عباس نعمتی فر - جزئیات مدال‌ها

اولین لایک کردن

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medic: ( ارتش ) مامور بهداری ارتش، بهدار، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old time: پرقدمت، کهنه کار old - time music a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

linguistics: زبان شناسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linguistics: زبان شناسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anemone: گل شقایق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lotion: لوسیون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peatland: زمین پوشیده شده از تورب ( توده مترا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainable: زیست پایشی، مبنی بر حفظ محیط زیست s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainable: پایدار، باثبات، ادامه دار Unfortuna ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stockbroker: کارگزار بورس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persistent: ادامه دار a persistent cough persis ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scandal: استفاده شخصی آنها از بودجه دولتی، ی ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blind date: قرار عاشقانه بدون آشنایی قبلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something for granted: چیزی را مسلم فرض کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take someone for granted: قدر ندانستن، از کسی انتظار بی جا دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

severe: ساده ( و غیرجذاب ) Her hair was sh ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

severe: ساده و بی پیرایه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descend on: ( جمعیت کثیری ) سرزده ( و بدون دعوت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something for granted: ( وجود یا وقوع چیزی را ) مسلم فرض ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well suited: کاملاً مناسب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monarch: ( کسی که جایگاه یا قدرت ) برتر ( را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exile: جلای وطن، میهن راندگی ( به دلایل سی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exile: جلای وطن، میهن راندگی ( به دلایل سی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast out: اخراج کردن، بیرون انداختن، بیرون کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot off: 1. ( به سرعت یا ناگهان، جایی را ) ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: شکلک کاغذی یا چوبی ( بچه گانه )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

signs of the zodiac: برج های دوازده گانه، صور فلکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

illustrate: مصور کردن ( کتاب و مجله و . . . ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toil: با سختی و به آرامی حرکت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreaded: ترسناک، نگران کننده She couldn’t pu ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrill: سمج و غیرمنطقی shrill demands/prote ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deciding: تعیین کننده، سرنوشت ساز In the end, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passage: روند تصویب قانون

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mortal: 1. فانی، مرگ‏ پذیر 2. ( جراحت یا زخ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shuffle off this mortal coil: مردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mortal sin: گناه کبیره و نابخشودنی ( مگر اینکه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noah's ark: کشتی حضرت نوح ( ع )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

search out: ( پس از جست‏ و جو و تلاش ) پیداکردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miserly: ناچیز، بسیار کم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amidst: mid, amid=

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amidst: mid, amid=

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the last word: قدرت اتخاذ تصمیم نهایی، کلام آخر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last word: قدرت اتخاذ تصمیم نهایی، کلام آخر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

low paid: کم درآمد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bursting: پر از حس خاصی ( غرور، هیجان و. . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mortify: شرمگین کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commuter: مسافر ( هر روزه )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idle: غیرجدی، همین جوری، بی هدف، بی استفا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take stock of: ( قبل از انجام کار جدید یا ادامه دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispute: تلاش کردن ( و جنگیدن ) برای به دست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abandon: رهایی، بی بند و باری، بی خیالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guinness: نوعی آبجوی ایرلندی ( با رنگ تیره )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guinness: نوعی آبجوی ایرلندی ( با رنگ تیره )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guinness book of world records: کتاب رکوردهای جهانی گینس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refer: نگاه کردن به کتاب، یادداشت، نقشه و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refer: فرستادن کسی یا چیزی پیش کسی یا جایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refer: درباره چیزی توضیح دادن The star ref ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weak spot: نقطه ضعف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distress: ( کشتی یا هواپیمای ) در معرض خطر a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inoculate: واکسن زدن، واکسینه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the draft: خدمت اجباری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twinkle: ( درخشیدن چشم ها و ) خوشحال بودن tw ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twinkle: ( درخشیدن چشم ها و ) خوشحال بودن tw ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honor system: حسن ظن ( نسبت به اینکه افراد یک مجم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honor system: حسن ظن ( نسبت به اینکه افراد یک مجم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defense attorney: وکیل مدافع

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defense attorney: وکیل مدافع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defense lawyer: وکیل مدافع

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chuckle: نخودی خندیدن، ریز خندیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hall of fame: ( امریکا ) تالار افتخار ( تالاری که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precede: جلوتر رفتن The guard preceded them ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babysitting: مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babysitting: مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hourlong: یک ساعته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hourlong: یک ساعته

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by lot: تصادفی، شانسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sympathetic: ( شخصیت ) دوست داشتنی ( در کتاب، فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redeem: ( به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redeem yourself: ( پس از یک اشتباه یا کار نادرست تصو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

long lost: کسی ( چیزی ) که مدت هاست او ( آن ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redeem: ( از گناه ) رهانیدن "Jesus, " said ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kindergartener: بچه ای که به کودکستان می رود

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kindergartner: بچه ای که به کودکستان می رود

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinematography: فیلم سازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinema scope: یک روش فیلمبرداری است.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idle: درجا کار کردن ( موتور اتومبیل ) ، ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idle: بیکار کردن The company has idled a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of no avail: بیهوده، بی فایده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberate: آرام و بادقت He approached her with ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear on: ( به کندی ) سپری شدن As the drought ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confirmed bachelor: فرد مجرد ( ی که از قصد ازدواج ندارد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmed: خوگرفته ( به سبکی از زندگی ) a co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level off: ( از رشد یا افول ) بازایستادن و ثاب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arsonist: فرد آتش افروز، شخص حریق زا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disinherited: محروم از ارث

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swarm with: مملو از . . . بودن The museum was s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

return a verdict: ( دادگاه و غیره ) حکم دادن، اعلام ح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

return a verdict: ( دادگاه و غیره ) حکم دادن، اعلام ح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shipwrecked: کشتی شکسته و غرق شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bail out: آب بیرون ریختن ( از قایق ) He had ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depart: ( کار خود را ) ترک کردن He departed ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depart from: تغییر رویه یا عقیده در مورد/ یا نسب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scald: جوشاندن شیر ( خیلی گرم کردن شیر بدو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call up: احضار کردن ( روح ) She can call up ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vertebrae: جمع vertebra، مهره های ستون فقرات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ventilate: هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن Bo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ventilate: هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن Bo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ventilate: ( احساسات و نظر خود را پیش همگان ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: بسیار مهم و ضروری These measures ar ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: حیاتی the body’s vital processes vi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: پرانرژی، سرزنده، پویا، پرشور و نشاط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intemperate: ( رفتار یا کلام ) خارج از کنترل، غی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intemperate: ( رفتار یا کلام ) خارج از کنترل، غی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: رسم، سنت The judgment on pension ri ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motion: پیشنهاد، طرح to table/make a motion ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weight watcher: کسی که ( برای کنترل وزن ) رژیم غذای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land: گیر آوردن ( کار یا موقعیت خوب که اف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wing: یکی از بخش های یک ساختمان ( بزرگ ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominate: منصوب کردن=appoint Next year Mr Jen ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beset: ( با مشکل یا خطر ) مواجه کردن، ( کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beset: ( با مشکل یا خطر ) مواجه کردن، ( کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beloved: خیلی محبوب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

municipal council: شورای شهر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endure: پایدار ماندن، دوام آوردن friendship ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the interest of something: برای رسیدن ( یا تأمین چیزی ) In th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitution: اساسنامه Some members were proposin ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast a ballot: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast a vote: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast a vote: رأی دادن Fewer than 20% of the vote ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: مسئولیت ( اشتباه یا یک کار بد ) ، ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the elements: آب و هوای بد Are we going to brave ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

CE: بعد از میلاد مسیح He died during ga ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wobble: مردد بودن The president appeared to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wobble: لرزیدن صدا ( ناشی از ترس یا تردید ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saturate: کاملاً خیس کردن The continuous rain ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feature: مقاله ( روزنامه و مجله ) a special ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skyrocket: ( قیمت یا مقدار یا . . . ) به سرعت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

henchman: مرید، پیرو، سرسپرده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

henchman: مرید، پیرو، سرسپرده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up against: در مواجهه با، مواجه با ( یک مسئله ج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up against: در مواجهه با، مواجه با ( یک مسئله ج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lend an ear: ( صبورانه و مشفقانه ) گوش دادن He’s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

word processor: واژه پرداز، ویرایشگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word processor: واژه پرداز، ویرایشگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spinster: پیردختر، دختر ترشیده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doorway: ورودی، درگاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bunny: خرگوش ( در زبان کودکان )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeit: تقلبی، جعلی counterfeit watches cou ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterfeiter: جاعل، سازنده پول یا کالای تقلبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterfeiter: جاعل، سازنده پول یا کالای تقلبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gas guzzler: ماشین پرمصرف ( از نظر سوخت )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gas guzzler: ماشین پرمصرف ( از نظر سوخت )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slot: شکاف ( مخصوص قرار دادن سکه )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slot machine: دستگاه سکه ای ( برای خرید اجناس کوچ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten: خیلی بد What rotten luck! She's a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sail: قایقرانی کردن، کشتیرانی کردن، حرکت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow your top: ناگهان شدیداً عصبانی شدن The boss w ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life’s work: مسیر شغلی، حرفه اصلی Her garden was ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sports medicine: طب ورزشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: دوباره اتفاق افتادن My birthday see ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untamed: ( سرزمین ) دست نخورده، ( حیوان ) را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowing: ( نگاه یا لبخند یا . . . حاکی از ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powder keg: یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

powder keg: یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn away: رو برگرداندن I took one glance at t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goodly: به طور قابل ملاحظه بزرگ یا زیاد Whe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win fame: به شهرت رسیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application letter: نامه درخواست کار ( که توسط فرد برای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter of application: تقاضانامه کار ( که فرد برای یک شرکت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letter of application: تقاضانامه کار ( که فرد برای یک شرکت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arts and crafts: هنرهای دستی، مانند خیاطی، سفالگری، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arts and crafts: هنرهای دستی، مانند خیاطی، سفالگری، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mouthful: یک قلپ، یک لقمه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devour: با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystical: 1. روحانیِ رمزآلود و معنوی 2. عرفان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come together: به هم رسیدن the place where two riv ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roundabout way: راه غیرمستقیم، راه فرعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send over: فرستادن ( از طریق دریا یا هوا یا از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let through: اجازه عبور دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: آزاد کردن شهر یا قلعه یا . . . An ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: از شدت مشکلی کاستن programs aimed a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the horns of a dilemma: یک دوراهی که انتخاب هریک ناخوشایند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

send word: پیغام فرستادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send word: پیغام فرستادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abandon hope: امید خود را ( نسبت به وقوع چیزی ) ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop: ( عمداً یا سهواً کسی را از یک تیم ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insurance policy: بیمه نامه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: ( با اعمال قدرت و فشار یک چیز ناخوش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

architect: بنیان گذار، طراح ( اصلی ) Tinoco w ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marriage license: عقد نامه، سند ازدواج

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marriage license: عقد نامه، سند ازدواج

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn sour: ناموفق شدن، رضایت بخش نبودن، دیگر خ ...

٤ ماه پیش

مدال‌های عباس نعمتی فر