تهذیب الوصول الی علم الاصول

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تهذیب الوصول الی علم الأصول (کتاب). «تهذیب الوصول الی علم الاصول»، اثر حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی ، فقیه و متکلم بزرگ شیعی قرن ششم و هفتم نگاشته شده است.
این کتاب توسط سید محمد حسین رضوی کشمیری تحقیق شده است. بنابر آنچه در دیباچه این کتاب آمده است، انگیزه تالیف آن، درخواست فرزند علامه محمد، معروف به فخرالمحققین حلی بوده است که از ایشان درخواست تالیفی نموده که بدون تفصیل و ایجاز بیش از حد، مشتمل بر شناخت راه های رسیدن به احکام شرعی باشد.

[ویکی اهل البیت] «تهذیب الوصول الی علم الاصول» اثر حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی، فقیه و متکلم بزرگ شیعی قرن ششم و هفتم نگاشته شده است. این کتاب توسط سید محمدحسین رضوی کشمیری تحقیق شده است. بنابر آنچه در دیباچه این کتاب آمده است، انگیزه تألیف آن درخواست فرزند علامه محمد، معروف به فخرالمحققین حلی بوده است که از ایشان درخواست تألیفی نموده که بدون تفصیل و ایجاز بیش از حد، مشتمل بر شناخت راه های رسیدن به احکام شرعی باشد.
کتاب در ضمن دوازده مقصد تدوین شده است. هر مقصد نیز مشتمل بر فصولی است. از ویژگی های این کتاب که در کتاب های هم دوره آن نیز به چشم می خورد، طرح نظریات اهل سنت در بسیاری از مسائل و نیز بحث از موضوعات کلامی مثل وجوب شکر منعم و عدم صدور معصیت از انبیاست. بحث هایی چون تعارض دو فعل نبی صلی الله علیه و آله، جواز نقل حدیث به معنا نیز در این کتاب مطرح شده که در کتب جدید اصول فقه، مطرح نمی شود.
مقصد اول کتاب با بحث از مقدمات علم اصول آغاز شده است. تعریف اصول فقه در طلیعه این قسمت قرار گرفته است. علامه حلی تعریف علم اصول فقه را با شناساندن کلمات تشکیل دهنده این ترکیب (اصول و فقه) آغاز می کند. منظور از اصول، ادله و مراد از فقه، علم به احکام شرعیه فرعیه است و بنابراین، اصول فقه عبارت است از «مجموعه راه های رسیدن به فقه به صورت اجمال و چگونگی استدلال بر آنها و نیز کیفیت دلایل اقامه شده بر این راه ها». شناخت اصول فقه، واجب کفایی است چون علم به واجبات به آن وابسته است و هدف آن معرفت به احکام الهی برای رسیدن به سعادت ابدی با امتثال این احکام است.
در فصل دوم از مقدمات کتاب، از حکم شرعی و اقسام آن سخن به میان آمده است. حکم، خطاب شرعی متعلق به افعال مکلفین است که این حکم گاهی اقتضایی، در مواردی تخییری و گاهی وضعی است. حکم اقتضایی چنانچه به وجود و با منع از نقیض تعلق گیرد، وجوب نام دارد و اگر به وجود چیزی بدون منع از نقیض آن متعلق شود، حکم ندبی یا مستحب است.
حرام، یعنی تعلق حکم اقتضایی به عدم با وجود منع از نقیض و مکروه به معنای تعلق به عدم بدون منع از نقیض می باشد. منظور از تخییر، اباحه و حکم وضعی به معنای حکم بر صفتی به عنوان شرط، سبب و یا مانع است. واجب، آن فعلی است که ترک آن از سوی مکلف، موجب استحقاق مذمت او می شود. واجبات تخییری، موسّع و کفایی نیز همین تعریف را دارند، چرا که واجب در موسّع و مخیّر، امر کلی بوده و در واجب کفایی انجام فعل توسط هر فردی، جایگزین انجام آن توسط دیگری می شود و نباید گفت در این واجبات، معیار استحقاق مذمّت تارک وجود ندارد. از واجب با تعبیراتی چون: فرض، محتوم و لازم یاد می شود و محظور، معصیت، ذنب و قبیح، دیگر الفاظی هستند که به جای حرام استفاده می شوند. مستحب مترادف با مندوب، نافله، تطوع، سنت و احسان بوده و کلمات جایز، حلال و مطلق با مباح معنای یکسانی دارند. یکی از فصول کاربردی علم اصول فقه، مباحث مرتبط با امر و نهی است که در اصول جدید نیز با جدیت پی گیری می شود. مقصد سوّم کتاب حاضر به این موضوع اختصاص دارد.
لفظ امر، در معنای قول و فعل استعمال می شود و قول، معنای حقیقی آن و فعل، معنای مجازی است. در حقیقی بودن معنای اول اختلافی وجود ندارد و اگر معنای دوّم هم حقیقی باشد، مستلزم این است که امر مشترک لفظی باشد. برخی معتقدند که به دلیل استعمال حقیقی «امر» در معنای دوم به صورت حقیقی در آیات قرآنی و استعمالات عرفی، این معنا نیز معنای حقیقی است.
علامه حلی در پاسخ می گوید: صرف استعمال لفظ در معنایی خاص، دلیل بر حقیقی بودن آن معنا نیست، چون لفظ در معنای مجازی هم استعمال می شود (استعمال اعم از حقیقت است) و به علاوه در فرض دوران بین مجازیت و اشتراک، مجازیت اولویت دارد. علامه حلی سپس به بحث «طلب و اراده» که ریشه در کلام دارد، وارد می شود و به صورت مختصر در چند خط به نقد نظریه اشاعره در این موضوع می پردازد. نکته مورد بحث دیگر در اوامر، مدلول صیغه امر است، صیغه افعل در معانی متعددی مثل وجوب، استحباب، ارشاد، تهدید، تحقیر و دعا بکار می رود و تنها حقیقت در معنای اول (وجوب) است. برخی این صیغه را مشترک لفظی بین تمام این معانی و برخی موضوع برای معنای مشترک بین آنها می دانند. ایشان با استدلال به آیه «ما منعک الاّتسجد اذ امرتک» بر نظریه خویش، این چنین ابراز می کند که مذمت خداوند نسبت به شیطان در ترک سجود، دلالت بر واجب بودن معنای صیغه امر (که در آیات قبل خطاب به شیطان بکار رفته) دارد و اگر این گونه نبود، عقاب به صرف ترک اتفاق نمی افتاد.
دو موضوع قابل توجه دیگر این کتاب، افعال و اخبار است که مقاصد ششم و نهم را پوشش داده است. موضوع سخن در اخبار، موضوعات مرتبط با روایات همچون مباحث درایه الحدیث و رجال می باشد و در بحث افعال از حجیت فعل پیامبر (سیره) سخن به میان آمده است. مقصد هشتم کتاب با عنوان اجماع نیز از بخش های نسبتاً مفصل کتاب است که مباحث مرتبط با این موضوع را در طی سیزده قسمت ارزیابی می کند.

