خواجو

/xAju/

لغت نامه دهخدا

خواجو. [ خوا / خا ] ( اِخ ) نام محلتی بود بجنوب شرقی شهر سپاهان. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- پل خواجو ؛ نام پلی است در محله خواجو بر روی رودخانه زاینده رود. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 147شود.

خواجو. [ خوا / خا ] ( اِخ ) ابوالعطا کمال الدین محمودبن علی المرشدی الکرمانی. یکی از شاعران معروف ایران است. رجوع به خواجوی کرمانی شود.

فرهنگ فارسی

کرمانی کمال الدین ابوالعطائ محمود بن علی بن محمود شاعر معروف ( و. ۶۸۹ - ف. شیراز ۷۵۳ ه. ق . ) وی پس از کسب علم و فضایل در کرمان بسفر پرداخت و از محضر شیخ امین الدین محمد کازرونی بهره برد .خواجه معاصر ابوسعید بهادر بود و در غزل تتبع سعدی میکرد. علاوه بر دیوان خمسه ای بسبک نظامی پرداخته شامل : همای و همایون گل و نوروز روضه الانوار کمال نامه گوهرنامه آرامگاه وی در تنگ الله اکبر شیراز است . قسمتی از قصاید خواجو در مدح امرای عصر و قسمت دیگر عرفانی و حاکی از مشرب تصوف شاعراست . خواجو غزلیات شیوا دارد و درین طرز مقلد سنائی عطار مولوی و سعدی است .
ابوالعطا کمال الدین محمود بن علی المرشدی الکرمانی یکی از شاعران معروف ایرانست .

پیشنهاد کاربران

بپرس