خمیازه

/xamyAze/

مترادف خمیازه: آسا، پاسک، دهان دره، دهن دره، فاژ

معنی انگلیسی:
yawn, gaping, yawning

لغت نامه دهخدا

خمیازه. [ خ َم ْ زَ/ زِ ] ( اِ ) فاژه. دهن دره. دهان دره. باسک. پاسک. آسا. تثاوب. خمیاز. بازشدن تشنجی و طبیعی دهان بطوری مخصوص با غلبه خواب یا ماندگی ، بیاستو. آسا. فنجا. ثوباء. هاک. خامیاز. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
وداع غنچه دل را نیست جز تعلیم مخموری
گرفت از رفتن دل ساغر خمیازه آغوشم.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).
ای در غم خال تو دو عالم هندو
صحراگرد خیال چشمت آهو
مخمور گرفتاری گیسوی ترا
خمیازه دهد چو شانه از هر بن مو.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).
آغوش ز خمیازه زخم تو ببندم
گر بخیه خورد چاک دل از موی میانت.
قاسم مشهدی ( از آنندراج ).
چند از حسرت دیدار تو خمیازه کشم
دیده ای کو که بروی تو نظر تازه کنم.
علی خراسانی ( از آنندراج ).
زند فریاد ناوک در هوای شصت صاف او
کمان خمیازه حسرت کشد بر زور بازویش.
معز فطرات ( از آنندراج ).
زاهد بیا بباغ اگر می نمیکشی
خمیازه ای بر آب و علف میتوان کشید.
اشرف ( از آنندراج ).
شیشه های فلک از باده تهی گردیده ست
کنم ازجرعه خورد چاره خمیازه صبح.
ظهوری ( از آنندراج ).
قربانیان مسلخ شوق شهادتیم
خمیازه بر توجه قصاب می کشم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
دلی دارم که در آغوش مرهم زخم ناسورش
نمک میریزد و خمیازه بر خمیازه میریزد.
طالب آملی ( از آنندراج ).
گل خمیازه ٔما رنگین است
چشم بر لاله عذاری داریم.
صائب ( از آنندراج ).
مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی
صد خم می داری و حسرت بمینا می کشی.
صائب ( ازآنندراج ).
چون گل از خمیازه آغوش میریزد بهم
هر که آن سرو خرامان را تماشا می کند.
صائب ( از آنندراج ).
خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست
غفلت نکنم در خم آن طرف کلاه است.
صائب ( از آنندراج ).
- امثال :
خمیازه خمیازه آرد :
مگو پوچ تا نشنوی حرف پوچ
که خمیازه خمیازه می آورد.
صائب.

فرهنگ فارسی

حالتی که دراثرخستگی وکسالت وبیخوابی دست میدهد
( اسم ) ۱ - حالتی که بسبب خستگی ناتمام ماندن خواب بیخوابی و کسالت در شخصیت ایجاد شود بطوریکه دهان گشاده دستها کشیده و سینه منبسط گردد . ۲ - دهان دره .

فرهنگ معین

(خَ زِ ) (اِ. ) ۱ - حالتی که به سبب خستگی ، اختلال در خواب و کسالت در شخص ایجاد شود به طوری که به فاصلة کوتاه و ناخودآگاه دهان تا حد ممکن باز شده ، دست ها کشیده و سینه منبسط گردد. ۲ - دهان دره .

فرهنگ عمید

دَم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بی خوابی، یا خواب آلودگی، دهن دره.

واژه نامه بختیاریکا

حلق کلاشه؛ کَبلاکه؛ کَشکَوُر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خمیازه‏ حالت خواب آلودگی است. از آن به مناسبت در باب صلات سخن گفته‏ اند.
خمیازه به معنی دهن درّه می باشد.
احکام خمیازه
خمیازه کشیدن در نماز مکروه است، هرچند به صورت غیر ارادی باشد؛ چون مقدمات آن، مانند پرخوری در اختیار انسان است. خمیازه در حال طواف نیز کراهت دارد.

