گرانش کوانتومی

دانشنامه عمومی

گرانش کوانتومی، مبحثی در فیزیک نظری که قصد آن متحد کردن نظریه نسبیت عام با مکانیک کوانتومی است. از مشهورترین تئوری های گرانش کوانتومی، نظریه ریسمان است. [ ۱]
نظریهٔ گرانش کوانتومی، همان نتایج تجربی مکانیک کوانتومی معمولی در شرایط گرانش ضعیف ( پتانسیل گرانشی بسیار کمتر از c2 ) و همان نتایج نسبیت عام اینشتین در پدیده های بسیار بزرگتر از مولکول های منفرد ( کنش بسیار بزرگتر از ثابت کاهش یافتهٔ پلانک ) را دارد، اما علاوه بر این می تواند نتیجهٔ موقعیت هایی که هم اثرات کوانتومی و هم اثرات میدان گرانشی قوی، مهم هستند ( در مقیاس پلانک، مگر اینکه حدس ابعاد اضافی بزرگ درست باشد ) را پیش بینی کند.
اگر نظریهٔ گرانش کوانتومی با دیگر اندرکنش های شناخته شده به یک اتحاد بزرگ برسد، آن گاه به یک تئوری همگانی یعنی نظریهٔ همه چیز ( Theory Of Everything ) دست یافتیم. نظریه ای که بتواند تمامی قوانین و پدیده های موجود در جهان را توجیه کند.
انگیزه برای کوانتومی کردن گرانش، از موفقیت قابل توجه نظریهٔ کوانتومی در دیگر نیروهای بنیادی، و از دیگر شواهد تجربی که پیشنهاد می کند که گرانش می تواند اثرات کوانتومی نشان دهد، می آید. [ ۲] [ ۳] [ ۴] اگرچه بعضی از نظریه های گرانش کوانتومی مانند نظریه ریسمان و دیگر نظریه های یگانگی میدان ( یا نظریه همه چیز ) برای یکی کردن گرانش با دیگر نیروهای بنیادی تلاش می کنند، دیگر نظریه ها مانند حلقه گرانش کوانتومی ( لوپ ) چنین تلاشی نمی کنند؛ آن ها به سادگی میدان گرانش را کوانتومی می کنند در حالی که آن را از دیگر نیروها ی بنیادی مجزا نگه می دارند.
فضا - زمان کوانتومی[ ۵] پیشنهاد کرده است که مکانیک کوانتومی و نسبیت عام می توانند به عنوان یک تئوری کاملاً سازگار با یکدیگر باشند، زیرا اساساً فضا - زمان گسسته است و نه مستمر و پیوسته و فضا زمان از اصول مکانیک کوانتومی ناشی می شود و قابل استخراج است. فضا و زمان در واقع مقدار قابل انتظار اپراتورهای کوانتومی موقعیت مکانی و زمانی هستند در نمایش انرژی و تکانه است.
d s 2 = g μ ν d ⟨ x ^ ⟩ μ d ⟨ x ^ ⟩ ν
که در آن ⟨ x ^ ⟩ μ مقدار قابل انتظار چهار اپراتور مکانی کوانتومی است. در مکانیک کوانتومی، اپراتور چهارگانه مربوط به چهار موقعیت قابل مشاهده است و مقدار مخصوص چهار اپراتور یک چهار - بردار نسبیتی جهت است. گرانش فقط خمیدگی مقدار قابل انتظار اپراتورهای کوانتومی موقعیت مکانی و زمانی هستند در نمایش انرژی و تکانه است.
عکس گرانش کوانتومیعکس گرانش کوانتومیعکس گرانش کوانتومیعکس گرانش کوانتومیعکس گرانش کوانتومی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

معمولا از فیزیک دانان می شنویم که می گویند اثر نیروی گرانش نیوتن با سرعت بینهایت پخش می شود و علت اصلی آن این است که در فرمول ریاضی جاذبه عنصر زمان ( یا t ) یافت نمی شود که افسار سرعت انتقال اثر نیرو را در دست داشته باشد. اما در عمل اگر نیروی جاذبه خورشید در همین لحظه حال زمینی از بین برود، زمین اثر آنرا در لحظه حال دریافت نخواهد کرد بلکه پس از گذر حدود 8 دقیقه بعد از لحظه حال. این موضوع باعث شده است که انشتین اصل همزمانی اتفاقات و حوادث درسراسر کیهان در لحظه حال را منکر شود. علت اصلی این انکار در این اشتباه نهفته است که انشتین اصل همزمانی اتفاقات در لحظه حال را فدای اصل عدم امکان همزمانی انتقال اطلاعات از نقطه ای به نقطه دیگر نموده است. به هر حال برای رفع مسئله پخش اثر نیرو با سرعت بینهایت میتوان در فرمول ریاضی جاذبه یا گرانش نیوتن در مخرج کسر سمت راست بجای R بتوان 2 از حاصلضرب ct بتوان 2 استفاده کرد و c بتوان 2 را که یک ثابت طبیعی می باشد از مخرج کسر جدا کرده و آنرا در ثابت جاذبه یعنی G ادغام نمود و آنگاه در مخرج کسر t بتوان 2 باقی خواهد ماند. از این طریق یک فرمول ریاضی جدید برای گرانش نیوتن با یک ثابت جاذبه نوین ایجاد خواهد گردید که بر طبق آن اثر نیرو گرانش وابسته به مجذور زمان، پخش خواهد گردید و نه با سرعت بینهایت. در پایان یک اشاره کوتاه که شاید به ظاهر در ارتباط با موضوع نباشد:
...
[مشاهده متن کامل]

نام کوچک نیوتون Issac با تلفظ آیزاک یا آیساک می باشد که همسان نام فرزند دوم آبراهام یا ابراهیم پیامبر قوم یهود است که در زبان عربی به اسحاق تحول یافته است. این نام از دو بخش تشکیل گردیده است؛ یکی Isa با تلفظ ایسا و دیگری پسوند ac با تلفظ اَک. ایسا در اصل مخفف این سا می باشد و به زبان فارسی به معنای " شبیه یا مثل این " و اَک نشانه مصغر یا کوچک نمودن می باشد. لذا این نام یک نام به زبان فارسی است و به معنای " ایسای کوچک " می باشد. پیشوایان و اندیشمندان و متفکرین ادیان یهودی ؛ مسیحی ؛ زرتشتی و مسلمان و حتا بنیانگذاران این ادیان به معنای نهفته در پشت این نام پی نبرده اند و علت اصلی آن هم این حقیقت است که تلفظ اصلی و ریشه زبانی آنرا نتوانسته اند کشف کنند. می گویند که آبراهام و سارا چون پیر بودند، با شنیدن اینکه صاحب فرزند خواهند شد، هردو خندیدند و لذا معنای نام ایساّک را به شکل زیر بیان داشته اند:
آنکه می خندد. گویا ایسا ( عیسی ) مسیح حق داشته است که خطاب به قوم یهود بگوید : قبل از اینکه آبراهام پدر قوم شما متولد شود، من آنجا بودم! این کلام مسیح به زبان علمی و از طریق و روش دیگری حقیقت دارد و آن اینکه قبل از پیدایش این عالم ، همگی ما در عالم و عالم های قبل از آن موجود بوده و از حیات های دنیوی برخوردار بوده ایم و در عالم و عالم های بعد از این عالم هم به وجود خواهیم آمد و از حیات های دنیوی دیگری برخوردار خواهیم شد و هر بار در سطح و حالتی برتر و کمال یافته تر از سطح و حالت کنونی و قبلی و الا آخر تا رسیدن به حالت معاد، یعنی برترین حالت کمال ایده آل بهشتی هستی اولیه موجود در مبداء یعنی قبل از آغاز نزول هستی و سفر. در میثاق یا عهد و پیمان الست ( اَل است ) قبل از آغاز سفر چنین قول و قراری از طرف خداوند متعال به تک تک افراد انسانی داده شده است.

با سلام.
برای چند لحظه دو عبارت زیر را مورد توجه قرار دهیم و ببینیم که آیا علاوه بر اختلاف شکل از لحاظ معنی هم باهم تفاوت دارند؟
الف - قبل از آغاز زمان.
ب - قبل از آغاز حرکت زمان.
طبق تعبیر این حقیر، معنای عبارت اول این است که قبل از آغاز زمان ، زمان وجود نداشته است. معنای عبارت دوم این است که قبل از آغاز حرکت، زمان وجود داشته اما ساکن و یا بدون حرکت بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

حال سوال از خودم این است که منجمین و کیهان شناسان در بررسی پیدایش جهان و علت اصلی انبساط تکینگی فیزیکی اولیه، کدام یک از دو عبارت بالا را بهتر و راه گشاه تر است که به کار بگیرند. شاید تمیز دادن بین معانی این دو عبارت قدمی بسوی جلو باشد در جهت ادغام نسبیت عام و مکانیک کوانتایی و فرمول بندی گرانش کوانتمی. اگر حرکت پیکان زمان مطلق یعنی لحظه حال را روی مدار یک دایره بزرگ تصور نمائیم، به هنگام برگشت به سر جای اولیه خود، اول نوک پیکان به آن نقطه هندسی روی مدار دایره می رسد و ته آن به اندازه طول لحظه حال دیر تر به آن نقطه می رسد. لذا وقوع مه بانگ بعدی پس از آخرین لحظه انقباض مجدد به اندازه طول لحظه حال ( یعنی 10 بتوان منهای 43 ثانیه یعنی به اندازه طول زمان پلانک ) به تعویق می افتد. از این طریق پاسخ سوال منجمین و کیهان شناسان که بین لحظه صفر و زمان پلانک چه اتفاقی افتاده است، داده میشود.

