روضه شب پنجم محرم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نام گذاری شب های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه ذاکران اهل بیت (علیهم السّلام) به تقلید از شب های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب پنجم به زهیر بن قین و حضرت عبدالله بن حسن، کودک هشت ساله امام مجتبی (علیه السّلام) منسوب است. البته روضه حبیب بن مظاهر نیز به این شب منسوب است.
عبدالله بن الحسن (علیه السّلام) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین (علیه السّلام) در ظهر عاشورا به شهادت رسید. عبدالله بن حسن بن علی (علیه السّلام)، نوجوان ۱۱ ساله، فرزند امام حسن مجتبی (علیه السّلام) که روز عاشورا، وقتی دید سیدالشهداء بر زمین افتاده است، برای دفاع از عمو به سوی میدان شتافت و در دفاع از عموی مظلومش جام شهادت نوشید.در مقاتل چنین نقل شده است که در واپسین لحظات حیات شریف سیدالشهداء (علیه السّلام)، سپاه کوفه امام (علیه السّلام) را محاصره کرد، در حالی که امام (علیه السّلام) دیگر توان ایستادن نداشت و از جنگ باز ایستاده بود. در این هنگام ندای امام حسین (علیه السّلام) به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود میدانی که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را می کشند.... آن تبهکاران سنگ دل اندکی درنگ کردند و دگر باره بر امام (علیه السّلام) هجوم بردند. در این هنگام عبدالله بن حسن (علیه السّلام) که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود خیمه گاه را ترک کرده، شتابان به سوی امام (علیه السّلام) دوید، حضرت امام حسین (علیه السّلام) با دیدن او خطاب به خواهرش زینب (سلام الله علیها) فرمود: «خواهرم این کودک را نگهدار.» زینب کبری (سلام الله علیها) خود را به کودک رساند و سعی کرد از رفتنش جلوگیری کند و او را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایداری کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که: «لا افارق عمّی!» به خدای سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! و خود را از دستان عمه اش رها کرد و نزد امام حسین (علیه السّلام) رفت تا شاید مانع از شهادت عموی بزرگوارش گردد. در این هنگام یکی از تجاوزکاران اموی به نام «بحر بن کعب» به سوی حسین (علیه السّلام) روی آورد که «عبداللَّه» فریاد بر آورد: هان ای پلیدزاده! آیا می خواهی عمویم را به شهادت برسانی؟ آن عنصر پلید نیز شمشیری بر آن کودک فرود آورد و عبداللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالی که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! حسین (علیه السّلام) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایی پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خدای پر مهر به زودی تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.و آن گاه «حرمله» گلوی آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین (علیه السّلام) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبداللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته ای، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش.
شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.
زهیر، الگوی دلدادگی و عاشقی نسبت به امام زمانش در کربلاست. زهیر بن قین، از بزرگان قبیله بَجیله بود که در کوفه می زیست.
مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲۸، ص۳۱۹.
۱. ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس