untoward experience.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز غیر از کل نظریه به طور قطعی توسط تجربه نامطلوب جعل نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز غیر از این نظریه با تجربه untoward ساختگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All this proves conclusively that Waqar and Akram are genuinely great and exceptional bowlers.
[ترجمه گوگل]همه اینها به طور قاطع ثابت می کند که وقار و اکرم واقعاً توپ اندازان بزرگ و استثنایی هستند
[ترجمه ترگمان]همه این ها به طور قطعی ثابت می کنند که وقار و اکرم در اصل توپ گیران عالی و استثنایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Investigators took seven days to determine conclusively that a bomb had blown up Pan Am 10
[ترجمه گوگل]بازرسان هفت روز طول کشید تا به طور قطعی مشخص کنند که یک بمب پان ام 10 را منفجر کرده است
[ترجمه ترگمان]بازرسان هفت روز طول کشیدند تا به طور قطعی مشخص کنند که یک بمب پان ۱۰ ام را منفجر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No human tumor has yet been conclusively shown to be viral in origin.
[ترجمه گوگل]هیچ تومور انسانی هنوز به طور قطعی نشان داده نشده است که منشا ویروسی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]تاکنون هیچ تومور انسانی در اصل به صورت ویروسی در نظر گرفته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Newtow conclusively established the law of gravity.
[ترجمه گوگل]نیوتو به طور قطعی قانون گرانش را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]Newtow به طور قطع قانون جاذبه را برقرار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Universal assumptions are usually impossible to prove conclusively, and they can simply be invalidated by just one single counter-example.
[ترجمه گوگل]مفروضات جهانی معمولاً غیرممکن است که به طور قطعی اثبات شوند، و به سادگی می توان آنها را تنها با یک مثال متقابل باطل کرد
[ترجمه ترگمان]فرضیات جهانی معمولا اثبات قطعی نیستند، و تنها با یک مثال تنها می توانند از اعتبار ساقط شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It conclusively appeared in the final cut as a post - credits scene.
[ترجمه گوگل]این به طور قطع در قطع نهایی به عنوان یک صحنه پس از تیتراژ ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]این گزارش به طور قطع در بخش پایانی به عنوان یک صحنه پس از اعتبار ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a final manner; convincingly

پیشنهاد کاربران

با قاطعیت. به طور قاطع. به طور قطع
مثال:
So judge conclusively between me and them.
پس میان من و آنها به طور قطع داوری کن.
�فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا �
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : conclude
اسم ( noun ) : conclusion
صفت ( adjective ) : conclusive / concluding
قید ( adverb ) : conclusively
به طور قطعی و مسلم
به طور قطع، با قطعیت
با قاطعیت
مطمعنا
به طور یقین
مشهود بودن
محققا
مشخصا
ثابت شده
در حقیقت
قطعا، مسلما

بپرس