اسم با حرف ر - صفحه 4

مانند گل رز

رز مادر

دختری که چون گل رز زیبا و لطیف است

مانند گل رز

دختر زیبا چون گل رز

رز آبی

رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین

دختر خوش قد و قامت و زیبا، ( رسا، دخت = دختر )، دختر بلند بالا و موزون

ترکیب دو اسم رقیه و ثنا ( دعا و ستایش )، از نام های مرکب، رقیه و ثنا

ترکیب دو اسم رقیه و خاتون ( دعا و لقب زنان اشراقی )

ترکیب دو اسم رقیه و زهرا ( دعا و روشن تر )

کسی که خداوند او را ستوده است

بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا

دختر وارسته، دختر نجات یافته و آزاد

جان چون خورشید، روح چون آفتاب، ( به مجاز ) جان و روان پاک و مبرا را گویند

یاقوت قرمز

زیبا

تابان، زیبارو، ( روز، چهر = چهره )، کسی که چهره ای مانند روز روشن دارد

غروب، غرب، ( = روژاوا، rožawā ) غروب

روشنایی

روشنایی

الماس

روزگار

روشنایی و نور

دارای چهره ی تابناک، ( روشن، چهر = چهره )، آن که چهره ای روشن و تابان دارد

روشن چهر

روشنایی

معرب روپیا، زیبا

دختر ماه چهره

دختر سپید رو، دختری که مانند رومیان است، سپید رو

روناس، نام یک گیاه، ( = روناس )

درخشان و تابان

طلوع خورشید

روومانگ

دختر سفیدروی و زیبا

مانند چشمه زلال

مروارید

در بزرگ، دروازه

با شکوه، ملکه وار

ترکیب دو اسم ریحانه و زینب ( گیاهی خوشبو و زینت پدر )، از نام های مرکب، ریحانه و زینب

بارش شدید باران

متحول شده

روشنا، نور، روشنایی

جواهر نایاب و ارزشمند، الماس

راه شناس

باران

( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...

نام گلی از گلهای بهاری

مشهور، نامدار، معروف

زعفران، سرخی به زردی آمیخته، سرخی که به زردی آمیخته شود

اسرار، رموز، ( مجاز ) رمزگونه، ( اعلام ) نام چند روستا و مکان در شهرستان های بروجرد، خرم آباد و محل ...

گلی سفید و کوچک و خوش بو که از آن عطر می گیرند، نوعی انگور با دانه های ریز، [قدیمی] خمر، شراب، ( عر ...

نام یک گیاه دارویی، گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است

رمزآلود، رازآلود، رازدار، ( اَعلام ) نام چند روستا در شهرستانهای رزن، ساوه و ارومیه

پاکی و منزه، راحیل

نعنا، پودنه، پونه

ترکیب دو اسم رام و بهشت ( مأنوس و فردوس )، آرام بهشت، ( اعلام ) رام بهشت دختر یکی از شهربان های باز ...

نام روستایی در نزدیکی سبزوار

مراد، مقصود، یاقوت

بیننده، نظارت کننده بر چیزی

مقدس، عابد مسیحی گوشه نشین

راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز، ( به مجاز ) راوق، صافی، پالونه، جام شراب، ( به مجاز ) شراب صاف و زل ...