پیشنهادهای مهدی ح ک (٤٢)
شستن لباس، لباس شستن، do somebody laundry= لباس کسی را شستن
پدری و مادری کردن برای بچه پدر و مادر بودن برای بچه پدر و مادری کردن پدر و مادر بودن پدر و مادر شدن فرزندپروری بچه داری تربیت فرزند
( اصطلاح ) : از ( کسی یا چیزی ) دست شستن.
to be on bed rest در استراحت مطلق بودن ( معمولا برای بیماری، یا مشکل فیزیکی )
be over to = be visiting to مثال: She do the laundry anytime she is over to watch the kids او هروقت که برای مراقبت کردن از بچه ها ( به ما سر میزند ) ...
سرخود ( کاری ) انجام دادن، بدون اخذ نظر کسی کاری را انجام دادن
جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی
to name after some body or some thing به نام کسی یا چیزی نام گذاری کردن
توانایی تشخیص خوب و بد
خانه ی سالمندان
تقریبا درسته!
نقص کردن قانون قانون را زیر پا گذاشتن زیر پا گذاشتن قانون
از عهده مخارج چیزی بر نیامدن پول چیزی را نداشتن بودجه ( کسی ) به ( چیزی ) نرسیدن ( از نظر مالی و بودجه ) از عهده کسی خارج بودن
سرش داد زد
He gets on her bike and rides home. سوار دوچرخه اش شد و به سمت خانه سواری کرد.
از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را طی کردن از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را قدم زدن I walk through the cemetery.
Opposing army= ارتش متخاصم
خیلی باهوش، نابغه
surplus weight= اضافه وزن
خیلی سریع، اکثرا ( چیزی، موضوعی، موردی را ) ترک میکنند. مثل مگس تعداد ( کسانی/ چیزهایی ) کم میشود. مثل مگس درحال کم شدن هستند. تعداد ( افراد ) در ...
نامطلوب کمتر از متوسط با کیفیت پایین
wide use= استفاده زیاد، استفاده گسترده
خیلی بهتر از خیلی بالاتر از
به عقب برگردید ( منظور ابتدای کار/ پروژه میباشد ) به گام نخست برگردید به مرحله اول برگردید از اول شروع کن دوباره از اول شروع کن
out of ice ساخته شده از یخ
Started to be called
The rest of the world بقیه دنیا، مابقی دنیا، مابقی جهان
Adding to علاوه بر. . .
Cheaply به ارزانی، ارزان
فروشگاه کپی و پرینت
در اولین فرصت در اولین زمان ممکن
اصطلاح : تصمیم به استفاده از چیزی انتحاب چیزی to decide to use to choose ( after considering many choices )
Your thinking is grounded in the real world افکارت ریشه در دنیای واقعی دارد
محتوم به شکست بودن، روش منجر به شکست بودن، محکوم به شکست بودن، مقصر شکست بودن be a recipe for disaster, trouble, success, failure, etc محتوم به . . . ...
کنترل کردن چیزی، ( با موفقیت ) چیزی را کنترل کردن control it are successful with it
best thought plans for the future best plans بهترین طرح ها، بهترین نقشه ها
suddenly, instantly
نگاه سریع و اجمالی کردن
خیلی خیلی آرام مثال: زمان خیلی خیلی آروم سپری میشد. Time go at a glacial pace
خوب گوش کن دقت کن
حواس جمع بودن با دقت گوش دادن
پینگ پونگ، نام یک برند معروف آمریکایی در زمینه تولید تجهیزات بازی تنیس روی میز است. به علت معروف بودن این برند در بازی تنیس روی میز، گاها از واژه پی ...