تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to do the last part of something; to make something end by doing one last thing به پایان رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری آکسفورد : a movement of air, especially a strong one جریان هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستپاچه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

a piece of advice •Here are some pointers on how to go about the writing task توصیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختلاف تفاوت تمایز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خود شناسی معرفت شناسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شطرنجی Squared paper کاغذ شطرنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخصص ( در حوزه یا رشته خاصی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

طومار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سرمایه گذار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Oxford: an object that has been broken وسیله شکسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ˌ‍knock something ↔ ˈ‍up to prepare or make something quickly and without much effort •مثال: She knocked up a meal in ten minutes

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پذیرا مشتاق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگرفته از آکسفورد a park where plants, trees and flowers are grown for scientific study باغ گیاه شناسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

طبیعت شناس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ریز ریز کردن خرد کردن ( در آشپزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

برگرفته شده از Oxford consult something: to look in or at something to get information مراجعه کردن مثال: consult the table on page 104 If you're not ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به عنوان اسم معنی کپک هم می دهد moulds and fungi

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عایق کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاندیداتوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

a shop that sells clothes and other goods given by people to raise money for a charity برگرفته از آکسفورد فروشگاهی که در آن اجناس هدیه داده شده از ط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

منسوجات پوشاک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

باتوم اسکی ( چوب دستی که برای برای حفظ تعادل از آن استفاده میکنن. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یکتایی منحصر به فردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مشارکت همکاری شراکت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مورد توجه قرار گرفتن توجه همه را جلب کردن به اطلاع عموم رساندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گیرنده دریافت کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

to begin to fail or get weaker or to come to an end ضعیف شدن - از بین رفتن - نابود شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دگرگون کردن تغییرات اساسی ایجادکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به یاد آوردن به خاطر آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شعار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در وسط ( راه یا زمان یا . . . ) در بین در حین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨١

گویش دوستان دقت کنند لهجه با گویش تفاوت دار. لهجه=accent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

تصویربرداری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مکانیزه کردن ( در مقابل استفاده از نیروی انسانی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

قابل توجه چشمگیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

آزار و اذیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

اشتیاق رغبت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

هماهنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خرابی ویرانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تحریک برانگیختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تراوش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خاک سرخ و یا زرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

حکاکی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تلفظ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

پیوند دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به طرز شگفت انگیزی به طرز جالبی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به طور حتم ، حتما به طور قطع، قطعا

١