تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for me برای من

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنوع add variety: تنوع بخشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باشه، قبوله کاربرد در مسند: قابل قبول، خوب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مخفف Point of view در فضای مجازی به وفور در کلیپ های طنز استفاده می شود و به معنای نشان دادن موقعیت و وضعیت ( situation ) خاصی است.

پیشنهاد
٣

پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که: از کوه ها و درختان و در بناهایی که می سازند خانه هایی برگزین.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سرور server

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

phosphoric yellow

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عدد فرد مثال: 1، 3، 5، . . . O={x | x=2k 1, k∈Z}

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدهی ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

عدد زوج مثال: 2، 4، 6، . . . E={x | x=2k, k∈Z}

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

رعیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

mission ماموریت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در برنامه نویسی کامپیوتر از مخفف کلمه temporary به شکل temp به عنوان کاراکتر موقت استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal: Hi, Hey, Hey you!, معادل با �هِی!� یا �هی تو!� formal: Hello, معادل با �اَلو�

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

راهنما

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مثال: ریاضی، یک دانش انتزاعی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ثوابت ریاضیاتی که هنگام محاسبات از متغیر هایی مثل x, y, . . . جدا هستند. معمولا از c برای نمایش آنها استفاده می شود، اما از k یا α نیز استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

کار شیفتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آبرو، خجالت، شرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاه با دقت، خیره شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

rather

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

a piece of equipment for receiving television or radio signals: She bought a radio set. ( Pre Intermediate 1 )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

duo ( to do sth ) : برنامه داشتن ( برای یه کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جست و خیز کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گالری، کُلِکسیون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

tool ابزار equipment

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بر پا ایستادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( verb. ) : باور داشتن اعتقاد داشتن عقیده داشتن ( noun. ) : باور، اعتقاد، عقیده، نظری که فرد به درستی آن اطمینان داشته باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

fridge یخچال ( برقی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رزّاق، روزی دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( v. ) شیر دوشیدن ( n. ) شیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

speed, سرعت At a snail's pace: با سرعت حلزون، بسیار آهسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تبریک، مبارک، مبارک باد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مقدار زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عدد اول مثال: 2، 3، 5، 7، . . . P: مجموعه اعداد اول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

sales assistant

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غمناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نمک طعام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

seem به نظر آمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

همه چیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شبح، روح، جن ( در فیلم ها )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

after that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

لوبیا سبز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خوبی، فایده، مزیت، سود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منظره، نما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

sociable, outgoing موجود اجتماعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر گیجگی، احساس سر گیجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adj. ) close ) /s/ :near نزدیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

لباس پوشیدن