میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shock: تکان دهنده بودن

جدید ١١ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

borne: حاصل، محصول، به دست آمده، دستاورد

جدید ١٤ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dazzling: مسحور کننده، جادو کننده

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slug: فشنگ دارای مرمی

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

older: سن و سال دار

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

max out: به بیشترین پیشرفت ممکن رسیدن، به با ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decompensate: تعادل را بر هم زدن به عقب برگشتن جب ...

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chiding: نکوهش، ملامت

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scenic route: مسیر خوش منظره، جاده ی زیبا

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outline: نشان دادن، تشریح کردن، روشن ساختن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supposed: انتظار می رفت، بایستی، باید، قرار ب ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it so happens that: برحسب اتفاق

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep at bay: مهار کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفت ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wriggle: تکان خوردن، جابجا شدن، بالا و پایین ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charge for: قیمت گذاشتن، قیمت گزاری کردن، در از ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turf war: جنگ قلمرو، جنگ محله ای، جنگ بر سر م ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selective: گزینش گر

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uneasily: با ناراحتی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the course of: در جریانِ

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criminally: مجرمانه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land on: خراب شدن سر کسی یا جایی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

battered: به درد نخور

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gallery: سالن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seething: آشفته، عصبی، نگران

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

side table: میزی که کنار مبل یا تخت قرار می دهن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plenty: کُلی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beg: عجز ولابه کردن، عز وجز کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرش: فرش واژه پارسی هست که خود ایرانی ها ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gesticulate: با دست صحبت کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cobble together: تشکیل دادن، ردیف کردن، جفت و جور کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wedge: چسبیدن/چسباندن، قرار دادن/گرفتن. گی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ascribe: به گردن کسی انداختن ( تقصیر، گناه، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صندوق: صندوق واژه فارسیه. دقیقا از اون واژ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosecution: دادرسی، محکمه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heir: جانشین، ولیعهد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misdemeanor: خرده جرم خرده بزه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

competency: مهارت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grapple with: حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discrepancy: تعارض، تضاد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proper: درخور، برازنده

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flank: کسی را در کنار خود داشتن، پهلوی کسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak: زیرآبی رفتن ( نه به معنای شنای زیرآ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

found: فکر کردن، معتقد بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

code of honor: هنجار

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i take it: بنا رو بر این میذارم که. . . ، انگا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nerd: بچۀ درسخوان و نابغه ولی کسی که در ر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remnants: باقیمانده، مابقی، ته مانده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undertaker: غسّال، مسئول کفن و دفن، مأمور تدفین

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bottoms up: نوش، به سلامتی، برو بالا ( درنوشیدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stump: محل بریدیگی. الزاما برای درخت نمی ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mea culpa: اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

startling: شگفت آور، حیرت انگیز، عالی، چشمگیر، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuss: مسائل کوچک و بی اهمیت را بزرگ کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't help it: چاره ای نداشتن، مجبور بودن، ناتوانی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elude: ( محاوره ) پیچوندن، ماستمالی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

balloon: بالا رفتن، افزایش یافتن، زیاد شدن، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depraved: بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funds: پول

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death erection: نعوظ پس از مرگ معمولا در افرداد مُر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concretely: مسلما، بی شک، مشخصا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double over: به جلو خم شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start for: به سمت چیزی/جایی رفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wound up: کار به جایی کشیدن، کار به جایی رسید ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harden: تبدیل شدن، تغییر ماهیت دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch sight of: یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to be: برای، به منظورِ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brighter: سرزنده تر، مفرح تر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitled to: مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شا ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: شرتی کار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the clear: در امنیت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نقش: یه واژه ی دیگه که از پارسی رفته تو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up your ass: این اصطلاح مربوط به زمانیه که یه نف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

GTA: این عبارت، عنوان یه جرم هست در ایال ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epiglottic: مربوط به اپی گلوت ایجاد شده توسط اپ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pidgin: زبان تماسی, زبان ارتباطی ( به زبانی ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sure: فهمیدن، اطلاع پیدا کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flow: افزون بر معنی های گفته شده، دو تا ب ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that's it: خودشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

runaround: مشغول و گرفتارِ چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slippery slope: شیب لغزنده، وضعیت اجتناب ناپذیر، زن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: به مفهومی, از یک نظر, از جهتی

