پیشنهادهای آرمین مظاهری (١٦٤)
depend on دو معنی دارد: 1 - وابسته بودن ( متکی بودن ) 2 - اطمینان کردن به ( معادل با rely on )
ست کامل لباس
can't help=can't avoid مثال: I can't help crying whenever I see that movie من نمیتونم جلوی گریه خودم رو بگیرم، هر وقت آن فیلم را میبینم
stock در آشپزی شامل آب گوشت، ماهی، سبزیجات و . . .
سفر تحقیقاتی
قطعه ای از متن
پرواز اتصال دهنده ( تعویض هواپیما و ادامه مسیر )
رسیدن ( به مکانی مشخص )
گزینه مطلوب ( در مکالمه ) Your best bet بهترین گزینه برای شما
پرهیجان enjoyable ( در هنگام توصیف مراسم و کارناوال و . . . )
بزرگ ( اندازه، حجم، وزن و . . . )
مسئول راهنمایی مسافران در هتل
قرار بود که
به صورت گروهی و با یک اتومبیل ( به محل کار یا مدرسه و . . . ) رفتن
نوبت شماست
اهمیت دادن به
محل دفن زباله
به طور تصادفی ملاقات کردن
صندوق عقب اتومبیل
1 - به نتیجه ای رسیدن 2 - تامین کردن ( پول )
اعتصاب کردن
مظنون ( اسم )
رسیدن ( اتوبوس، قطار و . . . )
پیاده روی طولانی ( کوه، جنگل و . . . )
دردسر
به پایان رساندن یک تجربه یا دوره ناخوشایند
not have a clue نداشتن نظر پیرامون یک موضوع
فوق العاده
زمان استراحت
رسیدن به سن خاص My son's just turned 18
کار ( فعالیت های مختلف )
اگر وسایل نقلیه مانند اتومبیل، وانت و . . . از کار بیوفتند از صفت broken down یعنی "خراب " استفاده می شود برای سایر وسایل برقی مانند رادیو، تلویزیون ...
گنجه ای از لباس های به روز
دستاورد داشتن
ختم شدن به
کم کردن یا حذف فاصله بین دو چیز [فعل]
log در اینجا به معنی کنده درخت ( تنه درخت ) مثل کنده یک درخت خوابیدن کنایه از "خیلی خوب خوابیدن" است.
مسابقه دو و میدانی
در معرض نمایش
بسیار جذاب
اینطور به نظرم میاد
با برنامه ( با نقشه قبلی )
بازداشتگاه ( مخصوص مجازات های کوتاه مدت )
ورزش هیجان انگیز و پرخطر
ظاهر کردن عکس از فیلم دوربین
آیا می تونی بیای
شبیه سازی شده
میز پذیرش
اتوبوس مسافرتی
فر کردن مو