دانش آموزان عزیز دوره ابتدائی و اوایل دبیرستانی که من آنان را معلمین و اساتید خویش می پندارم میتوانند تفننی همانطور که جدول ضرب ۱۶ خانه ای از چهار مفهوم و کلمات مکان ، مکانی ، زمان ، بی زمانی را ایجاد کردند، میتوانند این بار یک جدول ضرب ۶۴ خانه ای که هر خانه ای ترکیبی از ابعاد سه گانه مکانی و سه گانه بیمکانی و دو بعد زمانی و بی زمانی که مجموعا ۸ تا میباشند بصورت افقی از سمت چپ به راست و به همان ترتیب اما این بار بطور عمودی از بالا به پایین، ایجاد کنند و در اطراف بالا و یا پایین وتر ترکیبات تکراری حذف و به جای آن عدد ۰ بگذارند. اگر سواره نظام نیستیت و مجهز به گوشی همراه و رایانه قابل حمل و یا رایانه ثابت و ساکن در منزل، خیالی نیست، با حرکت لاکپشتی روی سینه در روی فرش هم این بازی سرگرم کننده قابل اجراست. نیاز به چند صفحه لوح سفید و نوشته نشده در قالب کاغذ و یکی دو مداد دارد که تهیه آنان به گمان من امروزه به زحمت زیادی نیاز ندارد. یا من اشتباه میکنم ؟
...
[مشاهده متن کامل]

طوریکه میداند چینان باستان در بابی دیگر و علم زیست شناسی در عصر جدید در رشته ژنتیک برای تعین نام سه حرفی ۲۲ واحد مولکولی آمین و اسیده ( یا آمین های اسید زده و ترشیده ) از یک جدول ضرب برخوردار ند. در زیست شناسی چون حجم نام ها تقریبا سه برابر افراد می باشند، لذا هر فرد اسید آمینه ای میتواند با چهار پنج تا نام مترادف صدا زده شود، هنگامی که دم در فابریک یا کارخانه پروتئین ها به صف ایستاده و در نوبت انتظار به سر می برند. چه آهنگ کوانتایی به گوش مولکولی آنان میرسد، چطور نام و یا نامهای مترادف خودرا دریافت و درک میکنند. فعل و انفعالات شیمیائی و بیو وشیمیایی وفیزیوشیمیایی و بیوفیزیوشیمیایی گویا کفایت پاسخ گویی این سوال را حد اقل در سطح خیا و اوهام نمی نماید. البته بهتره در حین کشیدن خطوط افقی و عمودی در جهت ایجاد جدول ضرب ۶۴ چهار تایی ، با این چیزهای چینی و زیستی توجه تمرکز هواس یا حواس به این و آن چیز دیگه معطوف ندارید و آنرا به سمت جدول خم کنید.

در کنار چهار گان های همیلتون میتوان از این به بعد " هشت گانهای سیمرغ " ورود در کتب ریاضی را انتظار داشت. این هشتگانها از ادغام دو چهار گان حاصل گردیده است که اندیشمندان و پژوهشگران در رشته ریاضی فیزیک در بخش های مکانیک کوانتایی و نسبیت خاص و عام، بخصوص در رشته نوین گرانش کوانتایی که قصد و نیت پاک آن ادغام این دو میدان در همدیگر و سرانجام دست یابی به فرمول معروف، تئوری همه چیز ( البته همه چیز فیزیکی" است، از باستان تا کنون فقط یکی از این چهار گانها را مورد بررسی قرار داده و سعی و کوشش نموده اند با کمک آن در علم فیزیک واقعیت عینی را شرح و توضیع دهند. موفقیت های خارالقعاده دانشمندان در این پیکار عظیم مورد تحسین خاص و عام میباشد. و جوامع بشری هرکدام در سطح وسع خود از کاربرد های این موفقیت های شناخت علمی بهره مند گردیده و اگر خود بخواهند میتوانند در آینده بهره مند تر شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

اما پدیده های وجود دارند که با کمک این چهار گان شاید به تنهایی نتوانند توضیح داده شوند و تشریح گرددند.
ادیان بخصوص دین اسلام به پیروان موئمن و صدیق خود می آموزد که ازل و ابد از صفات خداوند اند و زمان موجود در طبیعت جلوه آنان و همچنین بیزمانی و بیمکانی را از صفات خداوند میداند. ازل و ابد را قبلا در همین سایت مورد بررسی قرار دادیم و در آنجا تعاریف نوینی از این مفاهیم ارائه نمودیم که تاکنون حکیمان و اندیشمندان محترم مسلمان به آن جنبه ها از ازل و ابد توجه مبارک خودرا معطوف ننموده بودند. خواننده گرامی در صورت علاقه میتواند از طریق همین سایت به آنجا مراجعه نموده و آن مفاهیم را در رابطه با بحث هفت عالم، مه با نگ های متوالی، زندگی های پس از مرگ و بررسی جاودانه بودن زندگی از طریق تخیلات علمی و مقایسه آنها با سه عالم دین اسلام و دو جهان فلاسفه و شاعران و عارفان بزرگ و نیک نام، از مد نظر مبارک مورد توجه لطف قرار دهد.
در اینجا به چهار گان دوم اشاره ای کوتاه خواهم نمود. این چهار گان را میتوان چهار بعد بیزمانی و بیمکانی نامید که با چهارگان قبلی روی هم رفته و درکنار یکدیگر هشت بعد واقعیت و عینیت را تشکیل میدهند. طوریکه مطلع هستیم بعضی از نظریه پردازان گرانش کوانتایی بخصوص طرفداران نظریه تار و ریسمان از ابعاد نهفته مکان زمان صحبت به میان میآورند و گهگداری عدد ۱۱ یا ۱۶ یا ۲۶ را بر زبان جاری مینمایند. از دیدگاه من ابعاد واقعی و عینی نهفته چیزی نیستند غیر از چهار بعد بیزمانی و بیمکانی.
از این دو چهارگان میتوان یک جدول ضرب حاصل نمود که دارای ۱۶ کادر یا مربع خواهد بود.
در قسمت بالا روی ردیف اول میتوان به ترتیب مفاهیم زیر را در یک ردیف نوشت:
از چپ به سمت راست :
مکان ، بیمکانی ، زمان ، بیزمانی
و در کنار ستون اول از بالا به پایین همین مفاهیم را به همین ترتیب درج کرد.
پس از آن ۱۶ مربع را هرکدام با حاصلضرب افقی و عمودی پر گرد. از قطر جدول به بالا ترکیباتی حاصل خواهند شد که یا تکراری اند یا بی معنی و غیر واقعی و در چنین مربع ها میتوان عدد صفر ( ۰ ) را درج کرد. در زیر قطر جدول ۶ ترکیب باقی می ماند که میتوانند از لحاظ علمی نشانه کنش و واکنش آن دو چهارگان اشاره شده در بالا باشند و به احتمال قریب به یقین در طبیعت، واقعیت، و کیهان و جهان وجود دارند و تعدادی از آنها تاکنون کشف نشده اند. این نوشته را میتوان بعنوان یک پیشبینی نظری پنداشت که واقعیت میتواند صحت آنرا تایید یا رد نماید. شش حالت معقول باقی مانده در جدول که احتمال وجود آنها نمیتواند صفر باشد به شرح زیر اند:
مکان بیمکانی ، مکان زمان ، مکان بیزمانی ، بیمکانی زمان ، بیمکانی بیزمانی ، زمان بیزمانی .
مثال در مورد حالت های شناخته شده :
مکان بیزمانی : فوتون ها
مکان زمان : ذرات اتمی و ذرات زیر اتمی
بیمکانی بیزمانی : به احتمال بسیار زیاد ذره خداوند.
درج کرد

فرض میکنیم که دو مشاهده گر شجاع از رده آلبرت و پلانک، به نام رستم و سهراب، یکی نامزد و دامادو همسر یک شبه طفلک دوشیزه طهمینه و دیگری فرزند دلیر او بی خبر از اینکه مشاهده گر رقیب خالق یکشبه وی بوده و از وجودساعت اتمی بر مچ او که مخفی در زیر زره فضا نوردی میباشد و خود او پس از خدا حافظی از تهمینه به عنوان یادگاری به وی سپرده بود که آنرا بر بازوی فرزند ببند. بهر حالهرکدام سوار بر دو رخش ملکوتی چموش و تیز تاز خویش به نام فوتون و کوانت در میدان کار زار خلاء برای گرم نمودن بدن رخشها و بازوی خویش از کنار همدیگر عبور میکنند، بدون اینکه خنجر ها به سمت همدیگر بسان آرش کمان گیر پرتاب نمایند و مرز های میدان خویش همدیگر را تعیین نمایند. هر دوی آنها پشت به جلو و رو به عقب سوار رخشین ( رخش ها ) خویش می باشند که در حین دور شدن از هم همدیگر را از دست دید ندهند. در یک لحظه بسیار کوتاه که آنرا امروز یها زمان پلانک مینامند، همدیگر را برای آخرین با به رویئت می کشند که گویا آن لحظه که در آخرین ملاقات صورت میگیرد، در عین حال هم آخرین وداع آنان باشد. پس از عبور از آن تنگنای آریوبرزن هر کدام با رخش خویش در مقابل دیدگان همدیگر غیب میشوند. زیرا سامانه های مختصاتی سوار بر زین رخش های آن ها هر کدام با سرعت نور از همدیگر دور میشوند و نور جمال آن ها دیگر فرصت رسیدن به وصال هم دیگر را ندارند. هر کدام پشت به جلو و رو به عقب رخش های خود، ساعت های اتمی همراه خود را که در بلندای پشت زین منبت کاری شده اند می نگرند. پس از اندکی خیره شدن به صفحه دیجتالی آن متوجه می سوند که عقربه دیجیتالی ایستاده است و لحظات گذر عمر رخش و سوار کار را نمیشمارد. هر دوی آنان در طی خیره شدن به صفحه ساعات اتمی به ارث رسیده از تهمینه، یعنی رستم و سهراب حالت بیزمانی را تجربه میکنند و به اندیشه می افتند که پس از غیب شدن از دیدگان همدیگر وارد درگاه و پیشگاه اهورا مزدا و خدای تعالی گردیده اند که بیزمانی یکی از صفات آن بزرگواران است و فقط پس از رسیدن به سرعت نور میتوان آنرا بطور عینی و با پوست ؛ استخوان ؛ گوشت و خون خویش میتوان وجود واقعی و عینی آنرا لمس کرد. و با شنیدن خالی از طریق نقل و قول در قالب احادیث و روایات و تفاسیر و کلام آن واقعیت غیر قابل لمس است.
...
[مشاهده متن کامل]

تهمینه و رودابه و بیژن و برزو به همراه گیو الف چشم در ایستگاه که بیرون از قطار بی زمانی ایستاده بودند و رستم و سهراب هنوز از در مقابل دیدگان آنها هنوز به مقام والای غیب ارتقاء نیافته بودند، ملاحظه میکردند که آن دو دلاور فضایی زیر سقف لاجوردی عارفان و شاعران با دو برابر سرعت نور از هم دور میشوند و دستگاه اندازه گیری آنه روی صفحه دیجیتال عدد و پسوند زیر را درج کرده بود : ۶۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه. همگی حیرت زده بحالت تعجب و شگفت همدیگر را نگاه میکردند و با خود می اندیشیدند، مبادا خطا و گناه کرده باشند و از مرز مقدس آلبرت پا فراتر نهاده باشند و آنگاه اهورا مزدا اهریمن را به جان آنان بیندازد و آنان را بابت این پندار و گفتار و کردار بد که ابزار فیزیکی اندازه گیری صحت و خوبی و نیکویی آنرا تایید میکند خدای ناخواسته تنبیه نماید و آنرا به دست اهریمنی عذاب جهنمی بسپرد. و آنهم هم در این دنیا و هم در عالم برزخ و هم در عالم آخرت پس از دمیدن مجدد اسرافیل در شیپور گوش نواز و برانگیخته شدن مردگان سابق از قبور و مردگان هنوز قبر نشده و تجمع عجله وار آنان در صحرای بی آب و علف و شنزار محشر و سپس سپرده شدن نامه های اعمال به ید راست و چپ آنان و پس از آن عبور کردن از روی پل صراط با پهنای کوچکتر و باریک تر ار لبه تیز شمشیر و قطر تازه محاسبه شده کوانتوم ها .
این رساله و رسالت کودکانه سیمرغ کاکل زرین را پذیرا باشید و جسارتهای اورا در پیشگاه صاحبان قدرتمند علم و صنعت و زر و سیم و اربابان و مالکان ریسمان و حلقه بر او ببخشایید . که الف کوانتایی آنها را با شک شدید البسامد و شکاکیت کوانتمی در حلقه و لوپ کوانتایی آنان فرو برد و بیرون کشید و آنهم نه یک بار بلکه هزار و یک بار بتوان هزار و دو بار و آنم با سرعتی بتوان پلانک.

با سلام و پوزش از قندی : دو ذره نور ( دو فوتون و یا دو کوانت ) که شان بشان یا تقریبا مماس با همدیگر رو ی دو خط موازی به سمت بینهایت در سفر اند، دارای جرم های ساکن نسبت به همدیگرند و لذا شدت نیروی میدان گرانشی آنها برابر صفر بوده و نمیتوانند مسیر همدیگر را خم نمایند. اما همانطوریه شما اشاره نموده اید، هرگاه آن دو فوتون با اختلاف ۱۸۰ درجه با سرعت نور از کنار همدیگر رد شوند، روی حرکت همدیگر اثر گذاشته و مسیر حرکت همدیگر را بر اثر اعمال نیروی گرانشی تغییر میدهند که میتوان در آزمایشگاه مقدار انحراف از مسیر راست را اندازه گیری کرد. این انحراف نمیتواند بزرگتر از طول پلانک باشد. اگر بطور کامل مماس باشند ( با فاصله بینهایت کوچک از همدیگر ) آنگاه اندازه انحراف برابر با طول پلانک و درغیر این صورت بزرگتر از طول پلانک. بدون منتظر ماندن وقوع کسوف و یا خورشید گرفتگی میتوان در آزمایشگاه این آزمایش خیالی را صورت داد و نظریه نسبیت عام را دو باره تایید نمود. در این آزمایش دو منبع نور تک رنگ در فاصله چند متری از هم قرار می گیرند و دو پرتو نورا در جهت خلاف همدیگر روی دو صحفه می اندازند. این دو منبع باید طوری تنظیم شوند که دو پرتو نور تقریبا بطور مماس از کنار همدیگر رد شوند، آنگاه میتوان روی صفحات انحراف از مسیر راست پرتوهای نور اندازه گرفت. اگر نتیجه این آزمایش درست از آب در آمد، آنگاه میتوان با اطمینان علمی نظریه نسبیت عام را تایید کرد و علاوه بر آن این آزمایش وجود اثرات گرانش کوانتایی فوتون های در حال حرکت را به اثبات خواهد رساند. لازم به توضیح است که تا کنون چنین آزمایشی صورت نگرفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

