ربودن


مترادف ربودن: دزدیدن، ربایش، سرقت، قاپیدن

معنی انگلیسی:
to seize, snatch, carry off, abduct, to ravish, grab, steal, to seize or snatch, to abduct

لغت نامه دهخدا

ربودن. [ رُ دَ ] ( مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن. ( ناظم الاطباء ). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن. ( آنندراج ) ( کشف اللغات ) ( سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن. ( غیاث اللغات ) ( کشف اللغات ) ( فرهنگ سروری ). ابزاز. ( دهار ). اختطاف. ( منتهی الارب ). اختلاس. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). اختیاب. ( تاج المصادر بیهقی ). استلاب. اقتلاع. التماع. ( منتهی الارب ). الماع. ( تاج المصادر بیهقی ). امتداش. امتراش. امتراط. امتشاع. امتشاق. امتشان. امتعاد. امتلاد. امتلاع. املاد. ( منتهی الارب ). بَزّ. ( تاج المصادر بیهقی ).تخطف. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( مصادراللغة زوزنی ). تخلس. تخوّت. جلف. خطف. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). خلس. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).خوت. ( منتهی الارب ). رند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). سلب. ( دهار ) ( منتهی الارب ). طر. مَشَع. ( منتهی الارب ). ندل. ( تاج المصادر بیهقی ) :
توشه خویش زود ازو بربای
پیش کآیدْت مرگ پای آکیش.
رودکی.
رباید همی این از آن آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین.
فردوسی.
همی شاه مازندران را ز گاه
بباید ربودن فکندن بچاه.
فردوسی.
چو دزدان مر او را بخواهی ربود
چنین زور مردی بخواهد نمود.
فردوسی.
به قارن چنین گفت بدخواه بخت
ربود از شما گنج و دیهیم و تخت.
فردوسی.
تهمتن فروبرد چنگ دراز
ربود از سرش تاج آن سرفراز.
فردوسی.
غلیواج از چه مَیشوم است از آنکه گوشت برْباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.
عنصری.
درآمد یکی خاد چنگال تیز
ربود از کفَش گوشت و برد و گریز.
خجسته ( از فرس اسدی ).
یکی پیر کپی بیامد چو دود
ز شیران و دیوان کالا ربود.
؟ ( از لغت نامه اسدی ).
آنجا که رفته بود هم اندرزمان نبود
تب لرزه های جرم کواکب ربوده بود.
خاقانی.
دست بر سر زآنم از دست اجل
تا کلاه عمر نَرْباید ز من.
خاقانی.
تا که دست قدر از دست تو برْبود کمر
کاغذین پیرهن از دست قدر باد پدر.
خاقانی.
و مشایخ گفته اند مشاهدة الابرار بین التجلی و الاستتار می نمایند و می ربایند. ( گلستان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

رباییدن، دزدیدن، جذب کردن، برداشتن، امربه بردن
( مصدر ) ( ربود رباید خواهد ربود بربا( ی ) رباینده ربوده ربایش ) ۱ - چیزی را با تردستی برداشتن و بردن در بردن . ۲ - دزدیدن تاراج کردن . ۳ - جذب کردن .

فرهنگ معین

(رُ دَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - دزدیدن . ۲ - جذب کردن .

فرهنگ عمید

۱. چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن، در بردن.
۲. دزدیدن.
۳. جذب کردن.

واژه نامه بختیاریکا

فینگِنیدِن؛ وریاندِن

دانشنامه عمومی

ربودن (فیلم). ربودن ( دانمارکی: Kapringen ) فیلمی دانمارکی در ژانر مهیج، محصول سال ۲۰۱۲ کشور دانمارک است. این فیلم در مورد ربوده شدن یک کشتی دانمارکی توسط دزدان دریایی سومالی و ماجرای مذاکره برای آزادی کشتی و خدمه آن است.
عکس ربودن (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سلب

مترادف ها

abduct (فعل)
ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردن

hijack (فعل)
ربودن

snatch (فعل)
ربودن، بردن، گرفتن، قاپیدن

rob (فعل)
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن

steal (فعل)
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، بلند کردن، بسرقت بردن

grab (فعل)
ربودن، توقیف کردن، گرفتن، چنگ زدن، قاپیدن، تصرف کردن

abstract (فعل)
ربودن، چکیدن، چکیده کردن، کش رفتن، تجزیه کردن، جوهر گرفتن از، بردن

get (فعل)
ربودن، رسیدن، تحصیل کردن، بدست اوردن، حاصل کردن، تهیه کردن، زدن، فهمیدن، فراهم کردن، کسب کردن، تصرف کردن

usurp (فعل)
ربودن، غصب کردن، بزور گرفتن

bag (فعل)
ربودن، طلب کردن، باد کردن

ravish (فعل)
ربودن، مسحور کردن، قاپیدن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن

hook (فعل)
ربودن، کج کردن، گرفتار کردن، بدام انداختن، گیر اوردن، بشکل قلاب دراوردن

subduct (فعل)
ربودن، کشیدن، بیرون بردن، تفریق کردن، کسر کردن

purloin (فعل)
ربودن، دزدیدن

reave (فعل)
ربودن، ترکیدن، غارت کردن، بزور بردن، منتزع شدن

shanghai (فعل)
ربودن

suck in (فعل)
ربودن

فارسی به عربی

اختطف , اسرق , اصبح , حقیبة , خطاف , خطف , مسکة , ملخص

پیشنهاد کاربران

مجید علیائی
جواب سلب به معنی ربایش . جداکردن . ربودن . ازمیان بردن و برطرف کردن است
ربودن: این واژه می تواند با توجه به بکارگیری اش در جمله، معنای متناسب خود را پیدا کرده و منظور را برساند.
ربودن می تواند به عنوان مجذوب شدن و شیفته گردیدن نیز به کار رود.
اسو
قاپ زدن
ربودن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ربودن " می نویسد : ( ( ربودن در پهلوی در ریخت ربوتن rubutan بکار می رفته است . این مصدر را با ravir در فرانسوی ، robar در اسپانیایی ، rauben در آلمانی و rob در انگلیسی می توانیم سنجید . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( شد آن تخت شاهیّ و آن دستگاه
زمانه ربودش ، چو بیجاده کاه. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )

سلب

بپرس