اسم دختر عربی با حرف ر

دعا، افسون، نام دختر امام حسین ( ع )، به معنی دعا، تعویذ، ( اَعلام ) یکی از چهار دختر پیامبر اسلام ...

نام دیگر ساز تنبور، ابر سفید، رباب نام همسر امام حسین ( ع )، رباب، ( عربی ) ( = رباب )، نام سازی است

خشنود، لقب حضرت فاطمه ( س )، پسندیده، خوش، ( اَعلام ) از القاب فاطمه زهرا ( س )، خرسند

نام مادر امام رضا ( ع )، از القاب حضرت فاطمه ( س )، نام گیاهی خوشبو، ریحان، ( عربی ) ( = ریحان )، ر ...

نام دیگر ساز تنبور، ابر سفید، نام همسر امام حسین ( ع )، ابرهای سفید، ( در موسیقی ) سازی با کاسه ی ط ...

کوچ کننده، مؤنث راحل، ( عربی ) ( مؤنث راحل )، راحل

آنچه که انسان در خواب ببیند، آرزوهای شیرین، روینده، خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زی ...

خودآرا، خودپسند، زیبا و خوش قد و قامت، نوعی گل، زیبا و دلفریب، زن خویشتن آرا، ( در قدیم ) ویژگی آن ...

مهربان، بخشاینده، مؤنث رحیم، ( عربی ) ( مؤنث رحیم )، رحیم

شادی آور، روح بخش، دل انگیز، مفرح، روح افزا، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) دل انگیز

مؤنث رضی، نام تنها زنی که در زمان سلطنت مسلمانان در هند سلطنت کرد، ( عربی ) ( مؤنث رضی )، رضی

گیاهی علفی، کاشتنی، و معطر از خانواده نعناع، هر گیاه خوشبو، گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف ...

یک چهارم، نام نوایی در موسیقی، ( اَعلام ) رابعه ی بنت کعب ( = رابعه ی قزداری ) [قرن هجری] شاعره ی پ ...

منسوب به رضوان، بهشتی، خشنودی، ( رضوان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو، مؤنث رضوان، بهشت

نام ستاره ای پر نور و درخشان، نام دختر یکی از یاران معروف پیامبر اسلام ( ص )، یکی از دو ستاره ای اس ...

مونث ربیع، بهار، ( مؤنث ربیع ) ( اَعلام ) ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام ک ...

نقل کننده خبر و سخن از کسی، خبرگزار، چارپایی که مشک آب را بر آن حمل کنند، ( در قدیم ) بسیار روایت ک ...

مونث رشید، از نام ها و صفات خداوند، شجاع، دلیر، خوش قد و قامت، مؤنث رشید

افراشته، مرتفع، بلند، ( به مجاز ) با اهمیت، ارزشمند، عالی، ( مؤنث رفیع )، رفیع، مؤنث رفیع

آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی

قرب و نزدیکی، همچنین نام یک گل، بیننده، ( اعلام ) نام جایی در هندوستان

ترکیب دو اسم ریحانه و زهرا ( گل خوش بو و درخشان تر )، از نام های مرکب، ریحانه و زهرا

بسیار مهربان، بخشنده، از نام های پروردگار، ( مؤنث رئوف )، رئوف

کوچ کننده، نام مادر حضرت یوسف ( ع )، کوچ فرما، مهاجر

روان بخش، شادی آور، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) مفرح، روح انگیز

شاد شدن، خوشحال گردیدن، نشاط، شادمان گردیدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن، جمال

رحم کننده، رحمت آورنده، ( مؤنث راحم ) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده

بانوی با وقار، متین، موقر، خوش نظر، خو، ( رَزین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رَزین، ـ رَزین، و، شی ...

مانند چهره، مثل رخ، ( رو، سان، الف اسم ساز ) مانند روی و چهره، ( رو + سان + الف اسم ساز ) به معنی م ...

پرحوصله و صبور

راهنمایی شده، از گمراهی درآمده

کسی که به آهستگی راه می رود، کسی که به آهستگی راه می رود و اصل آن رویداً می باشد

در بزرگ، دروازه، درِ بزرگ، درِ بزرگ که غالباً بندند و از درِ کوچکی که در آن تعبیه شده باشد، آمد و ر ...

جان، روان، ( روح = جان، نفس، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به جان و روان

مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده، ( مؤنث رافع )، رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده، دادخواه و ش ...

نرم خویی، مهربانی، نرم خوئی، شفقت

مونث راغد، زنی که زندگانی خوش دارد، ( مؤنث راغد )، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به مع ...

منسوب به ریان، شاداب تر، تازه، ( ریان، ا ( پسوند نسبت ) )

گل رز سفید

دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده

از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام

رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین

ترکیب دو اسم رقیه و ثنا ( دعا و ستایش )، از نام های مرکب، رقیه و ثنا

ترکیب دو اسم رقیه و خاتون ( دعا و لقب زنان اشراقی )

ترکیب دو اسم رقیه و زهرا ( دعا و روشن تر )

بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا

در بزرگ، دروازه

ترکیب دو اسم ریحانه و زینب ( گیاهی خوشبو و زینت پدر )، از نام های مرکب، ریحانه و زینب

متحول شده

باران

نام یک کوه، ( منسوب به رَضوی ) نام کوهی میانِ مدینه و ینبع در جزیرةالعرب

حالات روانی یک فرد

با سود، سود آور

زن مایل و راغب، زن طمعکار، ( عربی ) ( مؤنث راغب )، ن، ک، راغب

بخشنده و بزرگوار و ارجمند، یاری کننده، اعانت کننده، ( عربی )

نم نم باران

پر سرو صدا، پرطنین، طنین انداز

گل خوشبو

گلی سفید و کوچک و خوش بو که از آن عطر می گیرند، نوعی انگور با دانه های ریز، [قدیمی] خمر، شراب، ( عر ...

مقدس، عابد مسیحی گوشه نشین

خردمند

منسوب به رود، نغمه، آهنگ، سرود، ( رود= نغمه، فرزند، ا ( پسوند نسبت ) )

آهو، نام حیوانی است

بوی خوش، بوی خوب، بو

عقل یا خرد، به کسر ر، چادر، رو انداز، در اصطلاحات رزمی شمشیر یا کمان، همچنین عقل یا خرد

انار

( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...

زعفران، سرخی به زردی آمیخته، سرخی که به زردی آمیخته شود

بیننده، نظارت کننده بر چیزی

راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز، ( به مجاز ) راوق، صافی، پالونه، جام شراب، ( به مجاز ) شراب صاف و زل ...

مهربانی، نام همسر ایوب ( ع )

دختری که مانند گل انار نرم و لطیف است، یک انار، یک دانه انار

نغمه، آوا، آهنگ، صوت، صوت همراه با گریه

لطیف، ( جمعِ ریح )، بادها