تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

e. g: The've already invited all their neigbors to a cook out next week.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تصادف example: ?Where are you going I'm going to Spain. That's a coincidence. I'm going to Spain next week

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخصص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به عبارت دیگر A phrase to say what you mean easier and clearly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

comletely, totally مطلقا کاملا Example:It is absolutely an incorrec sentence.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کم کردن، کاستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. visit 2. به دنبال چیزی گشتن: He is looking around for a new job

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

In order to So that So برای اینکه، به خاطر اینکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

این است که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ولی Example:I don't like it but I have to do that, though

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هرچه Example:You can do whatever you want today

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رد کردن متضاد accept

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حومه شهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

A woman taht acts in movies

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فروشنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مهماندار هواپیما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

به سمت . Example:They're walking towards us

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دیگر Example:not any more Meaning:نه دیگه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Instructor=coach Example:tennis instructor

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Take vacation = go on vacation به تعطیلات رفت ( یک collocation )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کمتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

بازرسی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برای امید دادن به کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مزه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نفر ( رتبه ) . . . . . شدن در مسابقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکدفعه، یهویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خسته شدن ( یک collocation )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

عبور کردن ( عبور از خیابان ) . Children are afraid of cross the street