دانشنامه عمومی

خمیازه ( کوتاه شده واژه خامیازه، یازه به معنای کشش ) یا دهان دره یا فاژه[ ۱] [ ۲] ( از فعل فاژیدن[ ۳] [ ۴] [ ۵] [ ۶] ) ( به انگلیسی: yawn ) ، بازکردن دهان و تنفس عمیق به صورت «غیرارادی» و گاهی همراه با کشش در دست ها و سینه است که تقریباً از زمان پیش از تولد و به عبارتی دقیق تر از دوره جنینی و در یازده هفته ای قابل مشاهده است. معمولاً خمیازه از نشانه های خواب است[ ۷] و موجب تهویه همه حبابک های تنفسی انسان می شود؛ زیرا در تنفس عادی طبیعی لزوماً چنین چیزی روی نمی دهد. [ ۸] این پدیده در انسان و برخی حیوانات دیده می شود، اما در بیشتر حیوانات امری است. [ ۹] تجارب و پژوهش ها نشان می دهند که این عمل، مسری است؛ به این معنا که اگر کسی در حضور شما خمیازه کشید، ناخودآگاه شما هم خمیازه خواهید کشید. [ ۹]
• اولین مربوط به کمبود اکسیژن و افزایش دی اکسید کربن در بدن است. شخص با خمیازه کشیدن ( بازکردن دهان ) اکسیژن بیشتری وارد بدن خود کرده و کمبود آن را جبران می کند. [ ۱۰]
• دومی ارتباط میان خمیازه و خستگی را مورد بررسی قرار می دهد. این نظریه مبنی بر این است که بدن در پی خستگی یک واکنش طبیعی به صورت خمیازه نشان می دهد.
• علت سوم خمیازه به دلیل تغییر فشار گوش میانی حین صحبت با تلفن یا رانندگی می باشد که محققین بسیار بر نقش آن در تنظیم تعادل تأکید دارند.
پژوهش ها همچنین نشان می دهد که خمیازه کشیدن به دلیل یک عمل همدلانه به وسیله دیگران تکرار می شود. [ ۱۱] همچنین دانشمندان در یک بررسی در سال ۲۰۰۵ مغزهای گروهی را که خمیازه کشیدن افراد را مشاهده می کردند، اسکن کردند و توانستند الگوهایی منحصربه فرد از فعالیت در نواحی از مغز که به تقلید رفتاری مربوط می شدند را مکان یابی کنند. [ ۱۲]
عکس خمیازهعکس خمیازهعکس خمیازهعکس خمیازهعکس خمیازهعکس خمیازه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

خمیازه (yawning)
واکنش بازشدن دهان، کشیدن هوا به درون شش ها، و بازدم آهسته . این حالت معمولاً هنگام بی حوصلگی یا خستگی پدید می آید. گاه در کسانی که دچار آسیب بخش پایین ساقۀ مغز شده اند بسیار شدید است.

جدول کلمات

آسا, دهان دره, فراشا

مترادف ها

gape (اسم)
خمیازه، نگاه خیره با دهان باز

yawn (اسم)
خمیازه، دهن دره

yawning (اسم)
خمیازه

gaping (اسم)
خمیازه

فارسی به عربی

تثاوب

پیشنهاد کاربران

کَهَزه ، کَهَنزه ، تَمَطّی ، کَشواکَش
آسام
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه، اواک /avaak/ گفته می شود.
خم= خَو= خواب است دگرش م/و در پارسی بسیار فراوان بوده مانند مویز ممیز . پروین /پرمین. اندمه/اندوه. وند/مند. خیم/خیو. همال/هوال. امار/اوار. دمان/دوان. روان/رمان. هاوین/هامین - میمند/میوند. ورامین/وراوین.
تکواژهایِ "خمیازه" چنین هستند:
1 - " خَم"
تکواژِ " خَم" در " خمیازه" بر آمده از واژه یِ " گَپ" در اوستایی است. " گَپ" در اوستایی به چمِ " خمیازه، دهان دره" بوده است.
2 - " یاز"
" یاز" بُن کنونیِ " یاختن/یازیدن" است. در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " وییاختن" به چمِ " دهان دره کردن، خمیازه کشیدن" بوده است که در آن " وی" پیشوند است و آنچه می ماند، " یاختن" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در تارنمایِ ویکی پدیا "فعل در زبان پارسی میانه"، این واژه به دیسه یِ " وییافتن" آمده است.
3 - " ه"
پسوندِ نامسازِ " ه "
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
از همین رو می توان می توان از واژه یِ " خمیازه"، کارواژه یِ " خمیاختن ( خمیازیدن ) /گپیاختن ( گپیازیدن ) را بکار گرفت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
رویه یِ 458 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"

خمیازه
یازیدن
فاژیدن
اسا . . .
باسک
فراشا
این واژه از تکواژهای زیر ساخته شده است:
( خم/یاز/ه )
( یاز ) بن مضارعِ کارواژه ( یاختن ) می باشد.
خمیازه کشیدن=خمیاختن
خمیازهیدن = خمیازه کشیدن.
م. ث = وقتی خمیازید دهنش مثل قار علی صدر باز شد.
دَهَندَرهیدن = دهن دره کردن.
م . ث = حواست باشه، وقتی دهندَرِهید، قَند رو بنداز تو حَلقِش .
اسا - دهن دره - فراشا
He stretched and yawned lazily
خمیازه. در حقیقت. همیازه از دو بخش ترکیب شده ( هم ) ( یاوز ) . هم به معنی همه زیرا این حالت به بقیه سرایت میکند ( یاو ز ) صدایی است که در این حرکت تولید میشود که فاقد معنی است لذا هر کلام بی معنی را ( یاوه ) گویند از طرف دیگر این واژه وارد انگلیسی شده که همان yaw است
آسا، پاسک، دهان دره، دهن دره، فاژ، اسام

خمیازه : تحریف کامبازه به معنای دهان دره بوده است.
کهنزه
گواف در گویش کرمانی ها
افاک در گویش جنوبی ها، هاک . فنجا. آسا. پاسک . فاژ
اسا
اسام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس