مولی

/mowlA/

معنی انگلیسی:
master, lord

لغت نامه دهخدا

مؤلی. [ م ُءْ ] ( ع ص ) سوگندخورنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که سوگند می خورد. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مکان مؤلی ؛ زمین پشک ناک. ( منتهی الارب ).

مؤلی. [ م ُ ءَل ْ لی ] ( ع ص ) تقصیرکننده. || درنگ نماینده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || تکبرکننده. ( منتهی الارب ).

مولی. [ م َ لا ] ( ع ص ، اِ ) مولا. آزادکرده شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ). آزادکرده. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ). آزادشده. آزادکرده شده. مُعْتَق. ج ، مَوالی. و منسوب بدان مولوی است. ( یادداشت مؤلف ). این لفظ مصدر میمی است که به معنی اسم فاعل و اسم مفعول مستعمل است و می تواند که صیغه اسم مفعول باشد. بر این تقدیر در اصل «مولوی » بوده بر وزن مفعول ، واو و یاء به هم آمدند اول ایشان ساکن ، آن واو را به یاء بدل کرده یاء را دریاء ادغام نموده ضمه لام را به کسر بدل ساختند برای مناسبت با بعده ، یای اول را برای تخفیف حذف کرده کسره را به فتح بدل کردند یاء متحرک ماقبل آن مفتوح رابه الف بدل ساختند مولی شد، مگر به کتابت به یاء نویسند، چنانکه اکثر نحویان در لفظ و معنی همین تقریر را بیان کرده اند و فارسیان گاهی «مولا» به الف نویسندچنانکه «ماجرا» که در رسم الخط عربی «ماجری » نویسند.( از غیاث ). قولهم : هم موالی بنی هاشم ؛ یعنی آزادکرده شدگان بنی هاشمند. ( ناظم الاطباء ). || نعمت داده شده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انعام شده. منعم علیه. ( یادداشت مؤلف ). || بنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). عبد. مملوک. غلام. غلام آزادشده. مولا. ( یادداشت مؤلف ) ( اقرب الموارد ). غلام. ( غیاث ) :
او را اگر شناخته ای بی شک
دانسته ای ز مولی ، مولی را.
ناصرخسرو.
خر بد کیست خر سر شاعر
خر نانخواه مام و مولی ̍ باب.
سوزنی.
آقسنقری است روز و قراسنقری است شب
بر هر دو نام بنده و مولی برافکند.
خاقانی.
به مولایی سپرد آن پادشاهی
دلش سیر آمد از صاحب کلاهی.
نظامی.
و رجوع به مولا شود. || پناهنده. ( یادداشت مؤلف ). || نعمت دهنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). منعم. ( یادداشت مؤلف ). || آزادکننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ) ( از اقرب الموارد ). مُعْتِق. آزادکننده. آزادی بخش. ( یادداشت مؤلف ). || پرورنده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || به مهمانی فرودآینده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نزیل. ( یادداشت مؤلف ) ( اقرب الموارد ). || نگه دارنده. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ). || زنهاردهنده.( یادداشت مؤلف ). زینهاردهنده. ( مهذب الاسماء ). || یار. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( غیاث ). مددکار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یاریگر و مددکار. ( ناظم الاطباء ). یاری دهنده. ( غیاث ). ناصر. نصیر.یار و یاور. یاری ده. یاور. ( یادداشت مؤلف ) : و اًن تولوا فاعلموا أن اﷲ مولیکم نعم المولی و نعم النصیر. ( قرآن 40/8 )؛ اگر اعراض کنند پس بدانید به درستی که خدا یاور شماست و خوب یاوری و خوب یاری کننده ای. ( از تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 583 ). || صاحب. ( اقرب الموارد ). و منه : النار مولیکم ؛أی صاحبکم. ( آنندراج ). || دوستار. دوستدار. که کسی یا چیزی را دوست بدارد. طرفدار. دوست دارنده. دوست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). محب. ( اقرب الموارد ). به معنی دوست است در نسبتها، چنانکه اسامةبن زید مکنی به ابوزید را گاهی مولی رسول اﷲ و گاهی حبیب ( یعنی دوست ) رسول اﷲ گویند. ( یادداشت مؤلف ). || پیرو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تابع. ( اقرب الموارد ). تابع. پیرو. ( یادداشت مؤلف ). || مهربان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سزاوار. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ). || خداوند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( زمخشری ) ( یادداشت مؤلف ). مهتر. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ) ( یادداشت مؤلف ). صاحب و مالک. ( ناظم الاطباء ). مالک.رئیس. مهتر. خواجه. سید. سر. سرور. آقا. سالار. مقابل عبد. ( یادداشت مؤلف ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مالک، سرور، مهتر، دوست، دوستدار، بنده، بنده آزادشده، موالی جمع ، مولانا: یعنی صاحب و آقای ما
( اسم ) گیاهی است که آنرا حرمل عربی و صندل دانه گویند ( برهان آنند . )
اسم فاعل از تولیت و تولیه به معنی گرداننده .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) منسوب به مول ، زنی که فاسق دارد.
(مُ لا ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - مالک ، سرور. ۲ - بنده ، بندة آزاد شده . ج . موالی .

