پیشنهادهای کاربر آبادیس (٣٩٠)
به منظور، برای
in order to = به منظور
نسبت دادن
رها کردن
دو نسخه ای کردن
ارجاع، رجوع، مراجعه، مرجع
بعد، بعدش، بعد آن
بسیار بزرگ. ( مفهومی بزرگ تر از کلمه Large )
تعبیه شده، جاسازی شده
باز نویسی
کرسر، مکان نما، نشانگر
به هر حال، در هر دو حالت
رسم، سنت، سفارشی
از وسط = از میان، درون = از = از درون، به واسطه = از طریق = بوسیله، سرتاسر = سرتاسری = سراسر = سراسری، تمام = تمام شدن = تمام شده، داخل = درون ...
مفهوم. جمع: مفاهیم
اولیه، ابتدایی
فراهم کردن، اراِئه کردن
تخصیص = نسبت دهی = انتصاب
" اجرا " توجه داشته باشید که این کلمه اسم است و نه فعل.
اجرا، پیاده سازی
LOL: Laughing out loud Occasionally mistaken for “Lots Of Love, ” LOL is one of the most widely known texting abbreviations and has been around for ...
محیط زیست، محیط software environment محیط نرم افزاری
در دسترس، موجود
استفاده از، با استفاده از
شکل لاتین id est برای that is معنی that is: به عبارت دیگر، یعنی
غیرفانونی کامپیوتر: غیر مجاز
دیگر ( دیگه )
وجود دارد، هست، دارد
کنترل کردن ( شدن ) I need a car that handles well. من به یه ماشینی نیاز ( احتیاج ) دارم که خوب کنترل بشه.
کنترل کردن، مدیریت کردن ( اداره کردن )
بررسی
مکانیزم، ساز و کار
نیاز داشتن
تعریف کردن
top differences = تفاوت های اصلی ( اساسی )
on demand = بر اساس نیاز
انجام دادن، انجام شدن
زیاد پُر کردن، بیش از حد پُر کردن ( مثال: زیاد پُر کردن ماشین لباسشویی ) زیاد بار زدن ( مثال: زیاد بار زدن قایق )
این به آن معناست که . . . به این معناست که . . . یعنی اینکه . . .
محدود کردن
هر دو، هر دوی هم . . . . و هم . . . .
به همین ( این ) خاطر مثال: My mother always gives me good advice , so that is why I need to ask her opinion . مادرم همیشه توصیه های خوبی بهم میکنه، ...
همیشه بعدش on می آید. rely را سرچ کنید
وابسته بودن، متکی بودن
وابسته بودن، متکی بودن همیشه بعدش on می آید. rely on، relies on
اسم: نظر، توضیح
نیاز، نیازمندی، الزام
حلقه
در طول این مدت
در ریاضی: توان مخفف: pow