[ویکی نور] «تهذیب الوصول الی علم الاصول»، اثر حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی، فقیه و متکلم بزرگ شیعی قرن ششم و هفتم نگاشته شده است. این کتاب توسط سید محمد حسین رضوی کشمیری تحقیق شده است.بنابر آنچه در دیباچه این کتاب آمده است،انگیزه تألیف آن، درخواست فرزند علامه محمد، معروف به فخرالمحققین حلی بوده است که از ایشان درخواست تألیفی نموده که بدون تفصیل و ایجاز بیش از حد، مشتمل بر شناخت راه های رسیدن به احکام شرعی باشد.
کتاب در ضمن دوازده مقصد تدوین شده است. هر مقصد نیز مشتمل بر فصولی است. از ویژگی های این کتاب، که در کتاب های هم دوره آن نیز به چشم می خورد، طرح نظریات اهل سنت در بسیاری از مسائل و نیز بحث از موضوعات کلامی مثل وجوب شکر منعم و عدم صدور معصیت از انبیاست. بحث هایی چون تعارض دو فعل نبی(ص)، جواز نقل حدیث به معنا نیز در این کتاب مطرح شده که در کتب جدید اصول فقه، مطرح نمی شود.
مقصد اول کتاب با بحث از مقدمات علم اصول آغاز شده است. تعریف اصول فقه در طلیعه این قسمت قرار گرفته است. علامه حلی تعریف علم اصول فقه را با شناساندن کلمات تشکیل دهنده این ترکیب (اصول و فقه) آغاز می کند. منظور از اصول، ادله و مراد از فقه، علم به احکام شرعیه فرعیه است و بنابراین، اصول فقه عبارت است از «مجموعه راه های رسیدن به فقه به صورت اجمال و چگونگی استدلال بر آنها و نیز کیفیت دلایل اقامه شده بر این راه ها». شناخت اصول فقه، واجب کفایی است، چون علم به واجبات به آن وابسته است و هدف آن، معرفت به احکام الهی برای رسیدن به سعادت ابدی با امتثال این احکام است.
در فصل دوم از مقدمات کتاب، از حکم شرعی و اقسام آن سخن به میان آمده است. حکم، خطاب شرعی متعلق به افعال مکلفین است که این حکم گاهی اقتضایی، در مواردی تخییری و گاهی وضعی است. حکم اقتضایی، چنان چه به وجود و با منع از نقیض تعلق گیرد، وجوب نام دارد و اگر به وجود چیزی بدون منع از نقیض آن متعلق شود، حکم ندبی یا مستحب است. حرام، یعنی تعلق حکم اقتضایی به عدم با وجود منع از نقیض و مکروه به معنای تعلق به عدم بدون منع از نقیض می باشد. منظور از تخییر، اباحه و حکم وضعی به معنای حکم بر صفتی به عنوان شرط، سبب و یا مانع است.
واجب، آن فعلی است که ترک آن از سوی مکلف، موجب استحقاق مذمت او می شود. واجبات تخییری، موسّع و کفایی نیز همین تعریف را دارند، چرا که واجب، در موسّع و مخیّر، امر کلی بوده و در واجب کفایی انجام فعل توسط هر فردی، جایگزین انجام آن توسط دیگری می شود و نباید گفت در این واجبات، معیار استحقاق مذمّت تارک، وجود ندارد.