فرهنگ عمید

= مولا

گویش مازنی

/mevali/ درخت گل ابریشم & چشمه ای در روستای یخکش بهشهر

واژه نامه بختیاریکا

از قطعات گاو آهن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مولی، از اصطلاحات حدیثی بوده و در علم حدیث به معنای شخص غیر عرب در مقابل عرب به کار می رود.
ابن اثیر در نهایه می نویسد: «و قد تکرر ذکر المولی فی الحدیث و هو اسم یقع علی جماعة کثیرة؛ فهو الرب و المالک و السید و المنعم و المعتق و الناصر و المحب و التابع و الجار و ابن العم و الحلیف و العقید و الصهر و العبد و المعتق و المنعم علیه، و اکثرها قد جاءت فی الحدیث، فیضاف کل واحد الی ما یقتضیه الحدیث الوارد فیه. و کل من ولی امرا...» مرحوم شیخ مفید (متوفای۴۱۳ ه . ق.)، رساله مستقلی در تعریف مولی تالیف کرده است.
اختلاف در کلمه مولی
در مورد این کلمه، بین شیعه و عامه بحث فراوان وجود دارد و ظاهرا دلیل آن این باشد، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در جریان غدیر خم، در شان امیرمؤمنان، علی (علیه السّلام) فرمود: «الا من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» ؛ به همین جهت در مورد کلمه مولی در علم کلام نیز بحث فراوان شده است.
دیدگاه مرحوم صدر
سیدحسن صدر در نهایةالدرایه می گوید: «تشخیص معانی کلمه مولی، به وسیله قراین میسر است. این کلمه، هرگاه در علم الحدیث به کار رود، بیشتر وقت ها مراد همان غیر عربی است، و این نکته از راه تتبع به دست آمده است.» علامه شوشتری (متوفای۱۴۱۳ ه . ق.) نیز این نکته را تایید کرده و نخستین فصل از کتاب قاموس الرجال خویش را به این امر اختصاص داده است. عامه روایت کرده اند، که گروهی بر امیرمؤمنان، علی (علیه السّلام) وارد شدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا! حضرت فرمود: چگونه من مولای شما هستم، حال آن که شما قوم عرب هستید. خلاصه آن که کلمه مولی غیر عربی و در مقابل عربی است؛ و این نکته، مورد توجه مامقانی در تنقیح المقال نبوده است. مولی، معانی دیگری نیز دارد، که می توان به مقدمه قاموس الرجال و رجال خاقانی مراجعه کرد. در کتاب های تراجم و رجال، مولی بر عبدی اطلاق می شود، که مولایش او را آزاد کرده، بر او ولاء عتق دارد، که در فقه دارای احکام خاص خود است.
عناوین مرتبط
...

دانشنامه عمومی

مولی (گیاه). مولی ( به یونانی: μῶλυ، ) یک گیاه جادویی است که در کتاب دهم ادیسه هومر ذکر شده است. [ ۱]
عکس مولی (گیاه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در پاسخ به آقای حسین : لطفا به کل خطبه غدیر خم مراجعه فرمایید که در بخش سوم آن این جملات را می بینید
أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ.
أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا �أَمیرَالْمُؤْمِنینَ� غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَِحَدٍ غَیْرِهِ.
...
[مشاهده متن کامل]

هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.
هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.
ثم قال: �ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.
منبع : علامه امینی، الغدیر، ج1ص12 - 151و294 - 322. شیخ عبدالله، بحرانی، عوالم العلوم، ج15/3ص 307 - 327. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج37ص181 - 182. حر عاملی، اثبات الهداة، ج2ص200 - 250. سید ابن طاووس، الطرائف، ص33. , اختصاصی حوزه نت

لفظ ولی باشد یا مولی یا اولی، هر سه از ولایت گرفته شده اند. معنای ولایت در زبان عربی، قرب، تعلق و ارتباط بین دو چیز است خواه آن قرب و تعلق به اعتبار مکان باشد یا به اعتبار نسبت یا به اعتبار دین .
معنای ولی در زبان عربی: یاور، دوست، محب و محبوب است. جمعش اولیاء است. ( مانند ولی الله، اولیاء الله و غیره ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لفظ ولی در قرآن مجید برای الله تعالی نیز بکار رفته است:
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾ [البقرة: 257]. �الله دوست مردمانی که ایمان آورده اند است�.
و برای مؤمنین نیز استعمال شده و بطرف الله تعالی مضاف شده است.
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ﴾ [یونس: 62]. �آگاه! دوستان الله را نه ترسی هست و نه غمگین می شوند�.
و همین لفظ در حق مؤمنین بکار رفته در حالی که به طرف مؤمنین دیگر نسبت داده شده است:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖ﴾ [التوبة: 71]. �مردان و زنان با ایمان یاور ودوست همدیگرند�.
لفظ �مولی� به سبب کثرت معانی، در احادیث مختلف به معانی مختلف استعمال شده است.
علامه ابن الاثیر جزری در کتاب لغت مشهور خود �النهایة فی غریب الحدیث� می نویسد:
�وهو اسم یقع علی جماعة کثیره فهو الرب، والـمالک، والسید والـمنعم، والـمعتق، والناصر، والـمحب، والتابع، والجار، وابن العم، والحلیف، والعقید، الصهر، والعبد، والـمعتق، والـمنعم علیه وأکثرها قد جاءت فی الحدیث فیضاف کل واحد إلى ما یقتضیه الحدیث الوارد فیه … و منه الحدیث �مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَیٌّ مَوْلاهُ� یحمل على أکثر الأسماء الـمذکورة�.
�و این لفظ �مولی� اسمی است که بر بسیاری از معانی اطلاق می شود. پس معنای مولی: پروردگار، مالک، سردار، محسن، آزاد کننده، یاور، محبت کننده، فرمانبردار، همسایه، پسر عمو، عهد کننده، عقد کننده، داماد، غلام، غلام آزاد شده و احسان شونده, می آید. بیشتر این معانی در احادیث بکار رفته است. و مطابق با مقتضای هر حدیث، معنای مرادی آن معلوم می شود. همین لفظ در حدیث �مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَیٌّ مَوْلاهُ� هم استعمال شده است و این لفظ را در اینجا می توان بر بیشتر معانی مذکور حمل کرد�
===========
- مفردات القرآن راغب: ص 555 عربی طبع نورمحمد کراچی
- النهایة فی غریب الحدیث والاثر: 5: 228 مطبوعه موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان قم - ایران

در پاسخ به آقای علی باقری:
اولین بار هست که ( مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ ) را به صورت ( أِلَّا کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ ) می بینم این را از کجا ساختی بی زحمتبیشتر مطالعه کن. در سایت در هیچ سایتی همچین چیزی وجود ندارد بی زحمت به آدرس های زیر مراجعه کن تا اصل حدیث را دریابی. متن صحیح این است:
...
[مشاهده متن کامل]

- - =مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ= - -
عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ: أَنَّ زَیْدَ بْنَ صُوحَانَ رَوَى عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ .
کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏۲، ص: ۶۴۴؛ وقعة صفین، ص: ۳۳۸؛ الغارات ( ط - القدیمة ) ، ج‏۲، ص: ۴۵۲
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات , جلد۳ , صفحه۱۵۵
مناقب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام ج۲ ص۳۷۲
عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار , جلد۱ , صفحه۹۳
عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال , جلد۱۵ , صفحه۷۲

