عباس اسکندری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عباس اسکندری در سال ۱۲۷۶ در تهران در خانواده ای از خاندان سلطنتی قاجار به دنیا آمد. پدرش شاهزاده علیخان از مؤسسان انجمن آدمیت بود. عباس میرزا تحصیلات اولیه خود را از مدارس علمیه و دارالفنون تهران شروع کرد و برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد و در رشته ی حقوق بین الملل مدرک لیسانس دریافت کرد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد به جلگه ی مهاجران پیوست تا این که در کوهستان های غرب کشور در همدان به دست نیروهای انگلیسی دستگیر شد و ۱۱ ماه در آن شهر زندانی گردید. پس از اتمام جنگ جهانی در کابینه ی میرزا حسن خان مشیرالدوله به معاونت اداری رئیس الوزرائی منصوب شد.
در سال ۱۳۰۰ به روزنامه نگاری روی آورد و امتیاز روزنامه «سیاست» را خرید. این روزنامه ارگان حزب توده بود که مدیریت آن با عباس اسکندری بود. اولین شماره ی این روزنامه در ۱۶ شهریور سال ۱۳۰۰ انتشار یافت. در طی دوران نشر، چند بار توقیف شد تا این که در زمستان ۱۳۰۱ هنگامی که روزنامه را توقیف کردند، اسکندری که با میرزاده عشقی دوست بود، روزنامه «قرن بیستم» را به صاحب امتیازی عشقی و مدیر مسئولی خود از سال ۱۳۰۱ منتشر کرد. در تیرماه سال ۱۳۰۳ به دنبال ترور میرزاده ی عشقی، مدیران روزنامه های وابسته به فراکسیون اقلیت، از جمله عباس اسکندری، در مجلس شورای ملی تحصن کردند و خواستار تامین امنیت برای روزنامه نگاران منتقد از دولت شدند. وی از جمله کسانی بود که برای روی کار آمدن قوام زحمات فراوانی کشید. عباس اسکندری حدود سال های ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ ریاست کابینه وزارت فواید عامه را بر عهده داشت. در جریان انتشار خاطرات آقا بکف در سال ۱۳۱۰ و افشای این قضیه که یکی از جاسوسان شوروی که در دربار قاجار سکونت داشت، از اعضای اصلی وزارت فواید عامه و از شاهزادگان است، عباس اسکندری نیز به جرم جاسوسی بازداشت شد؛ اما پس از گذشت مدتی کوتاه، بدون محاکمه آزاد شد. اسکندری این نوع اتهامات را توطئه دشمنان خود می دانست و دلیلش این بود که اگر واقعاً مجرم بود، او را مثل سه نفر دیگر که محکوم به اعدام شده بودند، اعدام می کردند. در اردیبهشت ۱۳۱۶ با دستگیری گروه ۵۳ نفر به اتهام تبلیغ افکار کمونیستی، وی نیز دستگیر شد و به شش سال حبس محکوم گردید.
عضویت در حزب توده
در ۷ مهر سال ۱۳۲۰، بیست نفر از فعالان کمونیست، با گرفتن تایید از مقامات شوروی، حزبی به نام «حزب توده» بنا نهادند و عباس اسکندری به عضویت کمیته ی مرکزی آن انتخاب شد و بار دیگر اقدام به انتشار روزنامه ی سیاست کرد که این روزنامه اصلی ترین ابزار تبلیغاتی حزب توده قرار گرفت. سلیمان میرزا اسکندری با عضویت عباس اسکندری در حزب توده مخالف بود، چرا که نگران بود که افکار عباس در ایرج اسکندری نفوذ کند. کمونیست های چپ گرا به رهبری اردشیر آوانسیان، نیز به عباس اسکندری بدبین و مخالف حضورش در حزب توده بودند. اسکندری در مقام وساطت میان سفارت دولت شوروی و قوام السلطنه برآمد و خواست تا موافقت دولت شوروی را نسبت به دولت قوام جلب کند، همین کار او باعث سوءظن و مخالفت بیشتر سلیمان میرزا و گروه آوانسیان نسبت به او شد. در همان حال تعدادی از اعضای حزب از جمله ایرج اسکندری، مرتضی یزدی و دادمنش از او حمایت می کردند. در مرداد ۱۳۲۱ پس از آن که دولت قوام، روی کار آمد، اسکندری به ریاست شرکت بیمه ی ایران منصوب شد. حضور او در دولت جدید خشم سلیمان میرزا را برانگیخت و نظر مخالفان او را در حزب توده تقویت کرد. در جلسه کنفرانس اول حزب توده در ۱۷ مهر ۱۳۲۱ عباس اسکندری مورد اعتراض شدید قرار گرفت و از حزب توده اخراج شد. اسکندری در سال ۱۳۲۲ از پست ریاست بیمه استعفا داد. پس از مدتی به لبنان رفت و چند ماهی در آن جا ماند و سپس از آن جا به مصر رفت. در بهمن ۱۳۲۴ احمد قوام برای دومین بار نخست وزیر شد و در ۲۷ خرداد ۱۳۲۵ اسکندری را به فرمانداری تهران منصوب کرد. به کوشش اسکندری و قوام، دولت ائتلافی با حزب توده در کنار هم قرار گرفته و سه تن از اعضای حزب توده در کابینه قرارگرفتند. در مهر سال ۱۳۲۵ وزرای حزب توده از کابینه خارج و اسکندری نیز از مقام خود برکنار شد؛ اما روابط نزدیک او با قوام هم چنان برقرار ماند و با آن که هیچ سمتی در دولت نداشت در آبان همان سال با نخست وزیر به لاهیجان رفت.