یک آزمایش خیالی در جهت تعیین حجم فوتون ها و متعاقب آن محاسبه فاصله بین مراکز آها و سپس محاسبه گرانش کوانتومی بین آنها از طریق فرمول جاذبه نیوتون و تنظیم مقدار دقیق آن از طریق ضرب نمودن آن با ضریب تناسب بین ثابت جاذبه انشتاین و نیوتون. این آزمایش خیالی تا کنون توسط فیزیک دانان صورت نگرفته است و یا من از آن خبر ندارم.
اول محاسبه طول نقطه تماس بین دو فوتون ( این محاسبه میتوانید روی ذرات اتمی از قبیل الکترون ها و پروتون ها و نوترون ها و حتی کوارک ها صورت گیرد ) : این نقطه بینهایت ریز تماس را میتوان با قوه خیال بزرگ نمود و آنرا یک دایره تصور نمود که بین دو حجم فوتون های همسایه مشترک است. با محاسبه قطر آن میتوان محیط دایره و سپس با محاسبات قوس از طریق دیفرانسیل هندسی و مثلثات، حجم فوتون ها را تعیین نمود و آنگاه فاصله بین مراکز آنها را محاسبه نموده و سپس محاسبه نیروی گرانش کوانتایی بین فوتون را .
هر دو فوتون در یک لحظه بسیار کوتاه ( برابر با طول زمانی زمان پلانک در وسط طول و یا قطر نقطه تماس خواهند بود و هر کدام در دو جهت مختلف نیمی از آن قطر را طی خواهند نمود و سرعت جدائی و دور شدن آنها از هم برابر با ۶۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه خواهد بود و نه ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه. در اینجا میتوان از فرمول:
X = Vt
استفاده کرده و مسافت طی شده را که برابر با طول نقطه تماس بین دو حجم می باشد محاسبه نمود. در این فرمول t برابر از با زمان پلانک که مساویست با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد. بنابراین طول قطر دایره تماس برابر خواهد بود با : ۶ برابر طول پلانک!!!!😂
آنگاه این طول در عدد پی ضرب میگردد و محیط دایره تماس محاسبه خواهد شد. بقیه محاسبات را در جهت محاسبه حجم فوتون ها و متعاقب آن محاسبه فاصله بین مراکز دو فوتون و سپس محاسبه نیروی گرانش کوانتایی بین آنان را به عهده خوانندگان گرامی دوستدار و علاقه مند به مکانیک کوانتومی و نسبیت عام و ادغام آنها در هم تحت عنوان گرانش کوانتایی حلقه و ریسمان و چاله می سپارم. توضیح اینکه پس از محاسبه فاصله بین مراکز ذرات انرژی در فرمول نیوتون میتوان بجای محاسبه اجرام از فرمول هم ارزی جرم و انرژی انشتاین استفاده کرد. مثال:
C^2/E= m1
طوریکه اطلاع داریم ذرات نور رفتار دو گانه از خود نشان میدهند، گاهی اوقات ذره اند و گاهی اوقات موج. گویا این کوانت ها در مقابل دیدگان گیو یا دیو الَف چشم ( اقتباس از شاهنامه ) قایم موشک بازی میکنند که اورا دچار سر گیجی و حواس پرتی نمایند. اما در مقابل دیدگان تیز بین و ژرف نگر سیمرغ این بازی کودکانه موجب تبسم بر لبان منقار زرین فام او میگردد. مردمک چشم راست او به شکل ریسمان باز ( یک یا الف ) و مردمک چشم چپ او به شکل ریسمان بسته و یا حلقه ( ۰ یا صفر ) می باشد و هر جسمی را که می نگرد، فورا آنرا به واحد های اطلاعاتی و یا اینفورماتیکی نموده سپس اگر اطلاعات لذیذ بودن آنانرا نوش جان خیالات خویش می نماید و پس از هضم آنان در متابولیزم خیال انرژی کسب مینماید جهت خیالپردازی در مدار اوهامات. و آنگاه گهگاهی حلق و لوپ را ریسمان بسته می بیند و گهگاهی ریسمان باز را " یک و الف " در می یابد. اغلب اوقات اندکی پس از نوشیده مَی ناب اطلاعات در آشیانه رایانه ای خویش قله افسانه ای و حماسی و عرفانی قاف را منبطق بر قله البرز می پندارد و در آن فراز پر شکوه در دامنه های زیبای گرانش های کوانتایی، صحنه ها و سناریو های دل انگیزی را مورد نگرش قرار میدهد. یکبار شاهد صحنه جالبی بود که طی آن یک ریسمان باز از درون یک ریسمان بسته به شکل ۰ و حلقه با جهش کوانتایی می پرید و در آن طرف به صورت حلقه به زمین می نشست و سیمرغ خیال که شاهد این قائم موشک بازیهای کودکانه بود، که ریسمان باز پس از پریدن از درون حلقه و نشستن بر زمین معجزه آسا از سر جای خود به هوا میپرد و به یک ریسمان بسته بشکل حلقه در میآید و حلقه ای که در لحظه پیش از درون آن پریده بود، روی زمین نشسته و به یک ریسمان باز و یا " یک و الَف " مبدل گردیده و میخواهد با یک جهش کوانتایی از درون حلقه به آن سمت آن بپرد و الا آخر. این حرکات پرشی و تبدیل و تحول ریسمان و حلقه بهم دیگر آنقدر سریع صورت می گرفت که چشمان دنیوی زال و رستم و سهراب و افراسیاب و کیکاووس و دیو الف چشم بسامد یا فرکانس آنرا نمی توانستند از هم تمیز دهند و بطور داییم حلقه را در بر گردن الف می دیدند. اما بزرگنمایی دیدگان پر شکوه سیمرغ آنقدر زیاد بود که بسامدهای بالا را که در سطح معکوس زمان پلانک بوده و برابر با ۱۰ بتوان ۴۳ هِرتز میباشند را بطور " اسلو ماوشن " یا کند نمودن حرکت فیلم ، سکانسها را از هم تمیز میداد و آنها را با لذت خیالاتی سر سام آوری ملاحظه میکرد. گهگاهی هم در حین خماری مشاهده می نمود که الف خوابیده و در کنار حلقه در روی زمین و ارض خاکی لحظات بی حوصلگی را تجربه می کنند.
یک فوتون از دو میدان محدود الکتریکی و مغناطیسی تشکیل شده است که مراکز آنها روی هم دیگر طوری تنیده شده اند که این دو میدان بصورت دو همزاد هیچگاه جدا پذیر از همدیگر نمیتوانند باشند. این دو میدان به صورت دو حجم در حال انقباض و انبساط به سر میبرند و هر دوی آنها علاوه بر نوسان انقباضی و انبساطی دارای حرکت چرخشی به دور نقطه مرکزی میباشند و جهت حرکت چرخشی هر دوی آنها به یک سمت بوده و هم جهت با تابش منبع نور، یعنی در جهت دور شدن از آن میباشد. بنابر این در حین حرکت این نوسان یک موج محدود می باشد، اما پس از بر خورد با یک الکترون این موج تخریب شده و در مرکز دو میدان به یک ذره انرژی تبدیل شده و آن انرژی به الکترون منتقل میگردد و هر دو میدان محو و نیست میشوند.
نوسان این دو میدان یا تبدیل لحظه ای آنها به همدیگر ، دارای دو حد حد اکثر و حد حد اقل ( ماکزیمم و مینیمم ) می باشد که در چارچوب فرمول پلانک یعنی ( انرژی فوتون برابر است با حاصلضرب فرکانس یا بسامد در کوانتوم اثر یا ثابت پلانک ) قرار میگیرد. حد بالایی انبساط را حجم دو میدان تعیین میکنند که اندازه آن برابر است با حجم یکی از میدان ها و حد پایینی انقباض توسط طول پلانک تعیین می شود که ذرات مادی و ذرات نور نمی توانند کوچک تر از آن متراکم شوند. اگر کل کیهان دو باره منقبض شود نمیتواند تا رسیدن به حد صفر ادامه یابد، طول پلانک اثبات این اصل مکانیک کوانتومی است. بر خلاف اصل پاولی که ذرات مادی نمیتوانند دارای چهار حالت کوانتایی منطبق بر هم باشند، ذرات انرژی از این اصل آزاد اند و میتوانند همگی در یک مکان بسیار ریز به قطر طول پلانک روی هم و در هم جمع یا متراکم شوند.
برای اندیشمندان و پژوهش گران پارسی زبان در این زمینه ها یعنی مکانیک کوانتومی و نسبیت عام و گرانش کوانتایی و نظریه علمی مه بانگ ، توجه به مفاهیم بیزمانی و بیمکانی دینی و زمانمکان نسبی انشتین و زمان و مکان مطلق نیوتون ضروری و مفید است که از طریق زایش و تدوین نظریه های ریسمان و حلقه و چاله به رازهای واقعی آفرینش و خلقت پی برد یا دست یافت. حتی با بررسی این مفاهیم دینی ( بی زمانی و بی مکانی ) میتوان به اصالت انرژی و جرم تاریک پی برد که هم اکنون یکی از بزرگترین معما های علم فیزیک در بخش کیهان شناسی نظری و عملی و در بخش ذرات بنیادی و نظریه مه بانگ می باشد.
در پایان توجه مبارک پارسی زبانان دینی و غیر دینی را به جمله زیر معطوف میدارم :
خداوند قبل از صدور امر و یا فرمان خلقت در خود و بر خود، تاس ها را بینهایت بار انداخته و به اطمینان مطلق رسیده است، لذا در طی طریق باز گشت به خویشتن ( رجعت؛ تبدیل شدن و یا صعود به حالت ملکوتی اولیه ) نیازی به تاس انداختن مجدد ندارد.

با سلام
خوانندگان گرامی به عنوان دانش آموز و دانشجو در سطح دبیرستان ؛ کالج و آمادگی و یا در سطح دانشگاه در رشته ریاضی فیزیک و دبیران و اساتید محترم در بخش نظری مکانیک کوانتومی و نسبیت عام ، معمولا از خود می پرسیم، چگونه میتوان شدت نیروی جاذبه بین دو جرم و یا دو ذره انرژی را از طریق فرمول جاذبه انشتاین محاسبه نمائیم که هم خدا را خوش بیاد هم خرما را؟ برای اینکار به فرمول انشتاین که نگاه میکنیم، پس از چند لحظه سرگیجه میگیریم. زیرا در این فرمول به مفاهیم و علائمی بر خورد میکنیم که غیر عادی بنظر می رسند مثل: تِنسور ریچی؛ تِنسور انشتاین؛ تِنسور انرژی و تکانه و متریک زمانمکان و الا آخر. بنظر من به این فرمول در درجه اول برای محاسبه اشاره شده در بالا نیازی نداریم. میتوانیم به راحتی از فرمول نیوتون استفاده کنیم و نیروی جاذبه را بدست آوریم ، بعد از آن میتوان مقدار بدست آمده را در ضریب تناسب ثابت جاذبه انشتاین و ثابت جاذبه نیوتون، ضرب نمائیم و از این طریق به مقصد موعود برسیم. این ضریب تناسب که دو سمت معادله را به هم مرتبط میسازد، میتواند خود یک ثابت طبیعی جدید محسوب شود و مقدار آن برابر است با عدد هشت ضربدر عدد پی و حاصل ضرب تقسیم بر سرعت نور بتوان دو. اگر خواستیم نیروی جاذبه را بین دو فوتون ( دو ذره یا دو موج ) از دیدگاه انشتاین محاسبه کنیم که در یک لحظه خاص از کنار همدیگر میگذرند و یا به موازات همدیگر در سفرند، باز هم میتوانیم اول از فرمول نیوتون استفاده کنیم. این دو فوتون در لحظه گذر از کنار هم و همچنین در طی حرکت به موازات هم، نسبت به همدیگر دارای در حال سکون بسر می برند و جرم آنها نسبت بهم دیگر برابر صفر بوده و نیرویی بر همدیگر وارد نمیکنند و حاصل نیروی جاذبه بین آن دو همچنین صفر خواهد شد. اما چون هر کدام با چارچوب مرجع با سرعت نور در حرکتند و دارای جرم می باشند، میتوان توسط یک مشاهده گر بیرون از چارچوبهای آنها ، نیروی جاذبه بین این دو ذره را محاسبه نمود، مشروط بر اینکه در درجه اول فاصله بین مراکز آنها را بتوان تعیین کرد. اگر دو فوتون دارای یک رنگ باشند، در حین حرکت دارای یک نوسان و فرکانس می باشند. از طریق فرکانس داده شده و استفاده از فرمول پلانک
...
[مشاهده متن کامل]

( انرژی فوتون برابر است با حاصلضرب فرکانس در ثابت پلانک که هر دوی این ها از پیش محاسبه و تعیین گردیده اند ) انرژی فوتون را محاسبه کرد و سپس با استفاده از فرمول هم ارزی جرم و انرژی انشتاین، جرم آنرا محاسبه نمود. البته این جرم از پیش تعیین شده است و در کتب درس فیزیک درج گردیده است. سپس نیروی جاذبه را با فرمول نیوتون محاسبه و حاصل آنرا در ضریب تناسب ثابت جاذبه نیوتون و انشتاین ضرب نمود و به کام مراد خویش رسید. البته این محاسبات فقط در یک محور مختصات چهار بعدی که جرم و انرژی هر دو در آن ثابت کنار هم قرار گرفته باشند. اگر هر کدام در یک چهارچوب قرار گرفته باشند و این چهار چوبها دارای سرعت ثابت و یا شتابدار نسبی باهم باشند، آنگاه محسبات سر همه را گیج خواهد کرد و خمیازه شروع به ظهور نمودن میکند.
در مورد هم زادهای مکان و زمان:
در اینجا به کلام پر مغز حکیمان گوش فرا میدهیم که گویند کلید در گنج اسرار و رازها در دست آنان است، البته به شرطی که در درجه اول " بنام خداوند بخشنده مهربان را بر سر زبان جاری نموده باشند " ، در غیر این صورت کلید را پیدا نمی کنند. این فرمول هم همیشه عمل نمیکند، گاهی اوقات حکیم تمام عمر خودرا از سپیده دَم تا سپری شدن روز مشغول آن مینماید و آخر سر دست خالی با قالب مثالی حائل روی عالم عالم خاک را تونل کوانتایی میزند و وارد یکی از باغ های سرسبز بهشت موقتی می شود و در آنجا هم گهگداری گوش به زنگ شنیدن آوای مهیب صور اسرافیل میماند.
حال یکی از این حکیمان والا مقام روزی از لابلای درز سرکی و نگاهکی به گوشه کی از محتوای گنجکی کشیده و انداخته بود و دو رازک و اسرارک را به شهود کشیده بود از قرار زیر:
ازل و ابد از صفات و جلوه باریتعالی ایند و زمان موجود در طبیعت جلوه پر شکوه آنان.
دویوم اینکه بی زمانی و بی مکانی هردو از صفات اویند و زمان و مکان موجود در طبیعت هر دو جلوه آنانند.
این اسرارک ها و رموزک ها سینه به سینه نقل شده بودند تا اینکه چندی پیش بدست یک حکیمک صغیرک رسیده بود بسان هدیه های ملکوتی. این حکیمک صغیر ک یادش رفته بود آیه شریفه " بنام خداوند بخشنده مهربان " را به علت سهولت و بازیگوشی و پشت گوش انداختن، را بر زبان جاری نماید. با این وجود از آنجاییکه بخت و اقبال از روی تصادف و یا تقدیر چند لحظه کوتاه و گذرا به یارو و یاوریش آمده بود، یک دفعه هاتف غیبی در دلش الهام نمود:
ای حکیمک صغیرک !
ازل و ابد جلوه خالی نیستند بلکه نزول و تبدیل.
و بی مکانی و بی زمانی تنها نیامده اند بلکه با همزاد های نیم قلوی خویش. و هاتف قبل ازین که از مدار اوهامات و خیالات به بیرون بپرد گفت:
فرکانس نواسانت آنانرا هم بر تو آشکار ساختیم که تا کنون حکیمان از مشاهده آن به حد تو به حیرت نیفتاده بودند و تو واقف گردیدی که چطور انرژی سرسام آور آن چهار قطبی های تنیده در هم را از طریق فرمول پلانک محاسبه نمائی و اساس حرکت کیهان و کل کاهنهات را تعیین کنی که قبل از تو چنین اکتشافات شهودی و محاسباتی صورت نگرفته بود، توسط صاحبان جاه و جلال و شوکت و مقام . آخرین حرفی که هاتف غیبی گفت این بود که بر خلاف ریسمان و حلقه که انرژی بیرونی نیازمندند، این نوسان گرها خود منبع انرژی خارالقعاده اند و در کنش و واکنش با هم به علت اختلاف فاز در انقباض و انبساط با شدت جاذبه کونتایی آنچنان سرگیج کننده ای با هم جوشیدند و ذرات بنیادی را تولید نمودند و قسمت اعظم آنها به جرم تبدیل شدند و قسمت اندکی از آنها باقی ماندند شبیه باقی ماندن اندکی از نور اولیه که امروز در قالب تابش زمینه باقی مانده است. بنابراین در آغاز خلقت و آفرینش، اول فقط زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی وجود داشت، سپس قسمت زیادی از آن نوسان گرها به پلاسمای نور تبدیل شدند و قسمت اعظم آن پلاسمای نوری به ماده تبدیل شد و باقی مانده نوسانگر ها و نور از لحظاتی پس از مه بانگ دیگر به ماده تبدیل نشدند و از آن زمان تاکنون با ماده در حال کنش و واکنش به سر میبرند و دیگر به ماده تبدیل نمیشوند. اما ماده دو باره میتواند به آن چهار قطبی های نوسانگر اولیه تبدیل شوند که این امر به یاری خداوند و انقباض مجدد بخش باقی مانده زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی صورت خواهد گرفت و همگی با هم به عالم بعدی خواهیم گذاشت.

با عرض سلام و تقدیم احترام خدمت گردانندگان محترم این سایت و علاقه مندان پارسی زبان به علم و صنعت در بخش مکانیک کوانتومی و نسبیت خواص و عوام و ضرورت عاجل ادغام آنان و یا آنها در همدیگر و نهادن احتمالی آنان بر همدیگر و ایجاد حالت طبیعی در هم تنیدگی به مصداق " تنیده زِدل و بافته زِ جان " و شاید متعاقب آن رهایی از باور مکانیک کوانتومی احتمالات؛ حس زدن و گمانه زنی و برگشت به اصل یقین از طریق صیقل دادن احتمالات و زر گری و الماس تراشی آنان به یقینیات مسلمه و احیانا تطابق خداوند و عالم بی مثال ملکوتیش بر عالم خاک و طبیعت و عینیت و واقعیت پر از مثالش!
...
[مشاهده متن کامل]

با هم و به همراه همدیگر در این روند واقف گردیدیم به ریشه حرکت موجود در طبیعت و عالم مادی و روح محدود انسانی که میدانهای جاذبه یا گرانشی و میدانهای الکترومغناطیسی و میدان های قوی و ضعیف هسته ای عامل و علت و ریشه حرکت نیستند، بلکه نوسانات دو قطبی های زمان - بیزمانی در دل دوقطبی های مکان - بیمکانی که از باستان تا عصر خودمان از دید تیز بین صاحبان عالی مقام مرغ ملکوتی ؛ افسانه ای و حماسی به نام سیمرغ مصون و محفوظ مانده بود که نصیب سیمرغ ما گردید و دانه های پر بهای علمی را با منقار طلایی خویش از روی زمین سفت و سخت علم بر چید.
خارج از شوخی، تقاضا و خواهش من از خوانندگان گرامی پارسی زبان این است:
این حقیر و ناچیز دارای یک پروژه خیالی می باشد که خود به علت ناچیزی ( که در طلب معرفت عشق، اول به استغنا عقل و اغنا خیال رسیده و سپس بدام نوسان حیرت با فرکانس معکوس زمان پلانک افتاده و در حالت فقر و فنا به سر میبرد ) توانایی پیاده نمودن این پروژه را ندارد.
زیرا این کار و عمل به تخصص برنامه نویسی رایانه ای؛ تصویر گری؛ شبیهسازی ( سیمیلاسیون ) و آشنائی به هنر هولوگرامی سه بعدی در فضای مجازی نیاز مند است و این حقیر بهره مند از آنها نیست. برای پیاده نمودن این پروژه نیازی به ابزار و وسائل و آزمایش گاه نیست بلکه داشتن یک موبایل و مقداری تخصص در سطح اشاره شده در بالا.
اجرای طرح بصورت زیر می باشد :
در فضای مجازی یا نوسان گر ایجاد شود. این نوسانگر از دو حجم کروی کاملا مساوی و با دو رنگ مختلف تشکیل شده است که بر روی هم قرار دارند و در هم تنیده شده اند و مراکز آنها این دو حجم را روی هم نگه میدارد طوریکه نتوانند لیز بخورند و از هم جدا شوند و یا پا از حد محیط حجم فراتر نهند. این نوسانگر باید از طریق نرم افزاری دارای استعداد خود حرکتی شود. فرکانس باید بتواند از صفر تا ۱۰ بتوان ۴۳ هِرتز قابل تنظیم باشد. حجم این کره تقریبا به اندازه یک دانه شکر باشد.
در قدم دوم یک کره بزرگ سه بعدی ایجاد شود با سطحی شفاف که مشاهده گر بتواند درون آنرا نگاه کند و موجودات سه بعدی که قرار است در طی آزمایش ایجاد شوند، به بیند. این حباب کروی باید دارای یک لایه جدا شونده درونی از سقف بیرونی سطح داشته باشد که در فضای درون این فضای پایدار سطح بیرونی دارای خاصیت انقباض و انبساط داشته باشد. بعد از آن این کره هولوگرامی در فضای مجازی رایانه، پر شود از نواسنگرهای ریز دوقطبی. سپس لایه متحرک منقبض شود و تمام نوسانگر ها را در مرکز به نقطه نا مرئی تبدیل نماید و سپس دکمه استارت انبساط را فشار دهد. نترسید موبایلتان محو نخواهد شد، زیرا انرژی این نوسان کننده ها مجازی است و نه واقعی. مشاهده گر به درون حباب خیره میشود و پدیده خلقت و آفرینش عالم فیزیکی و مادی را از اولین لحظات وقوع مه بانگ تا کنون بصورت مینیاتوری و منبت کاری هولوگرامی و سه بعدی و قابل رویئت روی صفحه تصویر موبایل، را از نظر مبارک میگذارند.
در پیاده نمودن این پروژه بهتر است که نیت ها و مقاصد تجاری از درجه اهمیت ناچیزی بر خوردار باشد و هدف اجرای طرح رسیدن به حقیقت علمی. غیر از آزمایش نظر ی تائید نظریه مه بانگ، هدف این پروژه آزمایش قدرت پیشبینی یک نظریه علمی در رشته گرانش کوانتومی در کنار نظریه های معروف حلقه و ریسمان می باشد. اگر آزمایش عمل کرد و به نتیجه رسید، آنگاه میتوان باور داشت که تئوری صحیح ست و گرنه میتوان آنرا کنار گذاشت.
طوریکه میدانیم نظریه حلقه که یکی از بنیان گذار آن آشتکار میباشد، میدان خالی از جرم و انرژی گرانش را بصورت مصنوعی از طریق دیفرانسیل هندسی کوانتیزه ( به ذره تبدیل نمودن ) کرده است و میخواهند به آن فضای مجازی انرژی بیفزایند و پس از آن کنش و واکنش کوانتوم های انرژی و واحدهای بی روح هندسه ریاضی را مشاهده نمایند و ببینند که تئوری عمل خواهد کرد یا نه.
طوریکه می دانیم آجرهای بنیادی هندسه ریاضی که نقاط ریاضی نام دارند و واحد های بنیادی علم حساب که صفر و یک ( ۰ و ۱ ) نام دارند، دارای استعداد خود حرکتی نیستند که بتوانند به هم به پیوندند و اشکال کثیر ریز و درشت هندسی و اطلاعاتی را ایجاد کنند. این آجر های بنیادی ابزار و وسایل روح و یا آگاهی انسان اند و محاسبات انسانی با اقتباس از طبیعت، مصنوعی صورت میگیرند. اما از آنجاییکه که انسان موجودیت خودرا مدیون حرکت دیالکتیکی میداند ( صرف نظر از بینش دینی و دمیده شدن روح از عالم ملکوت در قالب ماده ) ریشه آگاهی او و استعداد خود حرکتی و تصمیم گیری آگاهانه او هم باید ریشه در طبیعت داشته باشد و جستجوی آن ریشه را به ماوراء طبیعت وصل ننماید بلکه در بطن طبیعت آنرا جستجو کند. لذا همیشه باید مفهوم هندسه ریاضی و هندسه مکان زمان را از هم جدا نمائیم. طوریکه دیدیم هندسه مکان زمان داری استعداد خود حرکتی است و آنهم تنها از طریق در نظر گرفتن سایه های زمان و مکان که آنها را ذرات بیزمانی و بیمکانی نام نهادیم.
از این به بعد هرگاه کلمات مکان و زمان را در متن می بینیم و با گوش می شنویم، بدانیم که هر کدام از این کلمات از دو کلمه ساخته شده اند و ما به عنوان مشاهده گر فقط یک طرف سکه های بنیادی را می بینیم و طرف دوم سکه در مقابل ارگان بینایی مادی ما پوشیده است. آنرا فقط می توان از طریق طهارت قوه خیال ( البته نقل و قول از حکیمان و اندیشمندان مسلمان محترم پارسی زبان ایرانی ) در یافت که گویا این سیمرغ خیال بین عالم برزخ و عالم خاک در نوسان پرواز است و آنهم با فرکانس ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه. از آن سمت برایمان سوقات نتنز به ارمغان می آورد و از این سمت دعا های مارا به آن سمت می رساند. و گاهی اوقات عزیزان فوت شده سوار بر بال های صِوَری او به ملاقات ما می آیند ( مخصوصا ) عصر های جمعه پس از برگذاری نماز جمعه ) و مارا در حین نوشیدن چایی تازه دم و صرف زولبیا و باقلوا و نوش جان کردن هر دوی آنان، مارا مشاهده می کنند بدون اینکه ما بتوانیم آنرا مشاهده نمائیم.
در پایان با پوزش بابت سردرد حاصله از صاحب کلام ناچیز سیمرغ خیال توجه خواننده گرامی را به یک تجربه شهودی عطف می نمایم: اگر بزرگان احساس و فهم و عقل و خیال و اندیشه را گُنده نمائیم و در خیال خود آنها را به غول تبدیل نماییم و با شنیدن نام مبارک آنان صلوات بفرستیم، آنگاه به عمق معنای کلام و اندیشه آن بزرگواران پی نخواهیم برد. آن بزرگواران عظیم الشان، آن صاحبان عالی مقام جاه و جلال و شوکت کاخ های معانی و امانت داران صدیق عالم ربانی، را بهتر است به سان کودکانی شیرین زبان به پنداریم که در عصر خویش در پیشگاه والدین عالی مقام و ارجمند کلمات و عباراتی تلخ و شیرین بر زبان جاری نموده و اند در قالب نقل و قول آنرا از عصری به عصر دیگر منتقل نموده اند و به دست ما رسانده اند. از این طریق عمق کلام آنان را در خواهیم یافت.
اصل حال :
طبق این اصل زمان گذشته وجود ندارد، زیرا گذشته است و زمان آینده وجود ندارد بلکه خواهد آمد. طول زمانی لحظه حال برابر است با زمان پلانک و همه ما موجودات زنده و غیر زنده و کل کیهان و کائنات در لحظه بسیار کوتاه زمان محبوس می باشیم و هر لحظه بطور مداوم از این قفس تنگ زمان رها میشویم و بدست حبس لحظه ای آینده سپرده میشویم . طبق این اصل فاصله زمانی بین علت لحظه ای کل جهان و معلول لحظه ای آن برابر با زمان پلانک می باشد، به این معنا که علت و معلول از مبنای خلقت و تا پایان آن تقزیبا روی هم قرار دارند.

یک پیش بینی خیالی علمی در زمینه نظریات گرانش کوانتایی،
اندیشمندان و متفکرین و خیال پردازان در رشته های ریاضی فیزیک در بخش مکانیک کوانتایی و جاذبه عام انشتین و نجوم و کیهان شناسی عملی و نظری که طی گذشت چند ده نقش مامائی وضع حمل و زایش نوین ترین نظریه علمی را در پهنه علم فیزیک را بعهده گرفته و دارند، یکی دوتا از آنان توسط کمیته اهدا جوایز نوبل برای دریافت جایزه منتخب خواهند شد که توانسته باشند دو ثابت جدید موجود در طبیعت را کشف نموده و اندازه عددی آنرا محاسبه نموده باشند. ثابت اول در آینده " ثابت هم ارزی انرژی و مکانزمان " و یا بطور خلاصه ثابت هم ارزی کونتایی گرانشی نامیده خواهد شد. این ثابت بصورت ضریب تناسب در سمت راست یک معادله بسیار ساده قرار خواهد گرفت و میزان نسبت تبدیل انرژی و زمانمکان را با همدیگر از لحاظ محاسباتی تعیین خواهد کرد. در این رابطه یک معادله ساده دیگر نوشته خواهد شد که نسبت جرم و زمانمکان در قالب آن بیان خواهد گردید و ضریب تناسب آن همان ضریب تناسب بالا خواهد بود. از آنجایی معادله و یا فرمول هم ارزی جرم و انرژی توسط انشتاین نوشته شده و ضریب تناسب آن سرعت نور به توان دو می باشد، لذا دو معادله گرانش کوانتایی هر دو میتوانند به راحتی حل شوند، مشروط به اینکه ثابت هم ارزی کشف شود. این معادلات ساده در آینده در کتب درسی دبیرستانی و دانشگاهی سر و کله شان پیدا خواهد شد. با حل این معادلات در سر کلاس در و پای تخته سیاه، دانش آموزان و دانشجویان از دبیران و اساتید محترم خود، از لحاظ تئوری خواهند آموخت که در کوچیک ترین ذره انرژی و یا جرم پلانک و حتی بزرگتر از آنان چند ذره زمانمکان پلانک نهفته است و در آن به حبس کشیده شده و در آن متراکم شده اند. در عمل و آزمایش گاه نمی توان این کار انجام داد، زیرا به قول هاوکینگ اگر بخواهیم جرم یک کوارک را اول به انرژی و سپس به مکانزمان تبدیل نمائیم، به یک شتاب دهنده نیاز خواهیم داشت که قطر و حجم آن برابر با بخش مرئی و قابل رویئت کیهان باشد. عواقب و کاربردهای عملی این رشته جدید علمی در حال حاظر توسط پرورش دهندگان و مامایان آن غیر قابل پیش بینی می باشد. به عنوان مثال یکی از عواقب وحشتزای آن این است که انسان در آینده های دور دست به یک تکنولوژی دست خواهد یافت که منجر به ساخت یک بمب زمانمکانی شود که قدرت انفجاری آن برابر با قدرت تخریبی جمیع بمب های اتمی و هیدروژنی موجود باشد که پس از انفجار آن روی کره زمین، زمین را ظرف مدتی کوتاه به اشعه تبدیل نماید طوریکه خاکستر آن به صورت یک سیاه چال به قطر یک توپ بسکتبال باقی بماند. البته دانش آموزان و دانشجویان عزیز خیالشان راحت باشد که انسان به چنین تکنولوژی هولناک و شیطانی دست نخواهد یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

ثابت دوم یا ضریب تناسب که در آینده آنرا
" ثابت گرانش نیروی کوانتومی " و یا ثابت جاذبه کوانتومی خواهند نامید، نسبت شدت نیروی گرانشی بین چاله های الکترونی و پروتونی را تعیین خواهد نمود. این معادله بصورت بسیار ساده ای با اقتباس از فرمول نیروی الکترواستاتیکی کولمب ( یا کولن ) نوشته خواهد شد. در سمت چپ معادله سمبل و یا نشان و یا علامت نیروی گرانشی و یا جاذبه ای کوانتایی و در سمت راست آن اول ثابت جاذبه کوانتومی و سپس در صورت کسر حاصلضرب چاله های مثبت و منفی ( هم نام و غیر هم نام ) الکترونی و پروتونی قرار خواهد گرفت و در مخرج کسر فاصله بین مراکز چاله ها بتوان دو. در این معادله بسیار ساده ثابت جاذبه کوانتایی نسبت بین شدت نیروی میدان حاصل از کنش و واکنش چاله ها و جذب و دفع آنهارا از لحاظ اندازه عددی تعیین خواهد کرد. دانش آموزان و دانشجویان در این رشته یا خواهند گرفت که نیروی جذب و دفع دو چاله را محاسبه کنند. البته در سطح مقیاسات و محاسبات پلانک هم این معادله همان کار برد محاسبه ای را خواهد داشت.
معادله سوم این رشته هنوز زاییده نشده مربوط به کوارکها خواهد بود. که دقیقا طبق روش بالا شدت نیروی گرانشی بین چاله های کوارکی محاسبه خواهد شد و ضریب تناسب و ثابت جاذبه کوانتایی بین چاله های کوارکی همان ثابت طبیعی دوم می باشد. و طوریکه میدانیم چاله های کوارکی سه نوع اند و دارای انحا های یک سوم و دوسوم چاله های الکترونی و پروتونی می باشند. چاله نوترونی با چاله های الکترونی و پروتونی اثر گرانشی خنثی خواهد داشت و اگر در معادله قرار گیرد، جواب نیروی گرانشی برابر صفر خواهد بود. کشف این ثوابت یا این دو ثابت به عهده دانشمندان و متفکرین و خیالپردزان ارجمند و عظیم و شان است که در تدوین ساختمان ریاضیاتی و نظری این رشته علمی در حال نسج گرفتن، سعی و کوشش بیدریغ خودرا به کار میگیرند، میباشد. معادلات این رشته هم پیشاپیش در این جا تقدیم حظور آن ارجمندمان قرار میگیرد. که وقت خود را صرف محاسبات هندسه دیفرنسیال ننمایند. جهت اطلاع خواننده عزیز خواهد دانست که جاذبه انشتاین برابر است با حاصلضرب عدد هشت در عدد پی تقسیم بر سرعت نور بتوان چهار برابر جاذبه نیوتون.
نیوتن و لایبنیتز در اندیشه و خیالات خود مفاهیم کلی مکان و زمان را که توسط فلاسفه یونان باستان قبل از آنان در گذشته های دور دست مورد بررسی قرار گرفته بود، جدا و مستقل از هم در کلبه های دانش و فلسفه خویش به بینهایت کوچک ها تجزیه و تحلیل نمودند و به آن واحد ها لقب " دلتا " یا " حرف دِ " دادند. اولی یکی از حروف الفبای یونانی و دیگری مخفف کلمه " دیستانس " یا به زبان فارسی طول و یا فاصله میباشد و بعد از آن روش محاسبات اینتگرال و دیفرنسیال را خلق کردند که امروز کاربرد وسیعی در علم صنعت دارد. طوریکه علاقه مندان حکمت اطلاع دارند، صدرا حکیم مسلمان ایرانی مفهوم حرکت جوهری را وارد بازار نمود بجای اینکه مفاهیم دینی و حکمی و فلسفی ازل و ابد و بیزمانی و بیمکانی را مورد بررسی قرار دهد. فیلسوف آلمانی به نام کانت در بررسی خود به این نتیجه رسید که زمان و مکان وجود خارجی، عینی و واقعی ندارند بلکه شرایط و امکاناتی ذهنی اند که بدون آنها در ذهن انسان نمی تواند اشیاء را از هم تشخیص دهد که این اشیاء زنده و غیر زنده در کنار هم دیگر قرار دارند و یا پشت سر هم و یا روی همدیگر و آنها را در بخش شناخت های ماقبل تجربه ( فطری و مادر زادی ) دسته بندی کرد و پرونده آنها را در دادگاه های فلسفی بست. اگر به نظریه هگل در این باره اشاره کنم سخن به درازا خواهد کشید. هگل در جستجوی ریشه حرکت در طبیعت بود و در این رد یابی به بررسی دوقلو های همزاد هستی و نیستی پرداخت که از یونان باستان تا عصر او بطور جدا گانه و مستقل از هم در اندیشه و خیال فلاسفه ماقبل خود در حرکت بودند. با استفاده از مصدر فعل " شدن " آنها را روی هم گذاشت و ریشه حرکت را در تبدیل شدن آنها سر جای خودشان به هم دیگر که بنام حرکت دیالکتیکی ضدین در هم و بر هم و زیر و روی هم معروف است، البته در قالب فرمول بندی دیگه ای.
تا اینکه فیزیکدان آلمانی به نام پلانک زمان و مکان را محاسباتی مورد بررسی قرار داد و با استفاده از ثوابت سرعت نور و جاذبه نیوتونی و جاذبه خویش توانست کوچکترین واحد های زمان و مکان را محاسبه نماید و این کار را روی انرژی و جرم هم انجام داد و خالق افقی شد که در ژرفترین لایه های طبیعت مادی علم تجربی فیزیک نتواند از لحاظ محاسباتی پا را از آن فراتر و یا عمیق تر نهد. اما پلانک گویا در آن اعماق سایه های مکان و زمان را نتوانسته است به رویئت محاسباتی در آورد. نوسانات دو قلو های فلسفی هگل از لحاظ ریاضی غیر قابل محاسبه می باشند، زیرا بینهایت کوچک های این دو مفهوم کلی فلسفی از طریق تجزیه و تحلیل غیر قابل تعیین. فقط هستی و نیستی واقعی و عینی قابل تعیین می باشند که توسط پلانک در سطح بینهایت کوچک های زمان و مکان نیمه کاره صورت گرفته است، طوریکه او بخش هستی واقعی را تجزیه و تحلیل نموده و بخش نیستی واقعی و عینی را نادیده گرفته است و آنرا ندیده است. طبق محاسبات پلانک زمان و مکان پیوسته نبوده بلکه گسسته از هم و ذره ای. اما این محاسبات نمی تواند فاصله های خالی بین این ذرات را به مشاهده گر تیز بین نشان دهد و ماهیت و اندازه آنها را بیان دارد.
ذره زمان دارای دوقلوی همزاد خویش میباشد که من آنرا ذره بیزمانی می نامم. اندازه این ذره برابر است با اندازه زمان پلانک. این دو ذره در هم تنیده اند و هرگز از هم جدا نمی شوند و مثل دو قطب یک نوسانگر با سرعت زیادی جای همدیگر را به همدیگر میدهند و به هم تبدیل میشوند. اگر زمان پلانک را معکوس نمائیم به ده بتوان چهل سه ثانیه خواهیم رسید و اگر بین سه و ثانیه عبارت " بار بر " قرار دهیم آنگاه سرعت نوسان تعیین میگردد و برابر خواهد شد با ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ( یا بر ) ثانیه یا هِرتز .
به همین منوال مکان پلانک ( حجم کره با قطر طول پلانک دارای قطر و عرض و عمق ) دارای یک دوقلوی همزاد می باشد که آنرا ذره " بیمکانی " می نامیم که اندازه آن با ذره مکان یکی است و با او در هم تنیده اند و غیر قابل جدائی. این نوسانگر واحد با دو قطب متضاد خود با همان فرکانس زمان در چارچوب متحرک یا ساکن خویش در حال نوسان است و نوسان این دوقطبی به صورت جمع شدن و باز شدن و یاد انقباض و انبساط می باشد. دوقلوی زمان جدا و بیرون از این این دوقلو نبست بلکه در درون آن قرار دارد. نیم قطبی بیزمانی روی نیم قطبی بیمکانی و نیم قطبی زمانی روی نیم قطبی مکانی قرار گرفته اند و طپش آنها منطبق بر همدیگر است. این نوسانگر واحد چهار قطبی ( دو قطب زمانیبیزمانی و دو قطب مکانیبیمکانی ) با نوسانگر های همسایه دار استعداد کنش و واکنش و جذب و دفع است. زیرا نوسانات دو ذره همسایه دارای فاز های مختلفی خواهند بود که فاصله حد بالا و پایین آن برابر حجم یک ذره و حجم ذره همسایه می باشد که به بینهایت واحد های کوچک تقسیم می شود و روش جمع و ترکیب و یا تفریق و تحلیل توسط حل معادلات اینتگرال و دیفرنسیال جزئی هندسی صورت میگیرد. که به تخصص زیاد بالایی نیاز دارد. در اینجا من سعی کردم که بصورت خیلی ساده محتوای نظریه گرانش کوانتایی چاله ای یا چاله ها را به تصویر بکشم.
خواننده عزیز در صورت علاقه به مطالعه بیشتر در این زمینه، در همین سایت تحت عنوان هفت علم ؛ ازل یعنی چه؟ ؛ ابد یعنی چه ؛ مه بانگ و قانون کولمب مراجعه نماید. در آنجا جنبه های دیگر این تئوری علمی در حال زایش از پیش بررسی گردیده اند که اندیشمندان صاحب نظر هنوز به آن جنبه ها نپرداخته اند.
نام نظریه به زبان روزمره تئوری همه چیز است و طبق تعریف ضرورتا این شاخه نوین علمی همه چیز را باید شرح دهد. مثلا عالم غیب چیست ؟
روح و روان چیستند ؟ خدا چی ست و کیست ؟ زندگی های پس از مرگ ، جاودانه بودن زندگی و هزار و یک نوع دیگر از این قبیل سوال ها. البته انسان متفکر و منطقی و معقول در حال حاظر چنین انتظاری را نخواهد داشت که این سوالات یک شبه پاسخ داده شوند.