واژه ی �مولی� در زبان عرب و در قرآن کریم به هیچ وجه به معنی خلیفه و امام و رهبر و سرپرست نیامده است.
مَولٰی:
واژه ی مزبور در قرآن حکیم به صورت مفرد �مَولٰی� و به صورت جمع �موالی� جمعاً بیست و یک بار به معانی زیر آمده است:
...
[مشاهده متن کامل]

الف: به معنی �ربّ و پروردگار� برای خدا در آیه ی 62 سوره ی انعام و آیه ی 30 سوره ی یس.
ب: به معنی �نعمت دهنده� برای خدا در آیه ی 2 سوره ی تحریم.
ج: به معنی �ارث برنده� جمع آن �موالی = وارثان� برای غیر خدا در آیه ی 32 سوره ی نساء و آیه ی 5 سوره ی مریم.
د:به معنی �صاحب و همنشین� برای اهل جهنّم در آیه ی 15 سوره ی حدید.
ه: به معنی �مالک در برابر عبد� برای غیر خدا در آیه ی 76 سوره ی نحل.
و: به معنی �دوست و یاور� برای خدا و غیر خدا 14 مورد آمده است.
=======
معانی مولی در کتب و فرهنگ لغت های مختلف:
دوست، حبیب، یاور ، دوستدار، طرفدار، دوست دارنده، مُحِب، تابع، پیرو، مهربان، سزاوار، خداوند، مهتر، صاحب، مالک، ، رئیس، خواجه، سید، سر، سرور، آقا، سالار، حلیف، هم پیمان، هم قسم، هم عهد، هم سوگند، آزادکرده شده، آزادکرده، آزادشده، آزادکرده شده، پناهنده، نعمت دهنده، منعم، آزادکننده، مُعْتِق، آزادکننده، آزادی بخش، پرورنده، به مهمانی فرودآینده، نزیل، نگه دارنده. زنهاردهنده، یار، مددکار، یاریگر، یاری دهنده، ناصر، نصیر، یار و یاور، یاری ده، یاور، نعمت داده شده، انعام شده، منعم علیه، بنده، عبد، مملوک، غلام، غلام آزادشده، مولا، غلام، شریک، همنشین، ندیم، همدم، قریب و نزدیک چون پسرعمو و جز آن، همسایه
ابی الحسن موسی بن جعفر فرمود. . . مولی کسانی اند که ما را دوست دارند/ترجمه تاریخ قم ص 207
آنکه اسلام آورده و با کسی موالات کرده است.
آن کافر که بر دست مسلمان اسلام آورد و ولای او را بپذیرد.
آن کس که بر دست تو مسلمان شود.
=====
ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ/سپس [همه] به سوی خدا، مولای ( رب و پروردگار ) به حقّشان بازگردانده می شوند/انعام62
وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ / و خدا مولای ( نعمت دهنده ) شما بندگان است/تحریم2
وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی/و من از این وارثان کنونی برای پس از خود بیمناکم/مریم5
هِیَ مَوْلَاکُمْ / آن ( آتش ) سزاوار و همنشین شماست/حدید15
وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ / و بار دوش مولاى ( صاحب و مالک ) خود است/نحل76
لَبِئْسَ الْمَوْلَى / چه بد مولا و یاوری/الحج13
أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى / که خدا سرور شماست چه نیکو سروری/انفال8
هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى / او مولاى شماست چه نیکو مولایى /حج22
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَى لَهُمْ ﴿۱۱﴾چرا که خدا یار و مولای مؤمنانند ولى کافران را مولا و یاوری نیست /محمد11
یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئًا /همان روزى که هیچ دوستى از هیچ دوستى نمى‏ تواند حمایتى کند /الدخان 41

یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلی عَن مَّوْلًی شیْئاً وَ لا هُمْ یُنصرُونَ ( 41 دخان )
41 - روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند و از هیچ سو یاری نمی شوند .
مولی از ماده ولاء در اصل به معنی ارتباط دو چیز با یکدیگر است به طوری که بیگانه ای در میان نباشد ، و برای آن مصداقهای زیادی است که در کتب لغت به عنوان معانی مختلف این واژه آمده ، که همه آنها در ریشه و معنی اصلی آن مشترکند .
...
[مشاهده متن کامل]