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

investigator: بازرس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in the context of: در راستای، در چارچوب، در رابطه با، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

on track: طبق برنامه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refrain: پیام یا حرفی که افراد آن را تکرار م ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come back: در مواردی همچون، گزارش و حکم دادگاه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aka: مخفف عبارتِ ( Also Known As ) همچن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set out: درصدد برآمدن، قصد کردن، سعی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: وضعیتِ سخت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sure enough: همانطور که پیشبینی می شد، طبقِ انتظ ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contradict: تضاد داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: کُل یک چیز، مجوعِ جزءهای کوچکتر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wept: گریان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

full metal jacket: این عبارت، نام گونه ای فشنگ بخصوص ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epiglottis: اپی گلوت معنی زبان کوچک ندارد. زبان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

literally: علنا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

over: با استفاده از، بوسیله ی، از طریقِ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

acronym: مخفف

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusion: دربرگیری این عبارت در متون مربوط به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تاج: نام قدیم باشگاه �استقلال تهران�

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

champ at the bit: اشتیاق داشتن، بی تابِ چیزی بودن، ذو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light up: شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flattering: خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argue for: دلیل آوردن ( برای حمایت از چیزی/کسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsurprisingly: تعجبی نداشت که، همانطور که میشد حدس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so and so: چنین و چنان، فلان و بهمان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand off: واگذار کردن، سپردن، دادن، اختیار دا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read: آمدن ( درمعنای یادداشت یا ثبت شدن ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

admitted: پذیرفته شده، تأیید شده، قطعی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relentlessly: سرسختانه، با تلاش و کوشش، مُصِرانه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overblown: بزرگنمایی شده، اغراق شده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wistful: غمگین و ناراحت بودن به این دلیل که ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag one's feet: لفت دادن، معطل کردن، این پا و آن پا ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

boast: مفتخر بودن، مالک بودن، داشتن، در بر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

question: به چالش کشیدن، زیرِ سوال بُردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resources: امکانات

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

haunt: مضطرب شدن/کردن، باعث نگرانی شدن، آز ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chain of custody: سلسله مراتب بازداشت ( حقوق ) در م ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

should: در آن صورت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fostering: ایجاد، ترویج

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

buy: قبول کردن، پذیرفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed with: تمرکز بیش از حد روی چیزی/کسی، قفلی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alveolar ridge: برآمدگی پشت دندان های بالا برآمدگی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

closure: ( درمورد وضعیتی سخت و بد ) کنار آمد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filter: رد شدن، نفوذ کردن

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graveyard: معنای شب کاری هم دارد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yikes: عجب! واقعا که! به حق چیزهای ندیده و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minute: اگر تلفظ ماینوت مد نظر باشد، معنای ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

girl's room: دستشویی بانوان توالت زنانه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack fudge: رابطه آنال داشتن بیشتر به روابط مر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sibyl: پیامبر زن پیامبر مونث

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the effect: مبنی بر اینکه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: صادر کردن/شدن

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

women's room: دستشویی زنانه توالت بانوان

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assert: اظهار کردن، گفتن، بیان کردن، خاطرنش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreskin: هیچ منبع معتبر پزشکی در جهان وجود ن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be more than a match for someone: از کسی/حریف/هماورد بهتر بودن، بیشتر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

really: به صورتِ جدی

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sibyl: پیامبر زن پیامبر مونث

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at best: در بهترین حالت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

you know: یعنی، یعنی که، می دونی که ، حقیقتش، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

میلاد: میلاد ریشه ی پارسی داره. در زبان شی ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fund: کمک مالی، اعانه ، کمک هزینه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

namely: از جمله، شاملِ

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

imao: اصطلاحی اینترنتی که بنا به کار برد ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

let it be: بی خیال شو, وا بده, کوتاه بیا, بذار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on record: رسما اعلام کردن، به طور رسمی اظهار ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bootylicious: جذاب و دلربا، سکسی و هات از نظر جن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atone: پست ، خوار ، فرومایه، تسلیم شدن، به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boobalicious: سینه های جذاب داشتن خوش سر و سینه ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertion: احراز

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vis �vis: در ارتباط به، مربوط به ، نسبت به، ع ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

degenerate: آدم درب و داغون به درد نخور، آدم ن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thine: ِ - تو، ِ - شما در گذشته این ساختار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precinct: پاسگاه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crank: نوعی مخدر صنعتی شبیه به کراک ولی با ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AIR: آشکار کردن، اظهار داشتن، اظهار کردن ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skank: پتیاره لکاته فاحشه بدکاره

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be more than a match for someone: از کسی/حریف/هماورد بهتر بودن، بیشتر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typical: مثل همیشه، همیشگی

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prequel: پیش داستان پیش رخداد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skeeve: حال به هم زدن/خوردن مشمئز کردن/شدن ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run for: کاندید شدن، اعلام آمادگی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outmaneuver: پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن، ک ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle on: با تصمیمی موافقت کردن، تعیین کردن، ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great: ارزشمند

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور