پیشنهادهای مرجان میری لواسانی (٥٣٤)
گذشته از این ها بعد از همه ی این ها درنهایت به هر حال هر چه باشد عامیانه : بالاخره هر چی باشه ناسلامتی آخه ها : It is our anniversary after all ...
اوضاع را بررسی کردن اعلام حضور کردن بازرسی و بررسی کردن ( چک کردن ) جویای حال و احوال کسی ( یا کسانی ) شدن پذیرش کردن ( بخصوص در هتل یا مهمانخانه ) ...
از قضا
به بار نشستن نتیجه دادن دنبال کردن روی دادن اتفاق افتادن بوجود آوردن/ بوجود آمدن موثرواقع شدن
موجب ِ چیزی شدن
از عهده ی چیزی یا کاری برآمدن از پس کاری یا چیزی برآمدن ردیف یا جور کردن ِ کاری رسیدگی کردن راس و ریس کردن ( عامیانه ) پرداختن به کاری
توانستن اجازه داشتن آیا می توانم . . . ؟ الهی که . . . باشد که . . . خدا کند که . . . با این امید که . . . امید است که . . .
با آغوش باز پذیرفتن
به کار گرفتن به کار گرفته شدن به کار آمدن
آب ِ گوشت یا مرغ ِ پخته شده با ( معمولا با سبزیجات مختلف ) که از صافی رد شده و معمولا غلیظ است و مصرف آشپزی دارد.
حوصله به خرج دادن وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن از وقت استفاده کردن حوصله به خرج دادن/ حوصله ...
تحت تاثیر قراردادن
جا گذاشتن پشت سرگذاشتن رها کردن کنارگذاشتن ترک کردن
منجر شدن به چیزی یا به اتفاقی منتهی شدن به چیزی یا به اتفاقی
فارغ از . . . با وجود ِ . . . صرف نظر از . . . هر قدر هم . . . هر چقدر هم . . .
منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است
تخصیص دادن اطلاق کردن درخواست کردن مشغول کردن مناسب بودن به کارگرفتن/ به کاربردن/ به کار زدن/ به کار گماشتن بهره برداری کردن برروی چیزی مالیدن ( پ ...
به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک باید مجبور بودن/ مکلف بودن I am bound to say باید بگم She was bound to marry him مجبور بود ( مکلف بود ) با او از ...
به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک
بر سر ذوق آوردن / ذوق و شوق پیدا کردن
حاصل از ناشی از در نتیجه ی به واسطه ی
انتخابی دیگر انتخابی متفاوت
امکان ِ . . . در اختیار کسی قراردادن/ امکان ِ . . . در اختیار کسی گذاشتن اجازه ی چیزی یا انجام ِ کاری را به کسی دادن شرایط انجام کاری را مهیا کردن
نشان دادن/به نمایش گذاشتن/ نمایاندن ابراز کردن/ نشانه ای بروز دادن / نشانه ابراز کردن/
هر از گاهی گاه به گاه گهگاه هر چند وقت یک بار
لِه و لَوَرده ( عامیانه ) خُرد و خاکشیر ( عامیانه ) لِه و پِه ( عامیانه ) بیش از حد خسته خیلی خسته
کُـلّ ِ . . .
یقیناً مسلماً مطمیناً واقعاً به طور قطع صد در صد
منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است
تحت هیچ عنوانی به هیچ عنوان
مشغولیت ذهنی داشتن ( بخصوص در موردی خاص ) در بند ِ چیزی بودن کاملاً در فکر چیزی بودن دل مشغول چیزی بودن حواس پرت ِ چیزی بودن بیش از حد به چیزی فک ...
گذرکردن عبورکردن طی کردن فائق شدن، فائق آمدن، فائق گشتن گذشتن از رد شدن از داخل چیزی عبورکردن / گذرکردن از میان چیزی تعالی یافتن برتری یافتن توفق ی ...
دست و پنجه نرم کردن با چیزی رسیدگی کردن ( به کاری یا به مشکلی ) توافق کردن به توافق رسیدن معامله کردن : . You can make a deal with him می توانی ...
خدشه ناپذیر پابرجا ثابت قدم بی تردید تزلزل ناپذیر بی شک و تردید
به وجودآوردن ایجادکردن مهیا ساختن برآورده کردن
حوصله به خرج بده / حوصله کن وقت صرف کن ( برای کاری ) تامل کن / با تامل این کار را انجام بده از وقتت استفاده کن وقت بگذار ( برای کاری ) فرصت بده به ...
متوجه چیزی شدن ( make notice of )
To be alive زنده بودن ، جان داشتن، در قید حیات بودن Alive زنده، جاندار، در قید حیات * * * دقت کنیم : کلمه ی alive صفت هست و نمی شه به صورت مصدری آ ...
درنظر گرفتن دریابیدن
شاخص بارز
پروراندن/ پرورانیدن / پرورش ِ . . .
به کار گرفتن به کار بستن پرداختن به . . . روبرو شدن با . . . سروکار داشتن با کسی یا چیزی
به یاد داشتن
باهوش خلاق دوراندیش بصیر آگاه روشن ضمیر الهام بخش زیرک فهمیده روشن بین
میل و اشتیاق
اتفاق افتادن پیش آمدن سربرآوردن پدیدار شدن از راه رسیدن نمایان شدن پیشامد کردن
هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به معنی هشیاری است. و هشیاری با آگاهی متفاوت است. این کلمه به معنی آگاهی نیست. دقت کنیم.
بیش از همه ی این ها به خصوص بیش از هر چیز فراتر از همه بیشتر از همه مهم تر این که با وجود تمام ِ . . . مخصوصاً
مدّ ِ نظر قرار دادن
تماشا کردن/ نگریستن مراعات کردن