اسم پسر ترکی - صفحه 2

دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد

رهبر محترم، امیر و یا رئیس بزرگ

بزرگ و شایسته حرمت

محبوب و مورد علاقه ایل و خانواده

روشن شدن افق در سحرگاهان

شعله

نام جد محمود پادشاه غزنوی

قهرمان

شخص جسور، شجاع، قهرمان

ایلچین، برگزیده ایل، ال ( ترکی ) + چین ( فارسی )

اقیانوس

محکوم کردن، متّهم نمودن

بزرگ و سرآمد خانواده و ایل

ترکیب دو اسم امیر و اتابک ( فرمانروا و پادشاه )، از نام های مرکب، ( امیر و اتابک

ترکیب دو اسم امیر و بهتاش ( فرمانروا و شریک خوب )، از نام های مرکب، ه امیر و بِهتاش

فهمیده

پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی، انوش ( فارسی ) + تکین ( ترکی )

مجسّمه، تندیس یادبود

امپراطور، حاکم سرزمین

نامدار، مشهور، اکتای

ماه روشن و درخشان

روشنایی مهتاب

زاده ماه

صاحب ماه، آدم زیبا و مشهور مثل ماه

آیخان ( آی + خان ) پادشاه ماه

حیران، شیدا، عاشق

همتای ایل

خان و بزرگ ایل

پادشاه دریا

ایلدرم، تندر، آذرخش، رعد وبرق

ایل و طایفه شاد، موجب شادی ایل و طایفه

طایفه دار و اهل خانواده

فرمانده ایل

اولین، نخستین، نسختین، جلوتر از همه

سالی که سراسر بهار است، کسی که در تمام فصل های سال برای او بهار است

بی رنج و غصه

بکتاش

باد صبا که از جانب شمال می وزد

سیل، جوشان و خروشان

دریا

برای خدا

آشنا، فامیل

معروف و مشهور

مانند نور

مبتلا، پابند

پوست چرم دباغی شده و خوشبو

جاندار، زنده، جان ( فارسی ) + لی ( ترکی ) جاندار

آبشار

آواز نرم و لطیف

ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب

قوی هیکل، تنومند

باحیا و محجوب

تحفه و هدیه

مقاوم، دارای استقامت

پیمانه، وسیله اندازه گیری

صخره

جذاب، شهیر، نام دار

نبرد

ارمغان

ماه جوانمرد

جدی، درست

اداره، راهبری

دارای آبرو، آبرومند، آبر ( فارسی، آبرو ) + لی ( ترکی ) دارای آبرو

پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابک

مانند پدر رهبر و فرمانده

پرتاب کننده

سواره، صاحب اسب، اسب سوار

مشهور شده

جدّی

همیشه سبز، باطراوت، شاداب

آذوقه، خوراک، غذا

آنکه موفق به پیشروی شود

مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه

آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی

روح والایی که بر گستره زمین فرمان میراند

زیبارو، مرکب از آلتون ( طلا ) + تاش ( پسوند شباهت )، نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم ...

نور ایل

آن که در پناه و لطف وعنایت خداوند است

نامزد برای ازدواج

محترم

صاف، پاک شده، برگزیده شده

اصیل، دارای اصالت

شیر

رتبه، مرتبه، درجه، مرحله

مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی

مانند ماه روشن

ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )

ترکیب دو اسم امین و پاشا ( امانتدار و بزرگ )، از نام های مرکب، ا امین و پاشا، پادشاهِ درستکار و اما ...

صریح و روشن

آبشار

بلند آوازه

بیدارشو

زیبا و درخشان مانند ماه، در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال ...

تندر، آذرخش، رعد وبرق، ایلدیریم

امپراتور، حاکم

صلح

از امرای سلطان مسعود غزنوی