( تفسیر نمونه ج : 21 ص : 200 )
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلّم ) در جریان غدیر خم، در شان امیرمؤمنان، علی ( علیه السّلام ) فرمود: �الا من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه�
لغت شناسان می گویند کلمه ی مولا را باید در جمله بر اساس قراین آن معنی کرد .
در این فرموده پیامبر عده ای ندانسته و یا از روی غرض مولا را به معنی دوست و دوست داشتن ترجمه کرده اند . بنده به دو دلیل عقلی قبول ندارم که مولا در این جا به معنی دوست داشتن باشد .
1 - دوست داشتن کسی سفارشی نیست و عقل هم قبول ندارد . آیا کسی به اجبار و آمرانه به شما دستور دهد فلان کس را دوست داشته باشید آیا قبول می کنید ؟ مسلماً چنین دستوری از روی عقل قابل پذیرش نیست . چون نمی شود به کسی دستور بدهیم فلانی را دوست بدارد . بنابراین قران برای دوستی اهل بیت از واژه مَودت استفاده کرد و مَودّت به معنی دوست داشتن نیست . بلکه به معنی دوستی کردن است . یعنی قران به مسلمانان دستور می دهد ممکن است در باطن و ته دلتان نسبت به اهل بیت کینه و عداوت داشته باشید و در ظاهر هم شده با اهل بیت اظهار دوستی بکنید و کینه خود را در دل خود مخفی کنید .
2 - صد و بیست هزار نفر در صحرای سوزان عربستان در گرمای طاقت فرسا در برگشت از زیارت حج در قالب کاروانی با طول چندین کیلومتر ( چون کاروان ها در راه به شکل ستونی حرکت می کردند نه گله ای چون راه ها کوره راه بوده ) در حرکت هستند و پیامبر یک دفعه دستور بدهد همه برگردند و یک جا جمع شوند و معطل شوند بعد پیامبر دست علی ( ع ) را بگیر و به همه بگوید این علی را دوست داشته باشید آیا خنده دار نیست ؟
3 - " الا من کنت مولاه فهذا علی مولاه" در زبان عربی" الا" برای هشدار خیلی مهم به کار می رود و بر ای جلب توجه خیلی ضروری بکار می رود . یعنی دارم به خاطر امر مهمی به شما تذکر می دهم و ضروری است مسئله را جدی بگیرید . مفهوم عبارت این است . به این گفته ی من خیلی دقت کنید و آن را سهل نگیرید و آن این است . کسانی که من مولای آنها در بیست و سه سال قبل و یا قبل از این بودم . "فهذا " در این جمله حرف" ف" به معنی "دیگر پس از این" و یا "بعد از این" معنی می دهد . "هذا علی" هم ، دارای مفهوم تاکیدی است . یعنی خیلی دقت کنید منظورم این علی است که دستش در دست من هست . فردا یک علی ِدیگر غیر از این را مبادا علم کنید . پس مسئله دوست داشتن اگر بود چنین تاکیدی لازم نداشت زیرا اگر کسی غیر از آن علی را دوست می داشتند مشکلی ایجاد نمی کرد . پس این همه تاکید برای دوست داشتن یک نفر لزومی نداشت . پس معنی دوست داشتن در این جمله منتفی است . و آنچه در اینجا معنی مورد نظر پیغبر است جز سرپرستی و جانشینی نمی تواند باشد .

مولا در زبان عربی به بیش از 20 معنا می آید از آنجمله::
غلام آزاد شده، دوستدار، دوست، ارباب.
در قرآن چند جا لفظ مولی آمده که در همه جا به معنای دوست می آید:
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَی لَهُمْ یعنی کفار هیچ دوستداری نخواهند داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئًا وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ یعنی جهنمیان در روز قیامت هیچ دوست دار و غم خواری نخواهند داشت.
** فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ : یعنی خداوند و جبریل و مومنین صالح همه مولی و دوست و دوست دار رسول الله هستند

مُوَلّیٰ
Mowalla
سرپرست
مولی هم اسم فاعل است به معنی سرور، آقا، ولی وسرپرست وهم اسم مفعول به معنی بنده ، مانندسالم مولی حذیفه یعنی غلام حذیفه، البته به معنی دوست نیزآمده است
مولی mooli
در گویش تنگسیری به معنی کل و تمامیت یه یک چیز
مول mool به معنی استمرار و همیشه میباشد .

بپرس