طلاکوبی

/talAkubi/

مترادف طلاکوبی: زرکوبی، طلاکاری

متضاد طلاکوبی: نقره کاری

معنی انگلیسی:
gold blocking, tooling

لغت نامه دهخدا

طلاکوبی. [ طِ / طَ ] ( حامص مرکب ) عمل طلاکوب.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل طلا کوب .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (اِمص . ) کوبیدن فلزهای براق به ویژه طلا و نقره به صورت نقش های زینتی یا نوشته بر سطح دلخواه ، زرکوبی .

فرهنگ عمید

زینت دادن و نقش ونگار کردن چیزی با ورق های طلا، شغل و عمل طلاکوب.

مترادف ها

inlay (اسم)
خاتم کاری، طلاکوبی، چیز زرنشان

پیشنهاد کاربران

زرین نگار. [ زَرْ ری ن ِ ] ( ص مرکب ) آراسته به زر :
ز بس نوبتی های زرین نگار
نمی برد ره بر در شهریار.
نظامی.
یک هنر قدیمی سنتی
gilded ( صفت مفعولی ) : طلاکوب شده، طلاکاری شده
gilding ( جِراند ) : زر اندودی
gilt ( مصدر ) :زراندودکردن؛ آب طلا کاری

بپرس