دردسر

/dardesar/

مترادف دردسر: تزاحم، تصدیع، صداع، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه

معنی انگلیسی:
aggro, bother, discomfort, encumbrance, ill, irritation, nuisance, problem, trouble, vexation, load, matter, mess, rub, trial, bummer, hassle, headache, pestiferous, bind, inconvenience, jam, pest, fix

لغت نامه دهخدا

درد سر. [ دَ دِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) سردرد. دردی که در ناحیه سر احساس شود. صداع. ( آنندراج ) ( دهار ). غول. ( منتهی الارب ) :
صفرای مرا سود ندارد نلکا
درد سر من کجا نشاند علکا.
ابوالمؤید.
توت... محرور را درد سر آورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
تا درد سرم فرونشاند
این اشک گلاب سان مرا بس.
خاقانی.
گل درد سر برآرد و مادرد سر چو گل
دیر آوریم و زحمت خود زود می بریم.
خاقانی.
هنرت مشک نافه آهوست
چه عجب مشک درد سر زاید.
خاقانی.
هم به گلاب لعل بر، درد سرم که از فلک
با همه درد دل مرا درد سریست بر سری.
خاقانی.
نه گل بنسبت خاکی نخست درد سر آرد
چو یافت صحبت آتش نه درد سر بنشاند.
خاقانی.
صبحا به گلاب لاله بنشان
این درد سری که شب کشیدم.
خاقانی.
گلابی که آب جگرها بدوست
دوای همه درد سرها بدوست.
نظامی.
مشتری را ز فرق سر تا پای
درد سر دید و گشت صندل سای.
نظامی.
سر چرا بندم چو درد سر نماند
وقت روی زرد و چشم تر نماند.
مولوی.
شراب چون نبود پایدار لذت شرب
ضرورتست که درد سر خمار کشم.
سعدی.
شرابی بی خمارم بخش یارب
که با وی هیچ درد سر نباشد.
حافظ.
مصدوع ؛ درد سرگرفته. ( منتهی الارب ). || دردسر. کنایه از سرگردانی. تصدیع. مزاحمت. ( ناظم الاطباء ). کنایه از محنت و رنج. و با لفظ آوردن و بردن و بیرون بردن و دادن و کردن و گرفتن و کشیدن مستعمل است. ( آنندراج ). چیزی یا کاری مایه تعب. ایذاء. اذیت. زحمت. رنج. اندوه. گرفتاری. مشقت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
به حال من ای تاجور درنگر
میفزای بر خویشتن دردسر.
فردوسی.
همه اندوه دل و رنج تن و دردسری
وین دل مسکین دارد به هوای تو سری.
فرخی.
من ندانستم هرگز که ز تو باید دید
هر زمان درد دلی و هر زمان دردسری.
فرخی.
باری ندانمت که چه خود آری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ دردسر.
فرخی.
همسایه بدی و ز همسایگان بد
همسایگان رسند به رنج و به دردسر.
فرخی.
کس نداند گفت کو از کس به دانگی طمع کردبیشتر بخوانید ...

فرهنگ عمید

۱. دردی که در سر پیدا شود.
۲. [مجاز] زحمت و رنج و اشکال که کسی برای دیگری فراهم کند.

واژه نامه بختیاریکا

پِکِ سِندُو؛؛ دای وایه ( دَیَه وَیَه ) ؛ مُسَمسِک
سر سنگلات
کَل کوسر؛ کل و کاسه

دانشنامه عمومی

دردسر (ترانه کلدپلی). «دردسر» ( به انگلیسی: Trouble ) نام آهنگی از گروه کلدپلی در سبک آلترناتیو راک از آلبوم چترهای نجات است. همهٰ اعضای گروه در نوشتن این آهنگ مشارکت داشته اند.
عکس دردسر (ترانه کلدپلی)

دردسر (فیلم ۱۹۲۲). دردسر ( انگلیسی: The Pest ) یک فیلم کمدی صامت آمریکایی است که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد.
استن لورل
گلن کاوندر
می دالبرگ
• ویرا رینولدز
عکس دردسر (فیلم ۱۹۲۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

headache (اسم)
سردرد، درد سر

فارسی به عربی

ازعاج , صداع ، اِرتباک

پیشنهاد کاربران

رساندن دردرا به سر
به دردسر افتادن یعنی گرفتار و دچار شدن به وضعیتی بد و نامطلوب
۱. دردی که سر پیدا شود.
۲. رنج و زحمتی که کسی برای خودش یا برای کسی درست کند.
nuisance
I found it a nuisance to have to change my plans at the last minute
اینو یه دردسر ( مایه گرفتاری ) میدونستم که مجبور باشی برنامه هات رو دقیقه آخر تغییر بدی
آرایه مجاز داره. . . . . . . . . . 😮

بپرس