با سلام و پوزش و اندکی تاخیر
عنوان نظریه جدید:
گرانش کوانتایی چاله ها .

نظریه ای دیگر از گرانش کوانتایی
پیشنهادی برای دانشجویان رشته ریاضی فیزیک، نجوم و کیهان شناسی نظری در سطح فوق دکترا و همچنین دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک دبیرستان که شاید توانستند به کمک آن جدید ترین نظریه گرانش کوانتایی را در بازار اندیشه ها و میدان رقابت دوندگی نام ها و نام آوری ها ارائه دهند، به شرطی که در گوشه و کنار دل و افکار و خیالات خویش یاد جایزه نوبل را هم به خاطر داشته باشند و البته رفتار ظاهری آنان مثل شکارچیان جستجوگر فرمول همه چیز نباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

طوریکه اطلاع داریم آرزوی انشتاین پس از به بازار آوردن تئوری نسبیت خاص و عام، این بود که در قالب یک فرمول ساده هم ارزی مکانزمان نسبی از یک طرف و انرژی و جرم از طرف دیگر را اثبات نماید و از آن راه یک ثابت طبیعی دیگری را کشف نماید که از لحاظ محاسباتی تعیین کننده مقدار عددی نسبت بین مکانزمان و انرژی جرم باشد. در قید حیاط این آرزو برآورد نشد و پژوهشگران علمی پیرو او در صدد افتادند که این آرزو را تا حد امکان برآورد نمایند. نظریه های ریسمان و حلقه و لوپ حاصل چنین کوشش ها هستند. اما محتوای این نظریات هنوز وارد کتب درسی دبیرستانی و دانشگاهی نشده اند، لذا تا آن زمان معقول تر است که با شنیدن نام و عنوان آنها دستخوش بیش از حد هیجانات روحی و روانی قرار نگیریم . در بین متفکرین اروپائی در رشته های مربوطه نظریه گرانش کوانتومی حلقه یا لوپ بر نظریه ریسمان ارجحیت بیشتری دارد زیرا بعضی از این متفکرین نظریه ریسمان را نوعی غُولو یا زیاده روی و یا به زبان روز مره شایعه پراکنی می پندارند و آنهم به این دلیل که ذرات بنیادی و اتمی نظریه استاندارد ذرات بنیادی را حاصل ارتعاشات مختلف یا تار یا ریسمان بنیادی می پندارد، بدون اینکه تاکنون یک فرمول ریاضی ارائه داده باشد. حال قضاوت در دست من نیست و در این زمینه توانائی قضاوت را هم در خودم نمی بینم .
حال بر میگردم به پیشنهاد:
برای ادغام مکانیک کوانتایی ( لازم به توضیح میدانم که صفات کوانتایی و کوانتومی هر دو مترادف و هم معنا می باشند، اولی به زبان آلمانی ست و دومی به زبان انگلیسی ) و میدان جاذبه که در اولی مفهوم نیرو هنوز به قوت خود باقی است و در دومی نیرو از میدان بیرون انداخته شده است. البته نه به این معنا که کلمه نیرو دارای زیبایی خاص خود در زبان و ادبیات انسانی نباشد بلکه عامل و علت اصلی جاذبه جرمی بین اجرام نیرو نیست بلکه انحنای زمانمکان نسبی اطراف اجرام، باید بعد از برداشتن قدم اول که در بالا اشاره شد ( هم ارزی ) قدم دوم این باشد که ماهیت و اصالت بار الکتریکی روشن گردد. برای این کار دانش آموز و یا دانشجوی نخبه و علاقه مند به کشف راز های طبیعت بتواند از طریق فرمول جاذبه انشتاین ، خمیدگی زمانمکان اطراف ذرات اتمی و بنیادی از قبیل الکترون، پروتون، نوترون و سرانجام کوارکها را محاسبه و مقدار عددی آن هارا تعیین نماید و پس از آن شاهد این حقیقت باشد که سه نوع انحنا ایجاد خواهد شد، بصورت: محدب، مقعر و تخت که میتوان دو نوع اول را یکی خمیدگی به سمت درون و دیگری را خمیدگی به سمت بیرون نامید. در چاله حالت اول عمق در مرکز چاله بوده و محیط ( باز یا بسته ) قله و ارتفاع را تشکیل می دهد، در چاله نوع دوم قله یا ارتفاع در مرکز و دامنه محیط را میسازد. چون الکترون و پروتون دارای بار الکتریکی غیر هم نام می باشند، لذا چاله های ایجاد شده در اطراف جرم آن ها ضرورتا باید معکوس همدیگر باشند. این چاله هارا هم میتوان سیاه و سفید نامید و یا جهت سهولت به زبان روز مره تر آنها را مثبت و منفی دانست. در عوض زمانمکان اطراف نوترون به علت خنثی بودن بار الکتریکی تخت خواهد بود. چون نوترون خود از سه چاله کوارکی ایجاد شده است، لذا کنش و واکنش بین چاله های کوارکی باید همدیگر را طوری خنثی نمایند که به سمت بیرون نوترون در عمل و عکسالعمل الکتریکی با ذرات بار دار بی طرف یا خنثی وارد کار زار شود.
پس از اینکه این محاسبات در سطح دقت مقیاس پلانک صورت گرفت، آنگاه با اقتباس از قانون و نیروی کولمب که تنها حاکم و میدان دار میدان های الکترومعناطیس است، یک فرمول ایجاد کرد که در سمت راست آن در صورت کسر بجای بارهای الکتریکی ، چاله های مثبت و منفی زمان مکانی جایگزین نمود و در مخرج کسر همان فاصله طولی بین مراکز چاله ها بتوان دو. در سمت چپ معادله می توان مفهوم متریک زمانمکان یا همان نیروی جاذبه را درج کرد و سپس کوشش نمود که یک ثابت طبیعی کشف کرد که دو طرف معادله را به حالت تعدیل رقمی و عددی در آورد.
قدم سوم محاسبه چاله های کوارکی و جایگزینی نیروی قوی که تا سطوح پروتون و نوترون دامنه برد دارد و هسته را دور هم نگه می دارد و سپس با همین روش و روند نیروی ضعیف را که در هسته عناصر رادیو اکتیو عمل میکند از صحنه حذف نمود. آنگاه میتوان امید داشت که مکانیک کوانتایی و جاذبه عام تحت عنوان گرانش کوانتایی و یا ( Theorey Of Everithing ) زیر یک چتر و سقف ریاضی منسجم در آورد.
انشتاین میگفت : با منطق و عقل بتنهایی نمیتوان به اصالت طبیعت پی برد، در این تکاپو کشف شهودی هم لازم است.
در پایان به یاد شاعران و ادیبان و عارفان بزرگ پارسی زبان، سراینده رباعیات، غزلیات و سازنده دیوان های مملو از ارزش و بها و با پیمانه های مادی غیر قابل سنجش، که در سر لوحه دل و احساس و در راس فکر و خیال خود عشق را بنیاد هستی مادی پنداشته و نگاه داشته اند، یک فرمول تخیلی علمی به شکل زیر :
2^€E =💖
توضیح علائم:
💖 سمبل عشق و نمای سطح دو بعدی سراچه دل
E انرژی
€ سمبل پول کشورهای عضو اتحادیه اروپای غربی اما در این جا به معنای پول نیست بلکه یک ثابت خیالی طبیعی ست که مقدار نسبت هم ارزی عشق و انرژی را تعیین میکند و اندازه آن برابر است با جذر مقدار عددی سرعت نور بتوان سه.
^ این علامت روی پایه آنرا به توان عدد سمت راست خود می رساند.
خاقانی : خطا کردم که دل دادم به دستش
عقلم پشیمان باد از این خطا ها
مولانا : عشق هم چیزم را به تاراج برد تا بقاء
خودرا در دلم حفظ نماید

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس