پیشنهادهای مهدی ح ک (٤٢)
Opposing army= ارتش متخاصم
جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی
توانایی تشخیص خوب و بد
خانه ی سالمندان
تقریبا درسته!
از عهده مخارج چیزی بر نیامدن پول چیزی را نداشتن بودجه ( کسی ) به ( چیزی ) نرسیدن ( از نظر مالی و بودجه ) از عهده کسی خارج بودن
Cheaply به ارزانی، ارزان
اصطلاح : تصمیم به استفاده از چیزی انتحاب چیزی to decide to use to choose ( after considering many choices )
خوب گوش کن دقت کن
حواس جمع بودن با دقت گوش دادن
خیلی بهتر از خیلی بالاتر از
محتوم به شکست بودن، روش منجر به شکست بودن، محکوم به شکست بودن، مقصر شکست بودن be a recipe for disaster, trouble, success, failure, etc محتوم به . . . ...
کنترل کردن چیزی، ( با موفقیت ) چیزی را کنترل کردن control it are successful with it
خیلی باهوش، نابغه
خیلی سریع، اکثرا ( چیزی، موضوعی، موردی را ) ترک میکنند. مثل مگس تعداد ( کسانی/ چیزهایی ) کم میشود. مثل مگس درحال کم شدن هستند. تعداد ( افراد ) در ...
نامطلوب کمتر از متوسط با کیفیت پایین
best thought plans for the future best plans بهترین طرح ها، بهترین نقشه ها
to be on bed rest در استراحت مطلق بودن ( معمولا برای بیماری، یا مشکل فیزیکی )
در اولین فرصت در اولین زمان ممکن
فروشگاه کپی و پرینت
سرخود ( کاری ) انجام دادن، بدون اخذ نظر کسی کاری را انجام دادن
Adding to علاوه بر. . .
( اصطلاح ) : از ( کسی یا چیزی ) دست شستن.
خیلی خیلی آرام مثال: زمان خیلی خیلی آروم سپری میشد. Time go at a glacial pace
Started to be called
The rest of the world بقیه دنیا، مابقی دنیا، مابقی جهان
be over to = be visiting to مثال: She do the laundry anytime she is over to watch the kids او هروقت که برای مراقبت کردن از بچه ها ( به ما سر میزند ) ...
Your thinking is grounded in the real world افکارت ریشه در دنیای واقعی دارد
He gets on her bike and rides home. سوار دوچرخه اش شد و به سمت خانه سواری کرد.
نقص کردن قانون قانون را زیر پا گذاشتن زیر پا گذاشتن قانون
پینگ پونگ، نام یک برند معروف آمریکایی در زمینه تولید تجهیزات بازی تنیس روی میز است. به علت معروف بودن این برند در بازی تنیس روی میز، گاها از واژه پی ...
surplus weight= اضافه وزن
wide use= استفاده زیاد، استفاده گسترده
suddenly, instantly
نگاه سریع و اجمالی کردن
به عقب برگردید ( منظور ابتدای کار/ پروژه میباشد ) به گام نخست برگردید به مرحله اول برگردید از اول شروع کن دوباره از اول شروع کن
سرش داد زد
شستن لباس، لباس شستن، do somebody laundry= لباس کسی را شستن
out of ice ساخته شده از یخ
to name after some body or some thing به نام کسی یا چیزی نام گذاری کردن
از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را طی کردن از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را قدم زدن I walk through the cemetery.
پدری و مادری کردن برای بچه پدر و مادر بودن برای بچه پدر و مادری کردن پدر و مادر بودن پدر و مادر شدن فرزندپروری بچه داری تربیت فرزند