نمایندگی مجلس
عباس اسکندری در انتخابات دوره ی پانزدهم مجلس شورای ملی، با حمایت رئیس دولت و علی رضا خان بهاءالملک قراگوزلو و خانواده ی فرمانفرمائیان به نمایندگی همدان منصوب شد. اسکندری در مجلس فردی جنجالی بود و به همه ی افراد و کارها اعتراض می کرد. تا آن جا که نمایندگان مجلس تصمیم گرفتند که یک آئین نامه ی داخلی برای محدودیت سخن گفتن در مجلس تصویب کنند. در ۸ مرداد سال ۱۳۲۶ با اعتبارنامه سیدحسن تقی زاده مخالفت کرد و جنجال و آشوبی که بر سر مخالفت این اعتبارنامه بوجود آورد شهرتش را دو چندان کرد. اسکندری در آن مجلس، سابقه ی سیاسی ننگین تقی زاده را در مورد امضاء قرار داد ۱۹۳۳ پیش کشید. او را متهم کرد چرا که با امضای آن قرارداد ۱۶۵۰ میلیون لیره ی انگلیس از بیت المال ایران به جیب انگلیسی ها ریخته شد. تقی زاده دلیل مخالفت اسکندری را وابستگی او به شوروی اعلام کرد. مجلس اعتبارنامه تقی زاده را پذیرفت؛ اما در مورد اعتبارنامه ی ارسنجانی که اسکندری از آن دفاع کرده بود و هیچ ربطی با حزب دموکرات و اقلیت و اکثریت نداشت، مورد تصویب نمایندگان قرار نگرفت. جلسه همچنان با مخالفت هایش ادامه داشت. از جمله عبدالحسین اعتبار در مخالفت با اعتبارنامه اسکندری گفت که او صلاحیت نمایندگی ندارد چرا که او جاسوس شوروی بوده و به دلیل جاسوسی از مصر اخراج شده است و در زمان ریاستش در بیمه اختلاس کرده است امروز نیز با پارتی و زدوبند وارد مجلس شده است. اسکندری جواب کوبنده ای به او داد و سرانجام رای موافق گرفت و ۶۳ نفر از ۱۰۰ نماینده ی حاضر در مجلس به اعتبارنامه او رای مثبت دادند. اسکندری از برنامه ی دولت قوام به دلیل اهمال در رعایت حقوق ایران در خلیج فارس و مساله ی بحرین و قراداد نفت جنوب نیز اعتراض کرد. در آذر سال ۱۳۲۶ پس از کابینه قوام، دولت حکیمی روی کار آمد که از سوی اسکندری با مخالفت روبرو شد. در اردیبهشت سال ۱۳۲۷، اسکندری و سه نماینده دیگر، حکیمی را استیضاح کردند؛ ولی او توانست از مجلس رای اعتماد بگیرد. اسکندری اواخر تیرماه سال ۱۳۲۷ هژیر را به دلیل نقض قوانین اساسی، تضییع حقوق ایران به دست شرکت نفت ایران و انگلیس، آشفتگی وضع دستگاه قضائی و نابسامانی اوضاع زندان ها استیضاح کرد. در جریان همین استیضاح از دولت خواست که صنعت نفت را ملی کند و نفت را به قیمت عادلانه آن در خلیج مکزیک به انگلستان بفروشد. دولت هژیر رای اعتماد گرفت؛ اما عمرش کوتاه بود و در آبان همان سال جای خود را به دولت ساعد داد. اسکندری باز هم مخالفت را شروع کرد و موجبات استیضاح ساعد را فراهم کرد، اسکندری و برخی نمایندگان در جریان قرارداد ۱۹۳۳ خواستار لغو قرارداد شدند؛ اما تعداد آن ها به حد نصاب نرسید. استیضاح ساعد سر و صدای زیادی در بیرون از مجلس نیز به راه انداخت. روز ۱۷ بهمن مجلس در غیاب عباس اسکندری برپا شد. نمایندگان در مقابل استیضاح او سکوت کردند و در نتیجه دولت ساعد ابقا شد. فردای همان روز اسکندری عازم اروپا شد و پس از مدتی توقف در سوئیس به فرانسه رفت و در آن جا به او اعلام شد که دولت ایران به او اجازه بازگشت نمی دهد. عباس اسکندری دو سال در اروپا ماند. در اواخر تیر ۱۳۳۱ به ایران بازگشت و بار دیگر عضو کابینه ی قوام شد. اسکندری و ارسنجانی در دوران ۴ روزه قوام کوشیدند تا پایه های سست و لرزان زمامداری قوام السلطنه را تحکیم کنند. قوام با آن که هنوز کابینه را تشکیل نداده بود آن دو را به ترتیب به سمت معاون پارلمانی و معاون سیاسی خویش منصوب کرد.