[ویکی فقه] تهذیب الوصول الی علم الاصول (کتاب). «تهذیب الوصول الی علم الاصول»، اثر حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی ، فقیه و متکلم بزرگ شیعی قرن ششم و هفتم نگاشته شده است.
این کتاب توسط سید محمد حسین رضوی کشمیری تحقیق شده است. بنابر آنچه در دیباچه این کتاب آمده است، انگیزه تالیف آن، درخواست فرزند علامه محمد، معروف به فخرالمحققین حلی بوده است که از ایشان درخواست تالیفی نموده که بدون تفصیل و ایجاز بیش از حد، مشتمل بر شناخت راه های رسیدن به احکام شرعی باشد.
ساختار کتاب
کتاب در ضمن دوازده مقصد تدوین شده است. هر مقصد نیز مشتمل بر فصولی است. از ویژگی های این کتاب، که در کتاب های هم دوره آن نیز به چشم می خورد، طرح نظریات اهل سنت در بسیاری از مسائل و نیز بحث از موضوعات کلامی مثل وجوب شکر منعم و عدم صدور معصیت از انبیاست. بحث هایی چون تعارض دو فعل نبی صلی الله علیه و آله وسلّم ، جواز نقل حدیث به معنا نیز در این کتاب مطرح شده که در کتب جدید اصول فقه ، مطرح نمی شود.
گزارش محتوا
مقصد اول کتاب با بحث از مقدمات علم اصول آغاز شده است. تعریف اصول فقه در طلیعه این قسمت قرار گرفته است. علامه حلی تعریف علم اصول فقه را با شناساندن کلمات تشکیل دهنده این ترکیب (اصول و فقه) آغاز می کند. منظور از اصول، ادله و مراد از فقه ، علم به احکام شرعیه فرعیه است و بنابراین، اصول فقه عبارت است از «مجموعه راه های رسیدن به فقه به صورت اجمال و چگونگی استدلال بر آنها و نیز کیفیت دلایل اقامه شده بر این راه ها». شناخت اصول فقه، واجب کفایی است، چون علم به واجبات به آن وابسته است و هدف آن، معرفت به احکام الهی برای رسیدن به سعادت ابدی با امتثال این احکام است.
← مباحث فصل دوم
...

پیشنهاد کاربران

بپرس