سرانجام کار او
...

دانشنامه عمومی

عباس میرزا اسکندری ( ۱۲۷۶ تهران - ۱۳۳۴ ) شاهزاده قاجار، مالک بزرگ اراضی غرب تهران، روزنامه نگار، سیاستمدار و نماینده جنجالی مجلس شورای ملی بود.
پدرش محمدعلی میرزا مشهور به شاهزاده علی خان از مؤسسان انجمن آدمیت و پدربزرگش محمدطاهر میرزا از نخستین مترجمان آثار ادبی اروپا بود که کتاب های معروفی همچون سه تفنگدار، کنت مونت کریستو و قرن لویی چهاردهم را از الکساندر دوما ترجمه کرده است.
عباس میرزا در مدرسه های علمیه و دارالفنون تهران درس خواند[ ۱] و پس از پایان تحصیل، در دوران جنگ جهانی اول به «مجاهدین» پیوست که با حمایت آلمان و عثمانی در کرمانشاه دولت تشکیل دادند و با ارتش های روسیه و انگلیس می جنگیدند. در راه پیوستن به مجاهدین در همدان دستگیر شد و یازده ماه در اسارت نیروهای انگلیسی بود. [ ۲]
پس از جنگ جهانی اول، عباس میرزا حدود پنج ماه معاون اداری مشیرالدوله نخست وزیر شد. سپس از ۱۶ شهریور ۱۳۰۰ روزنامه سیاست را منتشر کرد که ابتدا هفته ای دو بار و سپس هر روز منتشر می شد. این روزنامه از جناح اقلیت مجلس به رهبری سید حسن مدرس دفاع می کرد و مخالف رضا خان سردار سپه بود و به همین علت، پی در پی توقیف می شد. میرزاده عشقی از دوستان عباس میرزا بود و در روزنامه سیاست مقالات تند و آتشین خود را منتشر می کرد. یادداشت معروف او که در آن نوشته است: «چیزی که خیلی مضحک به نظر می رسد این است که گوسفندچران های سقز جمهوری طلب و این گوینده با یک من فکل و کراوات ضد جمهور هستم» در سیاست منتشر شد. [ ۳]
پس از روی کار آمدن رضا شاه و بسته شدن فضای سیاسی در ایران، عباس میرزا مدتی رئیس دفتر حاج مخبرالسلطنه هدایت وزیر فوائد عامه بود. سپس به فرانسه رفت و در رشته حقوق تحصیل کرد و به ایران بازگشت و به وکالت دادگستری پرداخت. در دوره رضا شاه بارها توقیف شد و هر بار دو سه ماهی در زندان به سر برد. پس از شهریور ۱۳۲۰ و کناره گیری رضا شاه از سلطنت، فعالیت سیاسی و انتشار روزنامه سیاست را از سر گرفت و همراه با خواهرزاده اش ایرج اسکندری و برادر شوهر خواهرش سلیمان میرزا در تشکیل حزب توده شرکت جست و روزنامه خود را نیز ارگان حزب کرد.
اسکندری پس از یک سال با حزب توده اختلاف پیدا کرد و از حزب اخراج شد. با روی کار آمدن قوام السلطنه در سال ۱۳۲۱ به او نزدیک و به ریاست هیئت مدیره شرکت بیمه ایران منصوب شد اما در بیمه ایران نیز پس از چند ماه به سبب اختلاف با آرتور میلسپو مستشار آمریکایی وزارت دارایی از کار کناره گرفت. [ ۲]
عکس عباس اسکندری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس